خودباوری و ایمان به توانستن مقدمه تحول علوم انسانی است

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به نگاه شهید مطهری به مانع تراشی عدم خودباوری در مسیر تولید و پیشرفت علم گفت: مسئله عدم خودباوری در علوم انسانی و علوم طبیعی مهمترین مانع بر سر راه توسعه، پیشرفت و تولید است. لازمه تغییر اساسی در وضعیت علمی، خودباوری و مشارکت در نوآوری های علمی است. در گام نخست باید خود را باور داشته باشیم و با یقین بگوییم که ما می توانیم.

وی درباره راهکارهای دستیابی به خودباوری مورد نیاز در مسیر تولید و تحول علوم انسانی اظهار کرد: لازمه تغییر نگاه جامعه است؛ به عنوان نمونه در سطوح پایین تحصیلی یعنی دبستان تا دانشگاه این مسئله باید به طور جدی و پررنگ تفهیم شود که ما هیچ چیز کم نداریم و بسیاری از پیشرفت ها را می توانیم موجب شویم.

گلشنی ادامه داد: جامعه اسلامی بعد از ظهور اسلام تمدنی عظیم و چندصدساله را بنا نهاد چراکه خود را باور داشت و می دانست که می تواند هر کاری را انجام دهد، اما متاسفانه این باور امروز تضعیف شده و به نظر می رسد باید از طرق مختلف همچون نهادهای علمی-آموزشی، رسانه ها و … آن را تقویت و به عنوان یک اصل در جامعه نهادینه کرد.

استاد دانشگاه صنعتی شریف درباره تفاوت علوم انسانی تفهیمی با دیگر علوم در ماهیت، روش ها، کارکرد و غایت بیان کرد: ما در هر دوی این علوم با نواقصی مواجه هستیم اما چون علوم طبیعی در مقام عمل منجر به صنعت و … شده است، اشکالاتش دیده نمی شود، در حالی که این علوم نیز در مقام فهم جهان دچار مشکل است؛ متاسفانه غفلت ما این است که علم را متکی و منحصر به تجربه می دانیم.

وی تصریح کرد: با این رویکرد در هر علمی ابتدا مفروضات در نظر گرفته می شود و سپس بر اساس آنها فرضیه سازی می شود. اگر این فرضیه در معرض آزمایش و تجربه اثبات شد به آن علم می گوییم و در غیر آن صورت آن را رد می کنیم. در علوم انسانی نیز همین بحث مطرح است. انسان موجود پیچیده ای است تا جایی که حتی اندیشمندان ملحد معتقد اند که مسئله شعور انسانی از بزرگترین معماهای عصر است. بنابراین، انسان با الکترون فرق دارد؛ الکترون را نمی توان موجودی آزاد فرض کرد در حالی که انسان آزاد است و شعور دارد.

 گلشنی با بیان اینکه شعور انسانی از غامض ترین مسائل علمی جهان است، تاکید کرد: وقتی با علوم انسانی مواجه می شویم مسئله مشکل تر می شود، البته در دیگر علوم نیز همین طور است، چراکه از آن علوم هم چیزهایی برخاسته که در تجربه ریشه ندارد بلکه برگرفته از فرضیات اندیشمندان است. از این رو، از نظر میزان فرضیات فلسفی علوم انسانی بیشتر اهمیت دارد اما از نظر اصل قضیه هر دو مبتنی بر مفروضات عام اند.

چهره ماندگار فیزیک درباره اینکه چرا از منابع دینی در نظریه پردازی و تولید علم استفاده نمی شود، گفت: «اُطلبوا العلم‌ ولو بالصین» یعنی اگر کاری در جای دیگر نیز شده باید به آن توجه کنیم و در پرتوی علم خود بسنجیم، آن مقدار که مطلوب است را بگیریم و بخش نامطلوب را کنار بگذاریم؛ همچون اسلام که بعد از ظهور آنچه از دوران قبل مفید بود را گرفت و باقی را کنار گذاشت.

 وی تاکید کرد: امروز ما نباید با دیده خصم به علوم انسانی-اجتماعی وارداتی از غرب بنگریم بلکه باید آنها را در پرتوی مسلمات دینی بومی خود غربال کنیم که متاسفانه عدم خودباوری و خودباختگی مقابل غرب مانع چنین کاری شده است، در حالی که می توان همچون ژاپنی ها و چینی ها با استفاده از ذخایر و پشتوانه علمی – فرهنگی خود شرایط دیگری را رقم زنیم.

 این فیزیکدان و نظریه پرداز درباره جایگاه علوم غربی در پروسه تحول علوم و تولید علوم بومی گفت: همه آنچه آنها انجام داده اند باطل و بیهوده نبوده بلکه دستاوردهای خوبی در یافته هایشان پیدا می شود. معتقدم باید داشته های آنها را غربال کرد و نیز از منابع خود با شجاعت استفاده کنیم اما این معنایش این نیست که هر آنچه غرب به دست آورده را دور بریزیم.

 وی ادامه داد: می توان با رعایت خطوط قرمزها از آنچه به کارمان می آید، استفاده کنیم. این روش علمای بزرگ ما است و افرادی همچون خواجه نصیر که در فلسفه و فقه و … درجه یک بودند در مواجهه با فلسفه یونان آن را کنار نگذاشتند بلکه برخورد نقادانه داشتند؛ به این ترتیب آنچه را که به کار می آمد، آموختند و آنچه برایشان ناکارآمد بود را رها می کردند؛ علاوه بر این باید خودمان در مقام تولید علم باشیم چیزی که متاسفانه وجود ندارد و ما صرفا به حاشیه نویسی و توضیحاتی پیرامون واردات علمی بسنده کرده ایم.

 گلشنی در پاسخ به این سوال که چرا پژوهش های ما در تولید علم اثرگذار نیستند، بیان کرد: این عدم اثرگذاری ارتباطی به کاربردی یا غیرکاربردی بودن پژوهش های ما ندارد، بلکه روحیه لازم برای نوآوری در جامعه علمی ما کمتر است وگرنه در دو حوزه نظری و عملی می توان نوآوری داشت چیزی که متاسفانه فاقد آن هستیم و در محیط های درسی نیز کمتر القاء شده و خلاقیت دانشجو در نقد نظریات و بررسی نقاط ضعف و قوت آنها به کار گرفته نشده است.

 برنده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر لزوم ایجاد و بازگشت روحیه نوآوری اظهار کرد: اگر چنین شد آنگاه هم می توان علم تولید کرد و هم به مرزهای دانش پرداخت. اما ما فراموش کرده ایم که خودمان در این مهم می توانیم اثر گذار باشیم.

 وی درباره ظرفیت و نقش فلسفه اسلامی در تحول علوم انسانی بیان کرد: این استفاده به شرط آن است که فلاسفه ما علوم روز را فرا بگیرند تا دریابند چه نقشی می توانند در تحول این علوم داشته باشند. آنچه در عصر ما در غرب برخلاف سه چهار دهه گذشته احیاء شده، اهمیت به فلسفه علوم است که قبلا به این میزان موردتوجه نبود. بنابراین، اگر فلاسفه بخواهند دخالتی داشته باشند باید مسائل روز را بدانند و نوآوری داشته باشند و با استفاده از فلسفه اسلامی نظریه های بدیل ارائه کنند که این در گروی دانستن علوم روز است.

گلشنی درباره درست یا غلط بودن تقسیم علم به دو نوع دینی و غیردینی و نیز کیفیت تولید علم دینی گفت: تعبیر علم دینی درست است البته اگر منظور از علم دینی را درست دریابیم. چراکه اکنون تعابیر مختلفی برای آن وجود دارد؛ یک تعبیر می گوید کل علوم را کنار گذاشته و به قرآن و حدیث رجوع کنیم و علمی جدید بسازیم که این تعبیر ما را به جایی نمی رساند.

 این پژوهشگر فلسفه علم تاکید کرد: راه تولید علم دینی این است که بدانیم اصول مسلم حاکم بر بینش و جهان بینی اسلامی چیست و در پرتوی آن هم به تفحص تجربی و هم به نظریه پردازی وارد شویم و از

آن اصول کلی حاکم در مواقع ضروری استفاده کنیم. بنابراین، با این نگاه علم دینی وجود دارد و می تواند از سوء استفاده ها او سوء برداشت ها در بُعد نظری علم جلوگیری کند.

 وی در پایان خاطرنشان کرد: این بدان معنی نیست که تجربه را کنار بگذاریم یا نظریه پردازی را رها کنیم بلکه از نظر روش این چنین کنیم و در جمع بندی و کلی گویی ها و گرفتن نتایج عام به سرنخ های اسلام توجه داشته باشیم.

انتهای پیام/

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *