برگزاری میزگرد «ملزومات تمدن نوین اسلامی»؛
تمدن نوین اسلامی یکی از مهمترین مسائل در حوزه علوم انسانی اسلامی است که در سالهای اخیر ادبیات آن بسیار مورد توجه قرار گرفت و از سوی رهبر معظم انقلاب نیز مورد تأکید است. امسال به منظور توجه بیشتر به این حوزه و تولید محتوا درباره آن هفتهای نیز با عنوان هفته تمدن نوین اسلامی در آذر ماه نامگذاری شد و در آن مقالات تدوین و همایشها و سمینارهای زیادی برگزار شد که یکی از این نشستها و میزگردها در خبرگزاری فارس با عنوان «ملزومات تمدن نوین اسلامی» با حضور یعقوب توکلی نویسنده و مورخ، مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و فرزاد جهانبین، دبیر هفته تمدن نوین اسلامی و مدرس دانشگاه امام خمینی(ره) قزوین برگزار شد.
در این میزگرد مباحث مختلفی درباره امکان تمدن سازی اسلامی، ملزومات و ابزارها، معضلات و مشکلات پیش رو مطرح شد که مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
*به منظور طرح بحث، آقای توکلی لطفاً ابتدا به مسئله امکان تمدنسازی اسلامی و مقدمات آن بپردازید؟
توکلی: در بحث از الزامات و امکان تمدن نوین اسلامی باید به دو جریان اساسی در ساخت تمدن و تغییر و تحول در جهان تشیع بپردازم، البته در جهان تسنن این تعدد و الزامات آن بیشتر است اما در بحث از تشیع یکی از نگرشها این است در جهانی که امروز زندگی میکنیم، سیطره با تمدن غرب است بنابراین ما توان تغییر نداریم بلکه میتوانیم به قدر مقدورات تفاوتها و تغییرات را ایجاد کنیم، ما چارهای جز رضایت نداریم و باید با فضای فکری جهان همراه شویم و تنها برخی از ساختها را میتوانیم کنترل کنیم.
دو جریان فکری در بین مسلمانان
این نظریه تا حدودی در تفکرات آخوند خراسانی، میرزای نائینی، آیتالله کاشانی، مرحوم آیت الله طالقانی، آیتالله هاشمی رفسنجانی و آقای حسن روحانی دیده میشود و مستنداتش نیز در «تنبیهالامه» موجود است. نظر شبیه به این در دنیای تسنن برای افرادی نظیر شیخ محمد عبدو و بعد شعبات مختلف اخوانیها ـ اخوان مصر یا ترکیه ـ دیده میشود اینها معتقد بودند که ما میتوانیم تغییرات حداقلی بدهیم و جامعهای اسلامی اما نه با نظام اسلامی ایجاد کنیم، چرا که اگر نظام اسلامی شود اما حکومت غیر اسلامی بهتر میتوانیم زیست و به حکومت انتقاد کنیم، اما اگر حکومت اسلامی باشد و نتواند تمدن ایجاد کند، آن زمان دست ما خالی میشود! البته چنین نگاهی در سالهای اخیر تغییر کرده است و به یک الزام و اجبار در فضای تمدنی انسان مسلمان تبدیل شده است.
اما جریان نیرومند دیگر معتقد به یک ساخت جدید و تغییر اساسی در زیست و حیات تمدنی انسان مسلمان و شیعه است، این جریان معتقد به بازخوانی جدید از اسلام و معطوف به حقیقت محمدی و علوی است، بنابراین در جریان اول نسبت سلطنت و مردم و در جریان دوم نسبت امت و امامت است که این را ابتدا مرحوم نراقی و سپس در دیدگاه فقها و نظریه ولایت فقیه امام خمینی (ره) مشاهده میکنیم. امام راحل معتقد به قدر مقدور نیست بلکه به تغییر اساسی توجه داشتند که همان سیطره تمدن غرب است. به همین علت هم هست که تقریباً اولین مصاحبههای امام در نجف بین ایشان و لوسین ژرژ،خبرنگار روزنامه لموند درباره تمدن است آنجا امام میفرمایند که من در طلب توسعه برای کشور هستم و میخواهم پیشرفت و ترقی را بیاورم.
