بینش رهبری بینش برتر است؛ باید گفتمان سازی کنیم

به نقل از سبک زندگی اسلامیدکتر «فرشته روح‌افزا» استاد دانشگاه از دانشگاه منچستر انگلستان، دارای دکترای الکترونیک و پژوهشگر و محقق فرهیخته و معاون فرهنگی اجتماعی شورای فرهنگی – اجتماعی زنان است.

عصر یکی از روزهای پایانی سال ۹۱ برای انجام گفتگویی پیرامون مسئله سبک زندگی به دفتر کارشان رفتیم. ایشان علیرغم مشغله کاری فراوان و وقت کم اما با رویی گشاده در این جلسه گفتگو حضور یافت و در فضایی کاملاً صمیمانه به سؤالات ما پاسخ گفت. حرف‌هایی از جنس دغدغه و از سر دلسوزی اما با پشتوانه‌ی غنی علمی که حکایت از سال‌ها تحصیل، تجربه و تحقیق این استاد برجسته دانشگاه در داخل و خارج از کشور دارد.
 
آنچه پیش روی شماست مشروح گفتگوی اختصاصی «سبک زندگی اسلامی» با دکتر «فرشته روح افزا» می‌باشد.
 
ابتدای بحث را با مفهوم سبک زندگی آغاز می‌کنیم:
سبک زندگی مفهومی است که بسیار مورد بحث قرار گرفته است و «آنتونی گیدنز» جامعه شناس انگلیسی کسی است که بیشترین کار را در این زمینه کرده است. وی معتقد است شیوه زندگی هر شخصی معرف هویت شخصی آن فرد است. نکته مهمی که آنتونی گیدنز مطرح می‌کند اینکه سبک زندگی هر فرد و جامعه؛ شاخص و نشانه‌ای از هویت فردی و اجتماعی آن جامعه است. این‌ها بحث‌های کلیدی است که شاید بتوان ساعت‌ها درباره آن حرف زد. فرماندهان جنگ نرم  هم برای تغییر این باورهای جامعه سعی می‌کنند از راه دگرگون کردن همین شیوه زندگی افراد وارد شوند. تغییر در شیوه پوشش، سبک معماری و … این‌ها زمینه تغییر در باورها و ارزش‌های افراد را فراهم می‌کند. یعنی روش؛ بینش را تغییر می‌دهد. 
 
سبک زندگی جامعه امروز ما مشمول کدام تعریف است؟ آیا بینش روش را می‌سازد یا روش سازنده بینش است؟ 
در اسلام سبک زندگی شامل پوشش، آرایش و … منش را می‌سازد. لباسی که انتخاب می‌کنید بر اعتقادات شما مؤثر است. جامعه‌شناسانی مثل گیدنز چون عمق ندارند می‌گویند روش بینش را می‌سازد و روش‌هایی این چنینی منتج به بینش سکولار خواهد شد؛ زیرا عمیق نیست. اما اسلام این اجازه را نمی‌دهد که بر اساس روش وارد شد، بلکه باید با فکر و تحقیق عمل کرد. اسلام در مسایل اساسی مثل اصول دین اجازه نمی‌دهد که بر اساس روش عمل کرد، که باید تحقیق کرد و هیچ کس حق ندارد این اصول را بر انسان تحمیل کند. اسلام روش را در جاهایی وارد می‌کند که هنوز عقل انسان به حد کافی رشد نکرده است؛ به عنوان مثال در کودکی به خواندن نماز و قرآن و پوشش صحیح توصیه می‌کند تا جایی که عقل انسان به حد کافی رشد یافته و خود در این مسایل تشخیص دهد. اما در اصول اساسی به هیچ وجه اجازه نمی‌دهد روش وارد شود باید بینش کامل شود. نگاه اسلام چون عمیق است برای بینش ارزش جداگانه ای قائل است. 
 
