مرتضی جوادی آملی؛
اسلامی سازی علوم انسانی نباید ما را از دستاوردهای بشری غافل کند
به گزارش جبهه روشنفکری انقلاب اسلامی به نقل از مهر؛ بررسی آسیب های روش شناختی و محتوایی در طرح تحول علوم انسانی و بررسی دیدگاه های اندیشمندان منتقد اسلامی سازی علوم انسانی و نیز تبین جایگاه نهاد های علمی دینی در برابر اندیشه ها و نقدهای مطرح و موجود در باب اسلامی سازی علوم انسانی، ما را بر آن داشت تا با حجت الاسلام و المسلمین دکتر مرتضی واعظ جوادی آملی، استاد حوزه و دانشگاه و مدیر بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسرا، گفتگویی ترتیب دهیم که ماحصل آن در ادامه از نظرتان می گذرد؛
*لطفاً بفرمایید، آسیب های روش شناختی و محتوایی مطرح در حوزه علوم انسانی اسلامی چه مقولاتی است؟
یکی ازعمده ترین آسیب ها در راه تولید علم و معرفت، این است که معمولاً وقتی یک اندیشمند و یا دانشمندی نظریه و یا مسئله ای را تولید و بیان می نماید، تا مدت ها این نظریه سایه و سیطره اش را بر مسائل و مباحث علمی دیگر می گستراند و ممکن است تا سال ها و یا قرن ها این پدیده معرفتی بخواهد سلطه و سایه اش را بر افکار و ایده های دیگر داشته باشد و این یک آفتی است که متاسفانه دنیای غرب و حتی دنیای شرق نیز به آن مبتلا است. ما برای پیشرفت و تعالی هیچ منبع و گزاره ای جز وحی و منابع وحیانی نداریم و شاخصه های علمی و اندیشمندان علمی می توانند در این مسیر به ما کمک و یاری رسانند.
یکی از این آسیب های مطرح، آفت و سلطه علمی و معرفتی ای است که به نوعی یک استعمارعلمی به شمار می رود که بعضاً از جانب شخصیت های نام دار و شناخته شده برای ما و جامعه ما ایجاد می گردد
اما یکی از این آسیب های مطرح، آفت و سلطه علمی و معرفتی ای است که به نوعی یک استعمارعلمی به شمار می رود که بعضاً از جانب شخصیت های نام دار و شناخته شده برای ما و جامعه ما ایجاد می گردد. مورد دیگر شاید فرهنگ ها و مناسباتی باشد که فضاهای اجتماعی و مواردی از این دست پیدا می کنند.
به هر حال امروزه بحث هرمنوتیک و یا روش شناسی و فضاهای تولید کننده علم و حتی هواهای نفسانی که در مسیر و راه تولید علم و معرفت وجود دارند، ممکن است مزاحمت و آسیبی را در راه دست یابی به معارف حقیقی ایجاد نمایند. اما اگر علم واقعاً در بازار حقیقی علم، یعنی علم روشمند و منطقی و بر اساس پایه های اصولی خود وارد شود، کمتر دچار آسیب و آفت خواهد شد.
ما متأسفانه فضاهای معرفتی ایجاد می کنیم که این فضا ها مستقیماً از مجرا ها و کانال های حقیقی خود منشعب نمی شوند. گاهی عوامل بیرونی و خارجی تاثیر بیشتری بر تولید علم و معرفت دارند تا عوامل حقیقی و صحیح و این آفت ها و کاستی ها، آسیب هایی هستند که مجامع علمی و مراکز تولید کننده علم را مورد تاثیر و نفوذ قرار می دهند.
*لطفاً بفرمایید، آیا این تعبیر که می گوید تحول در علوم انسانی و تاسیس علوم انسانی اسلامی بر پایه ایدئولوژی مسلمانان است نه ایدئولوژی اسلام را صحیح می دانید؟
این مقوله که در دین مبین اسلام باورها و اوامر مرتبط با دین و دنیا و سعادت انسان، توسط وحی و قرآن کریم و سنت نبوی به ما می رسد، امری است که به طور اساسی مورد تأیید و تاکید و باورما است. ما برای شناخت انسان و عالم و آغاز و فرجام هستی جز وحی و فرامین الهی منبعی دیگری را نمی شناسیم. گر چه عقل کاشف این منبع است، اما منبع معرفتی ما مسلمان ها که مورد نظر و تایید اسلام نیز هست، جز مسائل وحیانی و قرآنی چیز دیگری نمی تواند باشد. البته در این مقوله امکان دارد بخشی و یا عده ای از مسلمانان بر اثر موارد و یا فضاهایی درست و یا نادرست معارف و باورهایی را ایجاد کرده باشند، ولی در این مقوله همیشه این طور نبوده که این معارف و یافته ها با هم تخاصم و تصادم داشته باشند، چه بسا در این باب، معارف و باورهایی اصیلی نیز وجود داشته باشد که از همان منابع وحیانی و الهی سرچشمه گرفته باشد.
در این مسیر شاید اندیشمندان و متفکرین اصیل و دقیقی نیز مشاهده شوند که دست آورد ها و تحقیقات علمی قابل توجه ای نیز داشته باشند، که این دست آوردها و نتایج سترگ علمی را با توصل و اتکا به همین منابع و فرامین وحیانی به دست آورده باشند. در این باب قطعاً این نکته قابل توجه است که عده ای به دنبال این منبع عظیم وحیانی می روند اما باورها و اندیشه های مورد نظر خود را به جامعه و دیگران تزریق و القا می کنند که به مقولاتی به نام برداشت های شخصی و یا تعابیری مانند تفسیر به رأی نامیده می شوند.
*از نظر جنابعالی تفاوت در دیدگاه اسلام و دیدگاه مسلمانان، همین برداشت های شخصی و یا به تعبیری تفاسیر به رأی است؟
بله، اگر کسانی که وارد به این مباحث و علوم می شوند، اگر با ضوابط و شاخصه های که خود دین دارد و تبین نموده است مانند؛ ارجاع متشابهات به محکمات، ارجاع مباحث خاص به عام، مباحث مقید به مطلق و مطلق به مقید و امثال این دست از مباحث، به دین و منویات آن رجوع نمایند، قطعاً گرفتار تفسیر به رأی نخواهند شد. در این باب این نکته هم قابل توجه است که این گونه نیست که مباحث معرفتی که در متون و منابع وحیانی ما آمده است قابل دست یابی و دسترسی نباشند. بنابراین باید این نکته بیان شود که لزوماً نباید مابین دیدگاه ها و اندیشه های مسلمانان و اسلام تفاوت ها و تضاد هایی وجود داشته باشد.
*آیا تعبیر تشکیل علوم انسانی اسلامی به این علّت است که دیگر علوم انسانی غربی شاخص نیست و کارکرد خود را از دست داده است؟
ما یک منبع معرفتی داریم به نام وحی، ولی کاشف این منبع هم می توان عقل باشد، هم حس و هم شهود وهم تجربه، آنچه را که متفکرین و دانشمندان جهان غرب و با توجه به عقل به دست آورده اند، چه بسا که ممکن باشد به منابع وحیانی نیز متصل بشوند
براساس مباحث دینی که از جانب حضرت آیت الله جوادی آملی، نسبت به «علم دینی» بیان شده است، این بحث مقداری گسترده تر می شود. ایشان تاکید می نمایند که ما یک منبع معرفتی داریم به نام وحی، ولی کاشف این منبع هم می توان عقل باشد، هم حس و هم شهود وهم تجربه، آنچه را که متفکرین و دانشمندان جهان غرب و با توجه به عقل به دست آورده اند، چه بسا که ممکن باشد به منابع وحیانی نیز متصل بشوند.
بنابراین هر چه از غرب و یا جهان غرب به دست ما و جامعه ما می رسد لزوماً بد و یا باطل نیست، بلکه می بایست این دست آورد ها و مکاشفات با جلوه های نقلی نیز هماهنگ و همراه شوند و اگر این عقل، قاعده مند و ضابطه مند و هماهنگ با نقل پیشروی نماید، چه بسا، این دست آورد ها و نتایج نیز درست و هماهنگ با منابع معرفتی ما باشند. بنابراین این مسئله که علوم انسانی غربی دیگر شاخص نیست و قابلیت خود را از دست داده موضوعیت ندارد و قابل قبول نیست.
*مخالفین اسلامی سازی علوم انسانی معتقد هستند اگر علوم انسانی موجود بااختلال مواجه شود، این توقف باعث اخلال در طرح های کلان کشور خواهد شد، بنابراین برای اینکه روند مطالعات کشور قطع نگردد، مقوله اسلامی سازی علوم انسانی بایکوت بماند، این تحلیلی را چگونه ارزیابی می نمایید؟
یکی از شرایط سخت و معضلات بزرگ جامعه اسلامی ما که متأسفانه در شرایط حال حاضر کشور نیز ساری و جاری است، این دوگانگی اندیشه و فرهنگ است. به هرحال بخشی از جامعه اعتقاد و ایمان سفت وسختی نسبت به فرهنگ و حاکمیت اندیشه غرب و باورهای آن دارند و بعضی نیز در مقابل، صد درصد با این رویکرد معارض و مخالف هستند. این دو رویکرد و اندیشه، در سطوح و طبقات مختلف حاکمیت و ارکان آن وجود دارد. متأسفانه این چالش ها و رویکردهای معارض دراین قریب سه و چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب نیز به چشم می خورد و پاره ای از نابسامانی های موجود و ناهنجاری های جاری در سطح جامعه نیز مولد همین پارادوکس ها و تضاد های اندیشه ای و فکری است.
