عطاءالله رفیعی آتانی مطرح کرد؛

سوالات اساسی در مقوله پیشرفت

به گزارش جبهه روشنفکری انقلاب اسلامی دکتر عطاءالله رفیعی آتانی یادداشتی در مجله پنجره در شماره ۲۷۳ با عنوان «سوالات اساسی در مقوله پیشرفت» به اهمیت این بحث پرداخته است که در ادامه میآی د؛

واقعیت آن است که زندگی فردی و اجتماعی بشر در طول تاریخ در حال «شدن» مستمر است. تاریخ بشر نشان می‌دهد که جوامع بشری در مراحلی از تاریخ دچار تحولات بنیادی و ماهوی شده است. البته بیانیه‎ها و نظریات مختلفی درصدد نشان دادن ماهیت و مراحل این تحولات تاریخی بوده‎اند. برای نمونه نظریه مارکس یکی از نظریات جنجال‌برانگیز در این عرصه بوده است.

حال این تحولات تاریخی هرگونه که بوده ـ که البته هیچ‎گاه نباید کم اهمیت تلقی شوند زیرا حال و آینده بر شانه‎‎های گذشته قرار دارند ـ ما اینک در آغوش یکی از مراحل اساسی این تحولات تاریخی و اجتماعی زندگی می‌کنیم. مرحله‎ای که در آن غرب و مغرب زمینیان مدار و معیار همه جلوه‎‎های مثبت زندگی تلقی شده‎اند.

نباید و نمی‎توان موفقیت‎‎های ممتاز غرب در ابعاد گوناگون زندگی را نادیده انگاشت، اما نکته اساسی این است که غرب، پیشرفت و حتی نهایت پیشرفت را همانی معرفی می‌کند که خود هم‌اکنون شده است. بنابراین باید تعیین تکلیف شود که واقعا پیشرفت به چه معناست؟

پاسخ به سوال چیستی پیشرفت، به‎شدت به منابع معرفتی به‎کار گرفته در نظریه‌پردازی در این عرصه وابسته است. آیا پیشرفت همانی است که در دوران نوین زندگی مردم مغرب زمین اتفاق افتاده است؟

واقعا چرا باید چنین مبنایی را پذیرفت؟ به‎نظر می‌رسد رویکرد افراطی تجربه‌گرایی که در هر صورت هیچ استدلالی را جز با «تجربه» نمی‎پذیرد و برای پیشرفت مصداق روشن خارجی و معینی را می‎طلبد و البته مستظهر به مجموعه‎ای از مبانی فلسفی پیشرفت را برابر با وضعیت و خصوصیات دوران نوین مغرب زمین تلقی خواهد کرد. اما آیا با رویکرد اسلامی ـ اسلام به‎عنوان میک منبع شناخت و نه به‎عنوان یک هویت فرهنگی، اجتماعی و بومی زندگی ـ می‌توان چنین انحصار معرفت‌آفرینی در «تجربه» را پذیرفت؟

بنابراین آیا تبیین ماهیت پیشرفت بدین‌گونه معقول و پذیرفتنی است؟ مسئله اساسی دیگر آن است که پیشرفت به معنای غربی آن چرا اساسا باید از منزلتی بدین رتبه برخوردار باشد؟ چرا باید به‎دنبال آن بود؟ جالب اینجاست که دانش جامعه‎شناسی و اقتصاد توسعه اساسا خود را متکفل پاسخگویی به این سوال نمی‌دانند. این سوال دارای طبیعتی فلسفی است. فلسفه‎ای که با تفسیری خاص از انسان، معرفت و جهان به‎نظر می‌رسد به‎صورت بدیهی، مسلم و غیرقابل تردید تکیه‌گاه همه نظریات جامعه‌شناختی و اقتصادی توسعه است. جامعه‎شناسی توسعه و اقتصاد توسعه اساسا ورودی در این عرصه پیدا نمی‎کنند.

 مسئله اساسی سوم چگونگی نیل به پیشرفت است. آنچه دانش جامعه‎شناسی و اقتصاد توسعه دیکته می‌کنند تنها راه نیل به پیشرفت طی طریق تاریخی مغرب زمین‌یان برای نیل به شرایط نوین زندگی در غرب است. جامعه‎شناسی توسعه می‎خواهد زمینه‎ها و عوامل جامع اجتماعی و فرهنگی به‎وجود آورنده دوران نوین زندگی مغرب زمین را به خوبی فهرست کند و روابط علی بین آن شرایط فرهنگی، تاریخی و اجتماعی را با کلیت این زندگی نشان دهد. دانش اقتصاد توسعه نیز درصدد است تا مسیر اقتصادی طی شده در غرب را به‎عنوان تنها مسیر حرکت به‎سمت تحقق خصوصیات دوران نوین زندگی در غرب تئوریزه کند.

بنابراین از یک‌سو توسعه یعنی همان شرایط و خصوصیات دوران نوین زندگی در غرب براساس مبانی شناخته شده فلسفی باید مطلوب بلامنازع همه آدمیان باشد، از سوی دیگر نیل به این مطلوب بی‎بدیل یک راه بیشتر ندارد و آن هم دقیقا همان راهی است که غربیان پیموده‎اند. اما آیا مومنان به اسلام به‎عنوان یک منبع شناخت و نیز به‎عنوان یک هویت فردی و اجتماعی این تعریف از پیشرفت را می‎پذیرند؟ به‎علاوه آیا اسلام و ایران به‎عنوان یک واقعیت اجتماعی، تاریخی، فرهنگی، سیاسی و حتی جغرافیایی با انحصار مسیر زندگی مطلوب آینده و آیندگان در مسیر گذشته مغرب زمین‌یان سازگارند؟ به‎نظر می‌رسد این‎ها سوالاتی بس جاندار و پرمایه و موثر و بنیاد برافکنند.

انتهای پیام/

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *