ارزش و اهمیت تحول بنیادین در علوم انسانی، کمتر از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ نیست!

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین الصلاه والسلام على رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین. سلام عرض می کنم خدمت برادران و خواهران گرامی. تشکر می کنم از مسئولان محترم قطب علوم انسانی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به ویژه جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای پارسانیا که این فرصت را برای حقیر فراهم کردند.
هدف اصلی انقلاب اسلامی شکل گیری نظام اسلامی فراگیر و کارآمد است. مردم انقلاب نکردند تا یک نظم مدنی الحادی و سکولار در ایران حاکم شود. مردم ما در ایران طی قرون گذشته، مبتنی بر ایمان الهی خودشان،همیشه خواستار جاری و ساری شدن اسلام ناب و حقیقی در رگ های جامعه خودشان بوده اند. در انقلاب مشروطه نیز هدف واقعی مردم شکل گیری عدالتخانه اسلامی و استقرار مشروطه مشروعه بود که با توطئه روشنفکران انگلیسی و عملیات فریب، به مشروطه صرف تبدیل شد و عالم مجاهد و جلیل القدری چون شیخ فضل الله نوری به شهادت رسید.
در جریان مبارزات انقلابی و در این ۳۶ سال که از عمر با برکت انقلاب اسلامی سپری شده است، مردم ایران همواره به دنبال تحقق احکام و ارزش های مترقی اسلامی در کشور بوده اند و اتفاقا با هوشمندی، دلیل اصلی بسیاری از ناکامی ها را در عدم تحقق مناسب بخش مهمی از احکام و ارزش های اسلامی در ایران جستجو می کنند. و واقعیت هم همین است که تا الان اجازه داده نشده تعالیم اسلامی آنطور که باید و شایسته است و به صورت فراگیر و سیستماتیک در ایران بروز و ظهور پیدا کند. بنده می خواهم عرض کنم، امروز جبهه اصلی ما در همین نقطه شکل گرفته است و آن، مبارزه برای بیرون کردن تفکرات غلط غیر اسلامی از مغز افزار کشور و وارد فکر اسلامی در آن است که اگر بگوییم ارزش این کار، به مراتب از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ بالاتر است، سخن غیر دقیقی نگفته ایم.

gholami 02
دوستان، فلسفه تحول بنیادین در علوم انسانی باید در همین بحث پیدا شود. علوم انسانی که در حقیقت، همان مغزافزار سیستم اداره کشور ماست، با هدف مقدس مردم و نظام انطباق ندارد. علوم انسانی موجود در کشور، مبتنی بر جهان بینی الهی نیست و ما را از مسیر و مقصدی که برای آن انقلاب کرده ایم دور می کند. بله، ما و غرب در بخشی از راه و مقصد، ظاهرا همراهیم مثلا در آبادانی، در شکل گیری رفاه، لکن در همین همراهی ظاهری نیز اسلام به عمق و گوهر متفاوتی قائل است بطوریکه باطن حرکت ما را با حرکت غرب متفاوت می کند.
در عین حال توجه داشته باشید، صرف نظر از مقام نظر، در عرصه عمل و کاربرد، علوم انسانی سکولار با لنگی های فراوانی روبروست. امروز بسیاری از متفکران غربی به صراحت اذعان میکنند، مسیری که غرب در آن به سرعت حرکت می کند، مسیر زوال است و بعید است تمدن سکولار غرب، طی چند دهه آینده دوام بیاورد. و این حرف کاملا درست است. اگر ظواهر فریبنده غرب چشم ها و گوش های ما را از کار نیندارد، دیدن نشانه های زوال و شنیدن صدای ترک خوردن ستون فقرات غرب کار دشواری نیست. ملاحظه کنید، این روزها عده ای ما را به قدم گذاشتن در مسیری دعوت می کنند که پیش بینی فرجام آن کار چندان پیچیده ای نیست. خوب، اسلام چطور، آیا اسلام می تواند مقصد و مسیر روشن و سعادت بخشی را برای مردم ما ترسیم کند و در عمل نیز زمینه تحقق آن را بوجود آورد؟ به این سئوال از دو منظر می توان پاسخ داد : یکم، منظر عقیدتی. بله، عقیده و ایمان اسلامی ما، تردیدی به جا نمی گذارد که اسلام ناب مقصد و مسیر سعادت بخشی را به روی انسانها به تصویر می کشد و در مقام عمل نیز برای رساندن انسانها و جامعه انسانی به این مقاصد حرف های اساسی دارد. دومین منظر، توانایی مسلمانان در عصر غیبت معصوم (ع) برای کشف مقاصد و مسیر اسلامی و دستگیری جامعه برای طی این مسیر است. در این زمینه باید گفت، اولا، ما موظف به شناسایی و انجام تکلیفمان هستیم و غیبت معصوم (ع) توجیهی برای رها کردن این امر نیست. در شناسایی و انجام تکلیف نیز ما را با بضاعتمان می سنجند نه چیز دیگر. هر چند بدانید ما در اسلام، لااقل در حوزه کشف، روش ها و ابزارهای دقیق و اطمینان آور کم نداریم. ثانیا. در این ۳۶ سالی که از عمر پربرکت انقلاب اسلامی گذشته، با همین بضاعت، هر جا برنامه های اسلامی، درست درک و اجرا شده، ثمرات آن اعجاب آور بوده است. اشکال ما اینجاست که نخواسته ایم یعنی اراده لازم را نداشته ایم و البته عده‌ای نیز نگذاشته اند برنامه های اسلامی در این کشور به درستی و به شکل عمیق پیاده‌ شود. هر بار که خواسته شده کاری بشود، حتی از سوی خودی های نادان جلوی آن گرفته شده یا آن کار را با انواع ناخالصی ها مخلوط کرده‌اند. پس دوستان، حرف ما این است که رمز توفیق در کشور ما و در کل جهان اسلام، و قدم برداشتن به سوی تمدن نوین اسلامی، تلاش مجاهدانه برای شکل گیری علوم انسانی اسلامی است. دقت بفرمایید، وقتی می گوییم علوم انسانی اسلامی، یعنی ما با تحول سطحی و با ماله کشی در علوم انسانی صد در صد مخالفیم. متأسفانه در این ۳۶ سال، با تحول در علوم انسانی چنین معامله ای شده است. ضمن اینکه دوستان، تحول علوم انسانی با بخش نامه و دستورالعمل محقق شدنی نیست. ما بیش از هر چیز به مرعوب نشدن در برابر علوم انسانی غربی و سرمایه گذاری جدی و هدفمند برای تولید علم در این عرصه نیاز داریم که استادپروری هم در جوف آن است و اگر این کار صورت گرفت، هیچ دیواری نمیتوان مانع از ورود علوم انسانی اسلامی قوی به دانشگاه ها بشود. ممکن است بپرسید منظور از تولید علم اسلامی را اینجا چیست؟ آیا می خواهید علم به معنای ساینس را کلا کنار بگذارید و علوم انسانی را فقط از آیات و روایات استخراج کنید؟ در اینجاست که برای پاسخ گویی باید وارد فلسفه و روش شناسی علوم انسانی اسلامی شویم. در این زمینه، حرف های مهم و پیچیده ای وجود دارد که طرح آن در اینگونه جلسات ممکن نیست و فقط بنده در چند جمله عرض میکنم که علوم انسانی اسلامی، در صدد منطقه بندی جدید حوزه دانش بالمعنی الاعم است. این منطقه بندی، یک مبنای اصلی دارد، و آن، ظرفیت و کارآمدی علوم و روش شناسی های آنهاست. به بیان دیگر، در هر منطقه ای از دانش، روشن خواهد شد کدام علم و کدام روش شناسی از ظرفیت لازم برای شناخت و حل مسائل موجود در آن منطقه برخوردار است. بر این اساس، یک منطقه، تنها قلمرو علوم دینی نقلی است، یک منطقه، توأمان قلمرو علوم نقلی و علوم عقلی ( منظور عقل برهانی ) است، یک منطقه، تنها قلمرو علم به معنای ساینس است ضمن آنکه ما مناطقی نیز داریم که همه این علوم با هم در کشف و حل مسائل تعامل و هم افزایی دارند. پس ببینید، در علوم انسانی اسلامی، بنا به کنار گذاشتن علوم متعارف نیست. که حالا بحث آن مفصل است و بنده توصیه می کنم دوستان این کتاب ارزشمند فلسفه علوم انسانی اسلامی تالیف جناب آقای دکتر احمد حسین شریفی را حتما تهیه و مطالعه کنند.
خوب، برای پیگیری این طرز فکر، ما به لطف الهی موفق شدیم از سال ۱۳۹۱ کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی را بوجود بیاوریم. این کنگره یک حرکت خودجوش به شمار می رود و هیچ وابستگی ای به دولت و مراجع رسمی ندارد.
روش کار کنگره از جهت مدیریتی، بسترسازی برای مشارکت جمعی است یعنی ما آمدیم بر اساس یک طرز فکر مشخص ( یعنی فلسفه و روش شناسی اجمالی علوم انسانی اسلامی )، مهم ترین مجموعه های علمی نظام اعم از حوزوی و دانشگاهی در کنار اشخاص حقیقی تاثیرگذار را دور هم جمع کردیم و مبتنی بر ظرفیت های آنها، تقسیم کار نموده ایم. الان هر مجموعه یا فردی که عضو کنگره هست یک مسئولیت مشخص قبول کرده و با حمایت کل اعضاء مسئولیت خودش را انجام می دهد.
کنگره دو بال دارد، بال گفتمان سازی و زنده نگه داشتن گفتمان، و بال تولید علم که پرورش نیرو هم در بطن همین تولید علم انجام می شود.