*زمانی که ما بحث از تمدن اسلامی میکنیم دیگر از الزامات تمدن غرب خارج شده و اولین مسئلهمان بازخوانی اسلام میشود، در گذشته به دلیل اینکه تفرق فکری در تدوین نظام تمدنی وجود داشت، نتیجه این شد که ذهنیت ما از اسلام یک ذهنیت متفرق و پراکنده شد، آیا این ذهنیت پراکنده میتواند به ما یک عقل و روح جمعی از حیات اسلامی ارائه دهد؟
توکلی: بله این مسئله درست است چرا که من هم بسیاری از تجزیه تحلیلهای اساتید را میبینیم که قطعه قطعه است امام خود نیز میفرمودند که برخی آقایان به محض اینکه چند صفحه از تاریخ اسلام و جنگهای پیامبر خواندند خود را اسلام شناس ندادند، اینها شاید تاریخ شناس اسلام هستند.
بنابراین در وهله نخست باید به یک بازخوانی جدید از اسلام بازگردیم نه اینکه از اسلام جدید صحبت کنیم لذا باید بگوییم راه میانه ما چیست تا دچار افراط و تفریط نشویم؟ این واقعیت است که ما راه خود را پیدا نکردهایم لذا باید به یک بازخوانی عمومی از اسلام برسیم، ما در حوزه علوم انسانی هم امروز اشتباهات زیادی را در نظام فکری تکرار میکنیم. مسئله خروج ما از بحران فقه التقاطی است، بنابراین ما باید در حوزه نظریات و مظاهر تمدنی از فقه التقاطی خارج شویم.
امروز دانشجو با مظاهر طلبگی در دانشگاه میآید اما تفکرش در دانشگاه غربی میشود اینها با هم جور در نمیآید سر سفره روشنفکران ما هم که همه چیز هست پراکندگی فکری همه ما باید جمع شود خیلی از اساتیدی که امروز درباره بحث تمدن صحبت میکنند هزار شغل دارند و یکی از کارهایشان این است، مگر میشود تمدن سازی اسلامی با هزار شغل انجام دهیم،!؟ شخص امیرالمؤمنین (ع) برای جمع آوری قرآن مدتی همه چیز را تعطیل کردند!؟
*آقای جهانبین شما لطفاً تعریفتان را از تمدن بفرمایید و الزامات تمدن سازی را توضیح دهید؟
جهانبین: تمدن عالیترین صورتبندی زندگی اجتماعی بشر است که در گستره جغرافیایی وسیع شکل می گیرد و دارای دو جنبه سخت افزاری یا انضمامی و جنبه نرم افزاری یا انتزاعی است. به عبارتی تمدن جنبه سخت افزاری فرهنگ و فرهنگ جنبه نرم افزاری تمدن است. سخت افزار مبتنی بر این نرم افزار و یا به تعبیری سیستم عامل شکل میگیرد.
بر این اساس وقتی میگوییم تمدن اسلامی، منظورمان، مدنیت و پیچیدگی است که براساس نظامهای نظری و عملی اسلامی و مبتنی بر مبانی شناختی ـ هنجاری ـ اسلامی شکل گرفته است. زمانی هم که قید نوین به تمدن اسلامی اضافه میکنیم نشان میدهد که دیگر ما به دنبال احیاء تمدن گذشته نیستیم بلکه به دنبال بازآفرینی آن بر اساس معارف اصیل اسلامی و با توجه به عنصر زمان و مکان و دستاوردهای مهم بشری هستیم.
*پس چه تفاوتهایی بین تمدن گذشته اسلامی و تمدن نوین که از آن صحبت میکنید، وجود دارد؟
جهانبین: نخست در تمدن نوین اسلامی، مدل عقلانیت علمی به نحوی است که علم منجر به فناوری میشود. به عبارتی علم صرفا برای دانستن نیست، بلکه با هدف تسخیر خلق جامعی است که خداوند آن را مسخر انسان کرده است. حال آنکه چنین اتفاقی در تمدن گذشته نیفتاد. دوم در دوره تمدن گذشته اسلامی سلاطین حکومت داشتند و رأی مردم دخالتی در شکل گیری و بقاء حکومت نداشت درحالیکه در تمدن نوین اسلامی همانگونه که امام راحل و مقام معظم رهبری تاکید دارند مشروعیت بر دو پایه الهی و مردمی استوار است.
اکنون با این مقدمه برمیگردم به سوال دیگر شما و آن الزامات تمدن سازی است. تساهل و تسامح از جمله زمینههای مهم شکلگیری تمدن است. اوج تمدن اسلامی مربوط به قرن چهار و پنج و دوره آل بویه است. یکی از دلایل مهم این اتفاق ظرفیت فکر شیعی در مواجهه باز با آراء و عقاید گوناگون است. به عنوان نمونه ما شاهدیم که ابوالعلاء معری که زندیق است به مدت ۱۹ ماه در یکی از دارالعلمها اقامت دارد.
این تساهل و تسامح موجب میشود تضارب آراء صورت بگیرد. از این رو رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکی از دیدارها با حوزویان تاکید میکنند که در حوزه نباید مسالهای به نام تکفیر باشد. پس یکی از الزامات آن است که دانشگاه ما قوی باشد. بتواند دریافت کند. نقد کند. تولید کند. ابتکار به خرج دهد و…. در حالی که به نظر میرسد امروز دانشگاه، بیشتر یک مصرفکننده است. اینجا بر خلاف نظر آقای توکلی من معتقدم که باید به این تفرق فکری رسمیت بدهیم چرا که گسترش علمی با ابلاغ صورت نمیگیرد. همه باید بتوانند در فضای دانشگاه به راحتی ابراز نظر کنند و نظر برتر خود را نشان دهد.
منتها سه مانع اساسی وجود دارد. یک دسته افرادی هستند که دستاوردهای علمی غربی را بت کردهاند و با چوب تکفیر غیر علمی بودن همه را طرد میکنند و دسته دوم کسانیاند که دچار تحجر و جمود هستند و اساساً با هر چیز غربی به اسم غیر اسلامی بودن مخالفاند و دسته سوم کسانیاند که اجازه بحث عمیق نمیدهند و با ماله کشی مباحث، به عبارتی به صورت صوری، جمع ایجاد میکنند.
توکلی: شما حتی اگر فضا را کاملاً هم باز کنید اگر ما به سمت فکر و اجتهاد واقعی نرویم اتفاقی نمیافتد، مشکل اینجاست که ما الان در فضا و محیطی قرار داریم که حتی معارضان و مخالفان نظریات ما از جمله سروش خود دارای تفکرات التقاطی هستند، بنده عرضم این است که ما نیاز به نظریات ناب اسلامی مثل مرحوم شهید صدر، علامه طباطبایی و شهید مطهری داریم کسانی که عمر پای کار خود گذاشتند، ما در دانشگاه و حوزه نیاز به اجتهاد داریم نه طریق اجتهاد دیگران، بنابراین باید به ذهنیت تأسیسی برسیم تا خارج از فضای قالب صحبت شود ، در قالب کُریدور فکری غالب نباید حرف دیگران را تکرار کنیم باید زایش جدید داشته باشیم.
جهانبین: ضمیمه این صحبتهای شما تربیت عقلانی است ما چقدر در فضای فرهنگی افراد را تربیت عقلانی کردیم؟
تأکید رهبری هم بر همین تربیت عقلانی است دانشجوی امروز ما قدرت حل مجهولات جدید بر اساس معلومات قبلی را ندارد. البته باید عرض کنم که این اتفاق در یک فرآیند طبیعی و واقعی ایجاد میشود. باید این فضا را ایجاد کنیم تا افراد به این اجتهادی که شما میگویید، برسند. به عبارتی در مسیر حاصل می شود و ممکن است به تعبیر امیر مومنان(ع)، خرقها و پردهدری هایی هم این وسط صورت بگیرد تا اینکه افراد پخته شوند.
۳ نقیصه ادبیات تمدنی
جمشیدی: با توجه به مطالعات بنده، ما در حوزه ادبیات تمدنی با سه نقیصه روبه رو هستیم نخست اینکه بسیاری از آثاری که وجود دارد علمی و اقناعی نیستند ، دوم عمدتاً مباحث محدود به زمینههای ما قبل تمدن است و سوم محور مباحث بر روی نقاط کانونی و مهم تمرکز نکرده است.
ابتدا این را بگویم که شرایط کافی برای تمدن سازی دشوارتر از شرایط لازم است اما شروط لازم سه دسته هستند؛ نخست دلائل ناظر بر ذهنیت عاملان (انگیزهها ـ نیات ـ مقاصد)، دوم علل بیرونی (از جمله ساختارها) و سوم زمینهها. اما بحث از ملزومات تمدن اسلامی دارای چند پیش فرض اساسی است نخست اینکه تمدن یک امر واقعی و نه موهوم و خیالی است، دوم تمدن قابل ساختن است یعنی گاهی اتفاق میافتد و گاهی ساخته میشود اما ساختنش محل نزاع است.
پیش فرض سوم این است که تمدن اسلامی یک واقعیت یا امکان معنادار است و این تمدن مسلمانان نیست بلکه تمدن اسلام در عناصر و اجزا و مؤلفههای درونی است، این تمدن از سر مجاز ، چند پاره و قطعه قطعه نیست بلکه با خلوص امکان پذیر است. چهارم اینکه امروز ما در وضعیت بی تمدنی هستیم، تمدن اسلامی در حیات پنج قرن خود به تدریج و در اثر عواملی از اجتماع مسلمانان زدوده شد ما امروز در پی تأسیس و ایجاد هستیم و به دنبال تقویت تمدن گذشته برنیامدهایم. نکته پنجم این که تمدن اسلامی که به دنبال تولید آن هستیم شاید هم پوشانی با تمدن گذشته هم داشته باشم اما بازهم وجود مستقلی دارد پس بحث ما نبش قبر گذشته نیست!
*پس در نهایت آیا امکان تأسیس تمدن اسلامی ممکن است؟
-جمشیدی: این پیشفرض آخر است، فرضاً که ثابت کردیم تمدن امری ساختنی در عالم واقع است آیا ما بضاعت فعلی آن را داریم؟ الان بخش زیادی از بضاعت فعلی ما بالقوه است و هنوز به لحاظ ساخت درونی نظام مستحکم نشده است و ما با تمدن قطعا راه زیادی داریم. در نهایت روش ساخت این تمدن از مسیر استقرا و تجربه میگذرد، برای دستیابی بدان باید مسیر و نحوه شکل گیری تمدنها به ویژه تمدن اسلامی مطالعه و راه معکوس اینکه عوامل زایل شدن تمدن و اجتماع مسلمانان در گذشته مطالعه شود.
توکلی: جناب جمشیدی اینطور که شما گفتید ما الان در وضعیت بی تمدنی هستیم به انسان احساس بربریت دست میدهد!
جمشیدی: خیر در این مقال بربریت نقطه مقابل تمدن نیست، تمدن سطح عالی و برجسته از پیشرفتهای اجتماعی است رهبری هم تأکید کردند که اول تشکیل نظام اسلامی، دولت اسلامی، کشور اسلامی و بعد تمدن اسلامی! که اتفاقا این تمدن را در اختیار نداریم که اگر داشتیم برای چه به دنبال آن هستیم؟ خود رهبری معتقدند که ما بعد از ۳۵ سال هنوز دولت اسلامی هم نداریم چه برسد به جامعه و کشور و تمدن!
توکلی: بنده به اصل این مسئله نقد دارم، ما چطور ممکن است تمدن عصر عباسی را اسلامی معرفی کنیم خصوصا زمانی که خلافت هم به شدت تضعیف شده و سراسر جهان اسلام دچار تفرق است اما حیات فعلی جامعه اسلام را با همه نقایصی که دارد فاقد تمدن بدانیم؟! درست است که ما در فضای دورههای مختلف در برابر غرب به ضعف کشیده شدهایم اما دوره فعلی با همه تحولات در ساختار سیاسی جهان اسلام و خصوصا ایران بی تمدن بدانیم، چه چیز را امروز فاقدش هستیم که در عصر عباسی داشتیم؟ شما میفرمایید که آقای مطهری گفتند بازهم این دلیل نمیشود!
جمشیدی: بحث بر سر این مسئله بستگی بدین دارد که عناصر تمدنی را چه تعریف کنیم، این را کسی باید پاسخ دهد که عناصر تمدنی و ملزومات آن را میداند، تمدن مشتمل بر اجزایی است که در ساخت سیاسی جهان اسلام و علم و معرفت امروز دچار تزلزل شده است.
توکلی: در دوره عباسی هم این اتفاق افتاد.
جمشیدی: خیر اینطور نبود، دوره عباسی به ویژه نیمه اول آن ثبات سیاسی را شاهد هستیم، علم هم جریان ترجمه معکوس داشت امروز خودتان فرمودید که دانشگاههای ما دارالترجمه شدهاند، اما آن زمان برعکس بود، پس این چه جور تمدنی است؟
توکلی: کسانی که معتقد هستند ما در دوره عباسی تمدن داشتیم اتفاقا معتقدند که شروع علم از ترجمه ادبیات اروپایی آغاز شد، درحالیکه بنده معتقدم تمدن ما نسبتی با جریان ترجمه ندارد، بنده آن دوره را به عنوان نهضت علمی مسلمانان نمیدانم گاهی در بحث از فقدان تمدن در بین برخی بزرگان از باب تسامح شاهد شنیدن برخی مسائل هستیم و بنابراین بنده این فرض را دقیق و علمی نمیدانم.
جهانبین: در اینجای بحث به اهمیت تبادل افکار و تضارب آراء اشاره میکنم. به هر حال درست است که معارف ما از قرآن کریم به دست میآید اما همین معارف وقتی در معرض تضارب آراء قرار میگیرد، ممکن است محل اختلاف در آراء باشد. البته من معتقد به نسبیگرایی نیستم و معتقدم شارع، مقصودی داشته است که باید به آن برسیم. لذا به صورت روشمند لازم است گفت و گو صورت گیرد و ابعاد بحث مورد تدقیق قرار گیرد. لذا لازم است با سعه صدر بیشتری با موضوعات برخورد کنیم.
توکلی: اینکه ما بگوییم چنین تمدنی نیست، یعنی اصلاً نیست! یعنی شما وارد جامعه اسلامی میشوید فضای مسلمانی را نمیبینید! شاید شکل برخی معماریهای ما یا لباس پوشیدنهایمان تغییر کرده و یا حتی نظامات اقتصادی و سیاسیمان مشکلاتی دارد اما همه رو به یک قبله نماز میخوانیم، خانههایمان بیرونی و اندرونی دارد، محرم و رمضان و … مشخص است، اینها مجموعه عناصر تمدنی است که با یک جامعه غیر شیعه و اسلامی متفاوت است، همه علم ما و عناصر ما غربی نیست اما همه علم و عناصر تمدنی ما هم اسلامی نیست، بنابراین نباید همه چیز را صفر و یک ببینیم.
در هر صورت باید قبول کنیم که بخشی از ساختار تمدنی فعلی ما در یک دوره صد و اندی ساله دائم با آدرس غربی تغییر کرده است با این حال این درختی که کاشته شده شاکله اسلامی دارد، رضا خان نتوانست همه عناصر آن را تغییر دهد هر چند تضعیف کرد، اما از بین نرفتیم و اینطور نیست که الان صفر باشیم، لذا عرض کردم اگر نود درصد جامعه هم تولید نکنند اما آن ۱۰ درصد تولید کنند باز هم خیلی زیاد است که ۱۰ درصد عقل مولد دانشگاه و حوزه رقم بالایی میشود منتها هنوز این اندازه شکل نگرفته است.
اگر ما بخواهیم به آن ساختار تمدنی که مورد آرزوی ماست برسیم، الزاماتی دارد و باید از پوسته تمدنی غرب خارج شویم و به اجتهاد برسیم
بنابراین اگر ما بخواهیم به آن ساختار تمدنی برسیم که مورد آرزوی ماست و همه به آن علاقهمندیم، الزاماتی دارد، نیاز به تلاش مضاعف دارد و اینکه ما از پوسته تمدنی و آنچه از غرب وارد ذهن ما شده، خارج شده و به یک اجتهاد برسیم غیر از آنچه در نظام فکری غربی است اما این باز هم بدین معنا نیست که ما امروز فاقد عناصر تمدنی باشیم.
جمشیدی: بنده اعتقاد دارم این نوع بحثها بازدارنده است و اجازه نمیدهد به اصل بحث بپردازیم، نظیر صحبتهای آقای داوری که بعد از ۳۵ سال معتقد هستند، هنوز باید تأمل کنند که آیا توسعه خوب است یا خیر؟! این بحثها ما را متوقف میکند.
درباره این اتهام که بنده نظرم درباره تمدن صفر و یکی بوده یا خیر، باید بگویم که تمدن یک مفهوم مشکک، پیوستاری و طیفی است ما نیازمند یک حدی از اسلامیت و اقتدار برای تمدن هستیم ممکن است ما کشور اسلامی محض تولید کرده باشیم اما نمیتوانیم مدعی تمدنسازی شویم اینجا دیگر دوگانه سکولار و دین تعیینکننده نیست، امروز جامعه ما دینی است اما به حد نصابی نرسیده که حتی بتوانیم ادعا کنیم دولت اسلامی داریم، چه رسد به کشور اسلامی و تمدن اسلامی! در نتیجه اندوختههای منِ اسلامی و منِ اقتدار آفرین ما به آن حدی نرسیده که مدعی شویم اکنون تمدن داریم.
جهانبین: در بحث از اقتداری که جناب جمشیدی فرمودند آیا منظور اقتدار نرم است یا تشکیل یک امپراتوری؟ اینکه در بحث از تمدن مدرن که با رنسانس، کلید خورد و بعد عصر روشنگری در قرن ۱۸ و بعد در قرن ۱۹ و ۲۰ عینیت یافت، ما با یک نرمافزاری مواجه هستیم که در یک گستره وسیع جغرافیایی و علی رغم حضور دولت ـ ملتها خود را نشان می دهد. بر این اساس، شاید بتوانیم بگوییم ما حدی از تمدن را در اختیار داریم اما به نصاب تمدنی نرسیدیم.
جمشیدی: سوال این است که اگر یک اجتماعی در پارهای اضلاع به سطوحی از اقتدار دست یابد از جمله ساخت سیاسی آن اقتدار داشته باشد آیا میتوان گفت این جامعه تمدن دارد؟ خیر، چرا که مجموعهای از اجزا تمدن باید از حد نصابی بالاتر باشد برخی تمدنها شاید روح عقلانیت یا روح معنویت بالا داشته باشد اما اینطور نیست که همه از نظر علمی بالاتر باشند، قطعاً اقتدار و ساخت سیاسی یکی از شروط لازم تمدن سازی است. کلیت تمدن انگلستان، آمریکا و فرانسه تمدن غرب است اینها شامل مجموعه دولت ـ ملتهایی است که به واسطه برخی مایههای مشترک به هم وصل شدهاند و یک گستره مادی و معنوی را تشکیل دادهاند ما به مجموعه اینها تمدن میگوییم.
*حال کشورهایی مثل مالزی و اندونزی و سنگاپور و … که برخی مظاهر اسلامی را دارند پارهای از تمدن محسوب میشوند یا زائدههای تمدن غربی هستند؟
جمشیدی: برای پاسخ باید گفت که تمدن مشتمل اجزا و عناصری در پهنه دولت ـ ملت است اما این عالیترین سطح نیست، آنچه مایه قوام درونی و تشخص نسبت به اغیار در تمدن میشود، امور معنوی، فرهنگی و معرفتی است که اینها را در مالزی و اندونزی نمیبینیم پس اینها زائدههای تمدن غرب هستند. در نهایت از لوازم تمدن سازی این است که ما از وابستگی فکری خارج شویم یعنی از اتمسفر ایدئولوژی غرب خروج کنیم آن زمان میتوانیم منِ اسلامی و تمدنی پیدا کنیم.
*آقای جهانبین شما نکاتی از الزامات تمدن سازی میفرمودید…
جهانبین: بله، بازگردم به سوال شما، الزام دوم تمدنی، تربیت عقلانی است. شهید مطهری سه ویژگی را برای تربیت عقلانی تعریف میکنند:در یک سخن سره را از ناسره تشخیص دهد، در میان سخنان، سره و ناسره را تشخیص دهد و نیز آینده نگر باشد. بنابراین جامعه باید بدین گونه تربیت شود. چنین جامعهای اهل حلاجی و نقادی و تولید است. الزام سوم نیز اعتماد به نفس است. اگر اعتماد به نفس نباشد حتی اگر تساهل هم باشد ، جامعه در مسیر تمدن سازی نمیرود. اینکه به تعبیر ابوریحان، بزرگی هیچ کس موجب نشود که ما نتوانیم وی را نقد کنیم و سخن وی را آخر الکلام بدانیم. این روحیه موجب تعامل فعال و نه منفعلانه میشود.
به عنوان نمونه، حضرت امام(ره) اصل تفکیک قوای مونتسکیو را گرفتند و در کنارش مجمع تشخیص مصلحت را طراحی کردند و در راس همه قوا نهاد ولایت فقیه را قرار دادند و شورای نگهبان را ایجاد کردند. خود این یک مدل جدید شد. امروز برای تمدن سازی ما چنین مدلی را می خواهیم. تمام تمدنها از یک نقطه شروع شدند و یک الگویی شکل گرفته و بعد وقتی توانسته خود را نشان دهد، گسترش یافته است.
جمشیدی: درباره الزام دوم شما باید تأکید کنم که یکی از عوامل فروپاشی تمدن اسلامی از زمانی بود که این جریان کنار گذاشته شد الان هم جریانات نو اخباری دشمنان تمدن اسلامی هستند چرا که در یک جامعه بسته فکر تولید نمیشود جهان فرهنگی باید باز باشد ما اول باید این مرعوبیتمان را تکلیفش را مشخص کنیم این جریانات نو اخباری که با عقلانیت مخالف هستند، حدیث گرا و اخباری هستند یکی از موانع تمدن اسلامی هستند ما باید تا جایی که می توانیم عقلانیت اسلامی و شیعه را تقویت کنیم چون ما را به رشد و شکوفایی میرساند.
در بحث از علوم انسانی اسلامی نیز باید بگویم که خود تمدن یک مقولهای است که محتاج نظریه پردازی است یعنی فکر و ابداع میخواهد و این تمدن هم مسئلهای از مسائل علوم انسانی است پس در نهایت همه راهها به علوم انسانی اسلامی ختم میشود، یعنی از دل نظریات سکولار تمدن دینی بر نمیخیزد، علوم انسانی هم جزو شروط لازم تمدن اسلامی و هم مقوم تمدن اسلامی است یعنی ما تمدن اسلامی منهای علوم انسانی نداریم.
منبع: فارس
انتهای پیام/