باید اذعان کرد که درمان و علاج این معضل نیز بسیار سخت و پیچیده است، زیرا بعضاً در باور متدینین و دین مداران جامعه ما نیز نوعی وابستگی و ارادت شدید به اندیشه ها و باورهای وارداتی و غربی دیده می شود و دیده می شود که این متدینین نیز قائلند به این که، بهتر است اندیشه و باورهای غربی در جامعه پیاده و اجرا شوند. از طرف دیگر باید به یک نقص و کوتاهی دیگری نیز اعتراف کرد و آن را پذیرفت و آن مطلب این است که ما نتوانستیم موفق شویم که متناسب و هماهنگ با تعالیم و منویات الهی و وحیانی، معارف و علوم انسانی کارسازو متقنی را که در سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و غیره، کارساز و قابل اجرا باشد را تولید و تحویل جامعه دهیم.
*جایگاه و موقعیت مراکز علمی دینی و حوزه های دینی در این مسیر چگونه باید باشد؟
در این مسیر تا ضرورت عرضه و تولید علم براساس منابع وحیانی و الهی برای دانشمندان و مراکز علمی اسلامی ما، چه حوزوی و چه دانشگاهی، تبیین و تاکید نشود، ما دچار همچین چالش ها وشبهات خواهیم بود. ما باید بدانیم که در عرصه تولید علم باید با جدیت و اهتمام عالی وارد شویم. امری که شاید تا کنون به صورت جدی و در خور توجه، وارد آن نشده ایم.
تعاریف و مبانی علوم انسانی غربی دچار نواقص و کاستی های فراوانی هستند و ما چون در محل تلاقی و تصادم هردوی این جریانات فکری و فرهنگی هستیم(علوم غربی و علوم اسلامی)، نباید چندان امیدوار بود که در مسیر اسلامی سازی علوم انسانی به نقاط و اهداف مطلوب و قابل توجه ای دست یابیم
در باب علوم انسانی غربی، باید توجه داشت که این باورها و القائات، قطعاً تاثیرات سوء وناهنجاری را در سطوح مختلف جامعه و افراد آن خواهند گذاشت. باید توجه داشت که تعاریف و مبانی علوم انسانی غربی دچار نواقص و کاستی های فراوانی هستند و ما چون در محل تلاقی و تصادم هردوی این جریانات فکری و فرهنگی هستیم(علوم غربی و علوم اسلامی)، نباید چندان امیدوار بود که در مسیر اسلامی سازی علوم انسانی به نقاط و اهداف مطلوب و قابل توجه ای دست یابیم.
این چشم انداز نه چندان مطلوب، وظیفه و مسئولیت سنگین حوزه ها و مراکز علمی دینی را بیشتر خواهد کرد، زیرا که نشان می دهد که باید با تلاش بیشتر و اهتمام عالی تر در جهت پیاده سازی تعالیم الهی و وحیانی و اهل بیتی(ع) گام برداریم و بر همین اساس حقایقی را تولید و تکثیر نماییم.
نکته مهم و قابل توجه دیگر در این باب این مطلب است که باید توجه داشت که این رویکرد، یعنی اسلامی سازی علوم انسانی، ما را از دست آوردهای علمی بشری، چه در جهان غرب و چه در سایر نقاط عالم غافل ننماید، چون اگر این روش ها بر اساس قاعده و روشمند باشند، قطعاً قابل استفاده و اتکا برای ما نیز خواهند بود.
در این مقوله باید توجه داشت اگر عقل و شهود به یک دستاورد و نتیجه علمی رسیده است، بنا به فرمایش حضرت آیت الله جوادی آملی این دستاورد، قطعاً و حقاً یک ره آورد و دست آورد دینی و ارزشی است. باید در برابر این مسئله که جهان غرب، عقل را منطبق بر یک معرفت و منطق درست و صحیح بشری به حساب می آورد نگاه دقیقی داشت، زیرا این برداشت در واقع یک مصادره و برداشت نادرست از واژه عقل و خرد است. ما باید آگاه و مطلع باشیم که عقل مانند نقل، هر دو موهبتی است از جانب خداوند که شآن آنها کشف حقایق و معارف الهی و بنیادی است.
انتهای پیام/.