تقریبا امروز کسی تردید ندارد که کنگره در گفتمان سازی و زنده نگهداشتن گفتمان توفیق داشته است. چند سال قبل کسی جرأت نمی کرد در محیط های علمی از علوم انسانی اسلامی صحبت کند لکن امروز بحمدالله این عنوان به مثابه یک ضرورت ممکن الوصول و کارآمد پذیرفته شده است.
در زمینه تولید علم، کنگره های علمی و تخصصی بدون تولید نیستند. همین هفت-هشت جلد مجموعه مقالاتی که در هر دوره از کار تالیف و تصویب می شود یک مرجع علمی خوب و قابل استفاده برای دانش پژوهان محسوب می شود – به ویژه اینکه ما در کنگره سطح مقالات را فقط علمی پژوهشی تعریف کرده ایم و سخت گیری لازم را هم داریم-. با این وجود، علاوه بر تهیه مقالات معمول در کنگره، یک جریان نظریه پردازی در کنار کنگره نیز طراحی شده که امید داریم اصل کار تولید علم در این بخش انجام بشود. تا الان نزدیک به ده پژوهش نظریه پردازانه طراحی و اجرایی شده و انتظار می رود انشاالله تا یکسال دیگر به پنجاه مورد در شش- هفت رشته کلیدی گسترش پیدا کند. البته کار نظریه پردازانه نیز با مشارکت همه اعضاء انجام می شود و کنگره فقط نقش ستادی دارد.
علاوه بر این، ما در حال ایجاد یا تقویت دانشگاه ها و مدارس علمیه علوم انسانی اسلامی هستیم. می دانید که در محیط دانشگاهی به برکت انقلاب اسلامی هم اکنون چندین دانشگاه بزرگ علوم انسانی اسلامی وجود دارد مثل دانشگاه امام صادق (ع) یا دانشگاه باقرالعلوم (ع) که ما در کنگره وظیفه خودمان می دانیم از این دانشگاه ها تمام قد حمایت کنیم و زمینه تکثیر آنها را مهیا نماییم با این حال، معتقدیم باید در تمام دانشگاه های کشور چندین گروه و دپارتمان علوم انسانی اسلامی دایر شود. در اقتصاد اسلامی، در تعلیم و تربیت اسلامی، در روانشناسی اسلامی، در مدیریت اسلامی و حتی این گروه ها مشغول طراحی و دایر کردن رشته های جدید در مقاطع تحصیلات تکمیلی باشند. تا الان گروه های متعددی در دانشگاه ها با همین هدف به صورت خودجوش ایجاد شده لکن این گروه ها باید دائما تکثیر شوند. به نظر می رسد، به میزانی که محتوا و استاد قوی داشته باشیم، منعی برای اضافه کردن این گروه ها نیست. در کنار دانشگاهها، در محیط حوزه های علمیه هم باید مدارس عالی ای به نام علوم انسانی اسلامی تاسیس شود که هم اکنون مشغول حمایت از طراحی یک مدرسه جامع هستیم.
علاوه بر این ها، ایجاد یک انجمن علمی جدید قدرتمند و نشریات علمی و پژوهشی متعدد، جزء برنامه های کنگره به حساب می آید.
نکته ای را هم که در حد اشاره متذکر می شوم، برنامه های بین المللی کنگره هست. ما در کنگره معتقدیم، کار باید فراتر از مرزهای ایران دنبال شود. بعضی رشته های علوم انسانی اسلامی در جهان اسلام سابقه طولانی دارد. مثلا اقتصاد اسلامی یا تعلیم و تربیت اسلامی. همچنین، نقد جدی به علوم انسانی غربی چه از موضع اسلامی و چه غیر اسلامی نیز در خارج از محیط ایران فراوان و رایج است. بالاخره نقد علوم انسانی سکولار یکی از اضلاع مهم حرکت کنگره به شمار می آید. بنابراین، کنگره از ابتدا یک کمیته بین الملل ایجاد کرد و شروع به مراوده با متفکرین در کشورهای مختلف نمود که نتیجه آن تدریجا در حال انتشار است.
یک فعالیت دیگر نیز در طول کنگره پیش بینی شده و آن إعطاء جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی است که در معرفی قله های علمی و کوشش برای استفاده مناسب تر از آنها برای شکل گیری و تکامل علوم انسانی اسلامی نقش مهمی ایفا می کند که به دلیل ضیق وقت از توضیح آن اجتناب می کنم.
از اینکه امروز موفق به زیارت شما شدم خداوند را شاکرم. انسان با دیدن شما دانشجویان مستعد و خوش فکر، شک نمی کند که آینده ما در زمینه تحول بنیادین روشن است.
از خداوند متعال مسألت داریم ما را موفق به انجام تکلیف الهی مان در این عرصه مهم و حیاتی بگرداند.

انتهای پیام/

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *