«واقع‌گرایی» به نفی علوم انسانی اسلامی می‌انجامد

پیش اجلاسیه «واقع‌گرایی در علوم انسانی اسلامی» با حضور ابراهیم دادجو، قاسم پورحسن، حمیدرضا شاکرین و حسین کلباسی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد. ابراهیم دادجو، عضو هیأت علمی گروه معرفت‌شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: در مورد «علوم انسانی اسلامی» دو دیدگاه کلان وجود دارد: عده‌ای از «تأسیس علوم انسانی جدید» تحت عنوان «علوم انسانی اسلامی» دفاع می‌کنند؛ عده دیگر نه از «تأسیس» بلکه از «تهذیب و تکمیل علوم انسانی فعلی» و وصول به نوعی «علوم انسانی اسلامی» دفاع می‌کنند.

دادجو / شاکرین

وی افزود: مسأله علوم انسانی اسلامی اهمیت بسیاری دارد. عدم یافتن مسیر صحیح وصول به ‌آن زیان‌های جبران ناپذیری به بار خواهد آورد، این مسأله نیازمند تبیین و توضیح علمی درست است.
وی در ادامه گفت: تأسیس علوم انسانی اسلامی، به معنای تأسیس علوم انسانی جدید با مراجعه به منابع اسلامی، یعنی تولید علوم انسانی جدید از منابع اسلامی به صرف اسلامی بودن این منابع، مستلزم توالی فاسدهای خطرناکی است.
دادجو گفت: تهذیب و تکمیل علوم انسانی موجود، از طریق تأسیس مکتب و با عرضه معارف اسلامی بر آنها  و انتقال به نوعی علوم انسانی اسلامی، واقع‌بینانه‌ترین راهی است که می‌توان اتخاذ کرد.
وی در ادامه گفت: معرفت را به دو گونه مطرح ساخته‌اند: به نحو «طولی و عمودی» و به نحو «عرضی و افقی». علم در فرایند طولی از سپهر الهی، و از ناحیه وحی یا عقل فعال به ساحت انسانی تنزل می‌یابد. علم در فرایند عرضی در ساحت انسانی و در سپهر بشری و از طریق عقل و به یاری شهود و مشاهده، تجربه و آزمون، تعقل و داوری، و نقل و اقتباس تحقق می‌یابد.

علوم بشری متعلق به همه انسان‌ها است
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: علم و علوم بشری متعلق به همه انسان‌ها است و انسان‌ها نیازمند تبیینی هستند که بتوانند بر سر آن به توافق برسند. این تبیین نه از طریق تبیین طولی بلکه از طریق تبیین عرضی امکان‌پذیر است. انسان‌ها دارای ابزار فکری نیستند که بتوانند بر سر تبیین طولی به توافق برسند، اما دارای ابزار فکری هستند که بتوانند بر سر تبیین عرضی به توافق برسند و آن «عقل» است.
وی در ادامه گفت: دین اسلام از طریق وحی الهی که در قرآن کریم متجلّی و سنّت پیامبر است، از نظر شیعیان در احادیث و افعال معصومان و از نظر اهل سنّت در احادیث و افعال پیامبر و صحابه متبلور است. دین اسلام دارای دو مذهب عمده سنی و شیعه است. اهل سنت عموماً( به جز معتزله) نقل و منابع نقلی، یعنی کتاب و سنت، را مقدم دانسته و عقل را تابع نقل می‌دانند و از این روی عقل را جزء منابع دین به شمار نمی‌آورند. شیعیان ( به جز اخباریون) عقل را همپای با نقل دانسته و در مقابل نقل و منابع نقلی که رسول ظاهری است عقل را رسول باطنی می‌دانند.  از این روی عقل را بخشی از منابع دین به شمار می‌آورند.
وی تصریح کرد: علوم انسانی اسلامی، در وهله نخست علوم انسانی و در وهله دوم علوم انسانی اسلامی‌اند. علوم انسانی علومی هستند که فرد نه با نظر به دین و معارف دینی بلکه به روش انسانی و با نظر به خارج یا جنبه‌های وجودی آدمی یا عقل آدمی و یا اعتبارات آدمی به تأسیس آنها روی می‌آورد. و از طریق تأسیس مکاتب فکری به بسط و توسعه آنها همت می‌گمارد. علوم انسانی اسلامی علومی هستند که انسان مسلمان، در عین وفاداری به روش علوم انسانی، از منظر مکتب فکری اسلامی خود در علوم انسانی به تأسیس مکتب پرداخته و به آن علوم سیمای اسلامی بخشیده است.

مقصود از تاسیس علوم انسانی توسط دین چیست؟
وی افزود: مقصود از «تأسیس علم» و «تأسیس علوم انسانی توسط دین» ایجاد مستقل علوم انسانی به واسطه دین و بدون نیاز به چیز دیگری جز دین است. چه رشد علوم انسانی را انقلابی و چه تدریجی بدانیم دین به دلیل اینکه فاقد گزاره‌های تأسیسی عقلی و تجربی است و توانایی تأسیس گزاره‌ها و علوم انسانی عقلی و تجربی را ندارد.
وی در آخر گفت: در سال‌های اخیر با مطرح شدن اهمیت علوم انسانی و ضرورت توجه به آنها با رویکردهای اسلامی، موافقان چنین رویکردی به دو دیدگاه کلان گرایش پیدا کردند: عده‌ای از تأسیس علوم انسانی جدید و عده دیگری از تهذیب همین علوم انسانی موجود دفاع کردند. از هر دو دیدگاه نیز تفسیرها و برداشت‌های گوناگونی ارائه شده‌است. مدعیان تأسیس علوم انسانی با این توجیه که دین اسلام از ذکر هیچ چیزی فروگذاری نکرده است. علوم انسانی فعلی را علومی غیراسلامی تلقی کردند و از تأسیس علوم انسانی جدیدی که با نظر به محتوای دین اسلام فراهم آمده باشند دفاع می‌کنند. مدعیان تهذیب و تکمیل علوم انسانی با تفسیرهای گوناگونی که از تهذیب علوم انسانی دارند کل علوم انسانی فعلی را مردود ندانسته و از تهذیب آنها با تکیه بر محتوای دین اسلام دفاع می‌کنند.

شاکرین: سازگاری دین و عقل در اسلام
حجت الاسلام حمید رضا شاکرین مدیر گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: هدف این نظریه رویکرد تهذیبی است و می‌خواهد بگوید که تاسیس درست نیست. بحث در این است که خود تهذیب باید دارای کدامین مراتب و سطوح باشد؟ تهذیب برخی گزاره‌ها اشکالی ندارد، ولی اگر رویکرد تهذیبی را به مبانی و زیرساخت ها تسری دهید چه باید کرد؟ در این صورت به علم جدیدی می‌رسید. ولو اینکه همه گزاره‌های آن علم تغییر نکرده است، ولی تفاوت گزاره‌ها بسیار جدی است. با تهذیب مبانی و زیر‌ساخت‌ها به تأسیس علم جدید می‌رسیم و مناقشه نداریم که این را تأسیس یا تولید بنامیم.
وی درا ادامه گفت: دادجو معتقد است شارع نمی‌تواند قضایای عقلی تأسیسی داشته باشد. اگر این‌گونه باشد، حداقل براساس برخی مبانی، پس دین و معرفت‌دینی دارای هیچ‌گونه تأسیسی نیست. «شهیدمطهری» گفت در اسلام هیچ امر تعبدی نداریم، به این معنا که شارع بگوید فقط و فقط از این جهت که من هستم این حرف را می‌زنم. از نظر ایشان، همه امور دین عقلی است، منتهی این امر عقلی را قبل از این که شارع بگوید می‌توان درک کرد. به طور مثال، اول پیامبران معاد را مطرح ساختند و بعد فلاسفه به اثبات عقلی آن روی آوردند. ممکن هم هست یک امر عقلی دیریاب باشد و بعدها از نظر عقلی اثبات شود، منتهی اینکه بگویم هر آنچه عقل بگوید دیگر دین نمی‌تواند و او را بالقوه تأسیس کند پس دین باید اصلاً تأسیس نداشته باشد  اشتباه است و حال آنکه حتی در احکام شرعی هم می‌گویند «الاحکام الشرعیه الطاف فی الاحکام العقلیه». حالا اینکه دین آمده و مطالبی را مطرح ساخته است که شاید تا آخر الزمان هم به درک آنها دست نیابیم سخن در این است که آیا از این دین می‌توانیم علم تولید کنیم یا نه؟

هیچ علمی در طول تاریخ دوباره تاسیس نشده است
دادجو در پاسخ به نقد شاکرین گفت: این‌گونه نیست که با تهذیب مبانی و زیر‌ساخت‌های یک علم، آن علم دوباره تأسیس گردد یا علم جدیدی تأسیس شود. هر علمی در طول تاریخ خود فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر نهاده و اصول و فروع زیادی را پذیرفته و رها کرده است، اما هیچ‌گاه به علم جدید دیگری تبدیل نشده است. به طور مثال، علم فلسفه یا علم اقتصاد در طول تاریخ علم از ناحیه مکاتب فکری گوناگون دچار تغییرات بسیاری شده‌اند، اما هیچ گاه علم فلسفه یا علم اقتصاد دوباره تأسیس نشده‌اند یا به علم جدید دیگری تبدیل نشده‌اند. در علم « فلسفه» تأسیس کننده این علم« عقل» است و عقل اجازه نمی‌دهد که چیز دیگری حتی دین و معرفت دینی مدعی تأسیس دوباره آن باشد، اما اجازه می‌دهد که دین و معرفت‌دینی معارف‌عقلی خود را که با تکیه بر عقل پذیرفته است در علم « فلسفه» در معرض تعقل قرار دارد  در صورتی که بتواند، در تهذیب و پیشبرد این علم سهیم باشد مفید است.
وی در آخر گفت: منابع دین و معرفت دینی کتاب، سنت و عقل‌اند و در لابه لای کتاب و سنت مباحث عقلی گوناگونی است. با وجود این، آنچه را که عقل تأسیس کرده است در تملک عقل است و کتاب و سنت در تأیید عقل و در تبعیت از عقل آنها را پذیرفته‌اند؛ در صورتی که دراسلام هیچ امر تعبدی نداشته باشیم و همه امور دین عقلی باشند. آن زمان می‌توان گفت که در این صورت دین دارای هیچ تأسیسی نیست و آنها را به تبع از عقل پذیرفته است. اما اگر بگوییم که همه اینها تأسیس دین است بدین معنا خواهد بود که دین را با عقل یکی گرفته‌ایم.

منبع: ایکنا

انتهای پیام/

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *