
باقری در نشست مرز عینیت و ذهنیت در علوم انسانی:
عینیت و ذهنیت در هم تنیدهاند، با جدا کردن آنها دچار لغزش میشویم
به گزارش جبهه روشنفکری به نقل از طلیعه؛ نشست تخصصی «مرز عینیت و ذهنیت در علوم انسانی با نگاهی انتقادی به نفی و اثبات علوم انسانی اسلامی» ۴ مردادماه، با حضور خسرو باقری استاد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا در مرکز الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت برگزار شد.
در ابتدای این نشست خسرو باقری، اظهار کرد: از ابتدای انقلاب افکار و اندیشه هایی وجود داشت که علوم انسانی با وجود جامعه و فرهنگ ایجاد شود و گسترش پیدا کند، وقتی می خواهیم به دانشگاه ها عنوانی علوم انسانی اسلامی بدهیم باید تصورمان را از علوم انسانی به درستی فهم کنیم، زیرا آنچه که با نام علوم انسانی برنامه ریزی شده, علومی تجربی است.
وی ادامه داد: ببینید که علومی همانند فلسفه، فقه و حقوق علومی هستند که جنبه های تجربی آنها کم است و یا تعیین کننده نیستند. در حالیکه دانش هایی همانند جامعهشناسی اقتصاد و سیات جزء دانش هایی محسوب می شوند که در طول تاریخ با جامعه مواجهه داشته اند و تجربی بودن آنها تعیین کننده مسائل و امور بوده است.
به گفته باقری، همیشه در جامعه ما دیدگاه و نگرش منفی به سمت علوم انسانی غربی معطوف بوده است و آن را طرد می کند. این مسئله نشان می دهد که تلقی ما از علوم انسانی یک تلقی فرهنگ مآبانه است پس در نتیجه وقتی ما با فرهنگ غربی مشکل داشته باشیم یعنی علوم انسانی آنان را هم قبول نخواهیم کرد و آن را پس می زنیم.
این استاد دانشگاه با اشاره به این سوال که اگر چیزی مثل علوم انسانی بخواهد مطر باشد، چقدر می تواند با فرهنگ در ارتباط بوده و چقدر عینیت داشته باشد، بیان کرد: ما با یک دیدگاه مواجه هستیم که علوم انسانی را کنار بگذاریم و علومی انسانی خودمان را پیش ببریم. همانند اقتصاد اسلامی، روانشناسی، فلسفه .
وی افزود: وقتی ما فرهنگ و علوم انسانی غربی را قبول نداریم، تصمیم می گیریم که دانش خاص خودمان را تولید کنیم و آن را بسط دهیم اما در خصوص ماهیت علوم انسانی باید این مسئله را مشخص کرد که آیا علوم انسانی تجربی وابسته به فرهنگ است یا خیر، اگر بگوییم علوم انسانی معاصر وابستگی تام به فرهنگ غربی دارد، معلوم می شود که تصویری که از ماهیت علم انسانی در پس آن وجود دارد یک تصویر وابسته به فرهنگ است و این دیدگاه مورد نقد بنده است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه علوم انسانی به عنوان علم، انسان ها آن را می شناسند و توجه به غربی و شرقی نباید داشت، گفت: همان گونه که واقعیت های فیزیک، تام و یکسان هستند، واقعیت های انسانی جدا از این مقوله نیست. عنوان اسلامی را اضافه کردند به نوعی زائد و حتی قابل حذف است. پس مانعی ندارد که ما علوم غربی در دانشگاه را مورد استفاده قرار دهیم.
وی تصریح کرد: دیدگاه دوم این است که ما باید علومی را جایگزین کنیم که وابستگی فرهنگی را به عنوان شیرازه اساسی علوم انسانی لحاظ می کنیم. این دو مورد که عرض کردم نقد به آنها وارد است. خطای آن دیدگاهی که میگوید علم وابستگی کامل فرهنگی دارد، این است که وقتی ما با انسانها در ارتباط هستیم دارای مسائل واقعی است و نمیتوانیم با یک ذهن گرایی مسائل را حل کنیم. تفسیرها باید اعتبار داشته باشند و اعتبار آن به این است که بتوانند با شواهد در تعامل باشند.
باقری در ادامه افزود: اگر حکم کردیم که علوم انسانی وابسته به فرهنگ است و فرهنگ ما با آنها تقابل دارد، در نتیجه دستاورد هر دو ذهنی است و اعتباری برای هیچ یک نی توا قائل شد. مشکلی که وجود دارد این است که جنبه ذهنی را تشدید کنیم که تجربه عینی آن به چشم نیاید.
به گفته این استاد دانشگاه، بخشی از جنبه هایی از علوم انسانی که با واقعیت انسان سر و کار دارد، باید اعتنا به شواهد تجربی داشته باشد نه اینکه ما به این خاطر که فرهنگ اسلامی داریم، هر چه در متون دینی آمده، را علم بدانیم. اگر صرفاً بخواهیم برخورد نقلی و درون دینی داشته باشیم، این علوم تا آنجا که با تجربه سر و کار پیدا می کند، باید در مقابل تجربه پاسخگو باشد.
وی اظهار کرد: به صرف اینکه حدیثی در موضوعی وارد شده باشد، نمی توانیم جنبههای عملی و عینی را در نظر نگیریم. نقل گرایی میتواند عقل گرایی را تضعیف کند. اگر اعتبار سخن را به حدیث، یا متون دینی نسبت دهیم دیر فکری نداریم اگر نقل گرایی را در برابر عقل گرایی قرار دهیم، اضواعی نابه سامان ایجاد می شود و این ناشی از نادیده گرفتن جنبه تجربی دانش هاست.
باقری با اشاره به علمی بودن این دیدگاه که علوم انسانی تنها با ارزشها و هنجارها در ارتباط است و جنبه تجربی را حذف می کند، گفت: چنین واکنش فرهنگ گرایانه در برابر علوم معاصر که جنبه ج آنها قوی بوده تنها در کشور ما طرح نشده است بلکه در غرب هم شاهد آن هستیم. جریان پست مدرنیسم به سمت ذهن گرایی سوق داده می شود و اذعان دارند که علوم هم پدیده های فرهنگی هستند یعنی این جدال در غب هم وجود دارد و جریان تجربی و ذهنی در تقابل با یکدیگر هستند.
وی بیان کرد: یکی از تهدیدهایی که به طور کلی در برابر علوم انسانی اعم از اسلامی و غیراسلامی وجود دارد، این است که جنبه ذهن گرایی یا نقل گرایی زیاد شود در حالی که ما داریم در مورد واقعیتها صحبت می کنیم. درست است که واقعیت ها نیز تفسیربردار هستند اما شواهد چه میشود؟ یک تفسیر باید عتبر باشد. بخش دوم مسئله این است که بگوییم علوم اسلامی انسانی به کلی اشتباه است به دلیل اینکه علم عینیت است. علم، علم است و سابژکتیوی کنار می رود و ابژکتیوی مهم می شود.
باقری اظهار کرد: خب، وقتی به ایستگاه داوری رسیدیم تجربه حرف نهایی را می زند مشکل این رویکرد این است که جنبه علمی را بیش از حد تشدید می کند. نقدهای خوبی به این دیدگاه شده که در علم فقط با عینیت سر و کار نداریم یعنی دانشمندان ذهن های آینه ای ندارند که بخواهند عین واقعیتها را نشان دهند. دانشمندان دغدغههایی دارند که می توانند از جایی به جای دیگر متفاوت باشند. مسئله این است که ذهنیت و عینیت در علم در هم تنیده میشود یعنی علوم انسانی نه یک مرتبه وابسته به فرهنگ است و نه یکسره عینی و تجربی. مسئلهها و دغدغهها تأثیرگذارند و چارچوب را میسازند ام ما باید عینیت را احراز کنیم.
باقری با اشاره به این موضوع که عینیت در دیدگاه پوزیتیویستی نصیب ما میشود اما عینیتی که الان در مورد آن صحبت میکنیم این است که این عینیت با جهت گیری ما قابل جمع است، بیان کرد: مثالی که می توان در این خصوص زد تا درک مطلب ایجاد شود این است که عکاس از منظرهها عکس میگیرد. تصور عکاسی بدون زاویه دید امکان پذیر نست و ز هر زاویه ای میتوان به منظرهای نگاه کرد.
به گفته وی، ذهنیت و عینیت در یک عکس با هم به نقطه تلقی می رسند زاویه دید سلیقه و سبک عکاسی هم در عکس وجود دارد، پس ماهیت علم را هم می توانیم با این مثال تصور کنیم.
باقری با بیان اینکه علوم انسانی می خواهد عکس باشد زیرا علم شعر نیست، علم مثل عکاسی است، اذعان کرد: وقتی جامعه شناسی میخواهد واقعیت جامعه را نشان دهند. یک عنصر سلیقه ای و زاویه دید درآنان رسوخ می کند این زاویه دید می تواند فرهنگ باشد. زاویه دید برای دیدن واقعیت است و نه خیالورزی اگر چنن باشد علوم انسانی نه واقعیت گرا است و نه ذهنیت گرا.علم یک بعد ذهنیتی دارد که قابل حذف نیست. جدا شدن از جهتگیری برای انسانها غیرممکن است و انسان نمیتواند از قید زمان و مکان جدا شو. به قول گادامر ما انسان ها یک سوگیری خاصی داریم.
این استاد دانشگاه تهران بیان کرد: قرار نیست در عینیت، ذهنیت را حذف کنیم. علم باید بتواند مقدار عینیتی که برای ما قابل حصول است را داشته باشد. یک تصور این است که علم اگر علم است، مطلقاً عینی است که این دیدگاه قابل قبول نیست چون در نظر نگرفتن جهت گیریها امکان پذیر نیست. رویکرد دیگر این است که عمها م ذهنی هستند و فرهنگ ها را در مقابل هم قرار می دهند.
باقری در پایان تصریح کرد: ما می خواهیم همه دانش های غربی را دور بریزیم که این درآمیختن سیات و علم است و کاملاً غلط است. این تصور که رابطه علوم انسانی اسلامی با علوم انسانی غربی در جدال است را نمی پذیرم. دانشمندان باید دغدغه حقیقت داشته باشند و عالم باید واقعیتها را بشناسند. اگر به فرهنگ گرایی و جهتگیری های روی آوریم، دانشگاه نابود میشود، چون دانشمندی که عینیتها را فراموش کند، دچار توهم می شود. ما باید تصور خود را از دانش تغییر دهیم و تعریف درستی داشته باشم و دنشاه اسلامی در پس آن تصور دست شکل دهیم. به نظر بنده علم انسانی آمیزهای از ذهنیت و عینیت است و در هم تنیده شده اند. اگر هر کدام را فراموش کنیم دچار لغزش می شویم.
انتهای پیام/