دال مرمزی تمدن اسلامی، امام معصوم است/ جایگاه عقل در تمدن سازی
به نقل از ستاد خبری نخستین هفته علمی تمدن نوین اسلامی، سخن گفتن از زمانی که موعود ادیان ظهور می کند، همواره این تصویر را در ذهن ترسیم می کند که جهانی زیبا و به دور از هیاهوی نفسانیات و گرایشهای شیطانی ساخته خواهد شد. روایات اسلامی نیز چنین تصویری از دوران حکومت مهدی(عج) ترسیم کرده است. آنچه در جامعه مهدوی رخ خواهد داد نمایشی بزرگ از تمدنی است که پیامبر اکرم(ص) آن را پایه ریزی کرده اند. برخی از کارشناسان معتقدند در زمان غیبت امکان تأسیس تمدن اسلامی وجود ندارد اما برخی دیگر معتقد به این امر نیستند و معتقدند با پیروی از سنت و سیره و عقل و به مدد قرآن می توان تمدنی را پایه ریزی کرد و به آن رسید اگرچه با تمدن دوران ظهور تفاوت زیادی دارد. در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد رهدار، رئیس مؤسسه فتوح اندیشه به بررسی تمدن اسلامی پرداختیم که از نظر شما می گذرد.
*آیا رویکرد تمدنی به مقوله مهدویت محدود به بررسی آیات و روایات است؛ جایگاه عقل در این مسأله تا کجاست؟
نباید خود را در سطح آیات و روایات و مستندات ظاهری نگه داریم. روایات اخلاقی و الزامات عقلی را نباید دست کم گرفت. الزامات عقلی گاهی ما را به سمت روایاتی هدایت میکند که درون آنها هیچ بحثی از حضرت مهدی(عج) نیست و به ظاهر ارتباطی با این بحث ندارد. الزامات عقلی درون منظومه روایی و نص ما، نقش ملات را برای ساختمان تمدن دارد. اگر فقط آجر و آهن در اختیار داشته باشیم، نمیتوانیم یک ساختمان کامل بنا کنیم. تشخیص نوع حرکت در زمان و با توجه به اقتضائات زمان، کار عقل است. درباره وقایع عصر ظهور، یک سری گزاره داریم که تنها منبع آن نقل است و عقل هیچ نقشی در آن ندارد. به عنوان مثال، در روایات و مستندات نقلی آمده که امام زمان(عج) چهارده لشگر دارند. یا در روایات آمده که یکی از مهمترین پایگاههای حضرت در سیسیل ایتالیا است. بنابراین عقل و نقل در کنار هم و با کمک هم میتواند برای ما در این زمینه راهگشا باشد.
*آیا نقطه شروع روایات ناظر به عصر ظهور است؟
در بخش مصالح بله. اما قبل از شروع باید به عنوان پشتوانههای نظری کار، مباحثی در حوزه کلام و عقاید طرح شود. به عنوان مثال به این سؤال که آیا اساساً تشکیل حکومت برای جبهه حق لازم است؟ پیش از بررسی روایات و در حوزه کلام باید پاسخ داده شود. سؤال دیگر اینکه اگر ما حکومتی تشکیل دادیم، این حکومت باید معطوف به چه ارزشهایی باشد؟ ارزشهای انسانی یا ارزشهای عقلی؟ یا باید ناظر به برآوردن نیازهای حداقلی زیستی انسان باشد؟ حاکم چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ در روایات میبینیم که امام باید معصوم باشد. اما در حوزه عقل میتوان ثابت کرد حاکمی که میخواهد در پایان تاریخ و در یک مقیاس کلان و جهانی، حکومتی تشکیل بدهد، لازم است که معصوم باشد. هایزنبرگ در نظریه عدم قطعیت عنوان میکند که ذرهای خطا در مقیاس کوچک وقتی به ابعاد بزرگ امتداد یابد، تبدیل به بینهایت میشود. اگر حاکم حکومت جهانی ذرهای خطا و نقص داشته باشد، حکومت او با حقیقت مطلق فاصله خیلی زیادی پیدا خواهد کرد و این عقلاً قابل پذیرش نیست. این دسته مباحث عقلی مقدم بر روایات است.
*یکی از مقدمات و ملزومات رسیدن به تمدن اسلامی، رویکرد تمدنی در علوم مختلف است و اینکه این علوم چه کمکی میتواند به ما کند و نسبت ما با علوم رایج و جایگاه ما در کسب این علوم چگونه است؟
در فضای موجود و با ساختارهای موجود، تنها میتوانیم یک شیب تصرف در این علوم ایجاد کنیم. ساختارها و دیسیپلینهای علمی که هم اکنون در اختیار ما قرار دارند، متعلق به پایگاه تمدنی غرب و با ارزشهای معطوف به آن است. روشهای فرآیندی موجود هم متناسب با همان پایگاه است. این ساختارها خارج از اراده ما و به طور پیشینی شکل گرفته است و ما بالضروره درون آن قرار گرفتهایم. در حال حاضر پرسش اصلی ما، کیفیت ورود به این ساختارها نیست، کیفیت خروج ازآنها است که برای خروج باید شیب تصرف ایجاد کنیم. یعنی در حد امکان درون این علوم و با پتانسیلی که خود این علوم در اختیار ما قرار میدهد، درون آنها اخلال ایجاد کنیم. با صرف اخلال و با شکستن بیهدف نظم موجود و در صورتی که رویکرد اثباتی نداشته باشیم، چه بسا همین ساختارهای موجود را هم از دست بدهیم. بنابراین باید نظم موجود را بهگونهای از بین ببریم که ما را به سوی هدفمان پیش ببرد لذا هر نوع ایجاد اخلال و بینظمی در نظم موجود مورد نظر ما نیست.
اما شیوه اخلال و شکستن نظم به طریق دلخواه چگونه صورت میگیرد؟ از طریق وارد کردن جزئیات رویکردهای تمدنی که ما بیرون از دیسیپلینها شناسایی کردهایم. اگر رویکردهای موجود را تجزیه کنید، به صورت موردی و منطقی فوایدی حاصل میشود، اما فوایدی که اساساً در زمینهها و بسترهای مورد نظر شما نیست. ضربالمثلی هست که لنگه کفشی در بیابان نعمت است. در جایی که هیچ چیز آن متعلق به شما نیست، هرگونه استفاده موردی از هستها، یک گام به جلو است. رسالت فعلی ما اخلال در نظم موجود است. به عنوان نمونه فعالیت مؤسسه امام خمینی(ره) در قم یک نمونه از این نوع حرکت است. در این مؤسسه، دیسیپلینهای علمی موجود مانند روانشناسی، مدیریت، جامعهشناسی را تا حد امکان بومیسازی نموده و تدریس میکنند. اما بیشتر تصرف در این زمینهها بخشی است و شبکهای و سیستمی نیست؛ کارآمدی آنها هم غیرسیستمی و محدود است، اما کارآمد است. این نوع فعالیت اگر به عنوان مقدورات تعریف شده باشد، صحیح و اگر به عنوان ساختار مطلوب تعریف شده باشد، اشتباه است. این نوع فعالیت افق نیست بلکه یک موقف است.
*با توجه به ناکارآمدی علم موجود، اگر افرادی این شجاعت را در خود احساس کنند که میتوانند به گزینش و تولید علم دست بزنند، کدام طیف از علوم را برای آغاز پیشنهاد میکنید؟
در شرایط موجود، نظام علمی ما تبدیل به سیستم نشده و این بیانگر بحران و فاجعه است. در شرایط بحرانی، چندان نمیتوان به نظم فکر کرد و بیشتر باید حداقلها و مقدورات را در نظر گرفت. بنابراین به نظرم گزینش در این شرایط ضروری نیست. در هر شاخه از علوم، بسیاری از گامهای برنداشته وجود دارد که شما در هر زمینه که وارد شوید، این نیاز را با تمام وجود احساس میکنید. در شرایط موجود، هجمههای علیه ما، تورم دادههای ما و سستی عزم عناصر ما، به قدری زیاد است و چینش نهادههای پیرامونی ما یا مربوط به کار ما به اندازهای ویران است که توانایی برنامهریزی را در این شرایط نداریم. لذا هریک در جایی که هستیم باید شرایط را برای سازماندهی مهیا کنیم. گاهی اوقات دوستان از بنده درخواست میکنند که یک سیر مطالعاتی به آنها بدهم. باور بفرمایید آسیب جدی جامعه ما نداشتن سیر مطالعاتی نیست. مشکل جدی ما نداشتن اصل مطالعه است. اگر این مشکل حل شود، مشکل محتوایی مطالعه به راحتی قابل حل است.
ما برای انجام هر کاری سه فضا داریم: فضای قلبی، فضای ذهنی و فضای عینی. در مورد فرآیند تولید علم نیز این مسأله صادق است. فضای قلبی یعنی خواست درونی و میل و گرایش و انگیزه. اگر انگیزه ایجاد شود فعالیت ذهن برای برنامهریزی آغاز میشود و نتیجه در عینیت ظاهر خواهد شد. به نظر بنده آسیب جدی ما در حوزه گرایشات است. ابتدا باید گرایش ایجاد شود. سپس این گرایشات نظاممند و اولویتبندی شود و سپس تبدیل به برنامه و عملیاتی گردد.
*دال مرکزی در تمدن اسلامی چیست؟
امام معصوم؛ به همین جهت، در روایات آمده که اگر یک لحظه، هستی از حجت الهی خالی شود، فرومیپاشد. در نگاه ما، معصوم همان منبع مولد در تمدن است. همه چیز ما از امام معصوم شکل میگیرد لذا پاسخ تمام پرسشهای تمدنی را با توجه به امام معصوم میتوان پیدا کرد. اگر ما بخواهیم تمدن بسازیم، باید تورم مفهومی پیدا کنیم و خاستگاه این تورم مفهومی باید از امام معصوم باشد. یعنی باید واژگان پیرامون امام معصوم را ابتدا بسط دهیم. مفاهیمی همچون امام، ولی، معصوم، انسان کامل، حجت، نبی، رسول و مانند آن. اینها واژگان پیرامونی دال مرکزی تمدن اسلامی هستند. شناخت مفاهیم اساسی مربوط به دال مرکزی تمدن، نکته مهمی است. دال مرکزی تمدن غرب، فلسفه است. ولی فلسفه در تمدن اسلامی در زمره علوم متأخر اسلامی به شمار میآید و مربوط به قرن سه و چهار هجری است. برخلاف تمدن غرب، تمدن اسلامی مبتنی بر وحی است. ما در عالم اسلامی، یک رسول ناطق داریم که همان حجت الهی بر روی زمین است و یک رسول صامت که قرآن و شریعت است. این عترت و قرآن، طبق احادیث، دو روی یک سکهاند. هر دو دلیل هستیبخش و عامل مقدم بر عقل هستند. دلیل صامت یعنی قرآن، نیاز به استنطاق دارد. ما از طریق حجت خدا و از طریق راسخون در علم، قرآن را به استنطاق میکشیم و تورم مفاهیم مورد نظر را ایجاد میکنیم و در راستای تشکیل تمدن مهدوی، گسترش خواهیم داد.
انتهای پیام/