جامعه شناسان غربی معتقدند سبک زندگی؛ دایره بیرونی است که می‌بینیم. اما ما معتقدیم سبک زندگی دارای هسته ای است که همان بینش است و یک پوسته دارد که همان روش است و این دو با هم تعامل دارند. تأثیر و تأثر دارند. هرچه قدر بینش قوی‌تر باشد و انطباقش با حقیقت بیشتر باشد  روش همان قدر بازده بالاتری خواهد داشت. 
 
صحبت‌های  حضرت آقا در بحث سبک زندگی  نیز بیاناتی سرشار از حکمت است. من این صحبت ها را جند بار مطالعه کردم. این حرف‌ها فقط یک سخنرانی نیست شاید بتوان آن را حکمت نام گذاشت. ما در شورای عالی انقلاب فرهنگی  ۵ سال روی بحث سبک زندگی کار کیردیم و دستاوردهایی هم داشتیم. اما مطالب حضرت آقا عمیق‌تر از آن چیزی بود که گروه متشکل از نخبگان علمی ۵ سال در مورد آن کار کرد. ایشان فرمودند پیشرفت همه جانبه در سبک زندگی به معنای تمدن سازی نوین اسلامی است. ایشان برای جهانی که ظهور مهدویت را دارد برنامه می‌ریزند.
 
 
رهبری فرمودند پیشرفت همه جانبه در سبک زندگی به معنای تمدن سازی نوین اسلامی است. ایشان برای جهانی که ظهور مهدویت را دارد برنامه می‌ریزند.
وضعیت جامعه امروز ما مشمول کدام تعریف سبک زندگی است؟ اسلامی یا غربی؟
این چیزی که ما الآن داریم نمی‌توانیم به عنوان سبک زندگی بپذیریم. سبک زندگی امروز ما کاملاً سبک زندگی غربی است که نام آن را اسلامی گذاشته‌ایم.
 
من شاخصه های سبک زندگی اسلامی و غربی را در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی و حتی سیاسی مورد مقایسه قرار داده‌ام تا مشخص شود آنچه در جامعه ما حاکم است برگرفته از نگاه اسلامی است با غربی. 
به عنوان مثال در عبادات نگاه اسلامی چیست و آنچه ما انجام می‌دهیم چیست؟ آیا اسلام عزاداری امروز جامعه ما را که آمیخته با موسیقی و نکاه های حرام و بدعت‌هاست می‌پذیرد.
در بحث کتب آسمانی در نگاه غربی با تحریف این کتب مواجهیم. در زندگی جامعه امروز که قوانینی مثل ارث و دیه به بهانه دفاع از حقوق زن تغییر می‌کند آیا همان نگاه تحریف گرایانه نیست. اگر ما اسلام را قبول داریم که باید همه احکامش را بپذیریم.
 
در بحث ویژگی‌های شخصیتی مثل قناعت، ادب، ساده زیستی، تواضع نیز آنچه در زندگی امروز بیشتر پذیرفته می‌شود و به عنوان شخصیت اجتماعی  مقبول است نظیر ماشین آخرین مدل و تجملات چقدر با روحیه قناعت و ساده زیستی فاصله دارد؟ مگر نه اینکه در اسلام ملاک برتری انسان‌ها تقواست، پس چرا در زندگی جامعه امروز ارزش‌ها متناسب با جایگاه اجتماعی تعریف شده و کسی که این جایگاه اجتماعی ندارد ارزش پایین‌تری دارد. 
 
همچنین ملاک های اخلاقی نظیر گذشت، احترام به بزرگ‌تر، آراستگی که با آرایش عوض شده است. رعایت  حیا که در زندگی امروز بسیار کمرنگ شده چقدر با معیار اسلامی مغایر است!
 
هویت، انتخاب خوراک، پوشاک، مسکن، نوع معماری که تقلید محض از مدل غربی است.
بی قیدی، بی بندو باری، آرایش، غیبت، پرخاشگری و … این‌ها همه شاخصه های سبک زندگی غربی است که با یک مقایسه اجمالی در زندگی امروز جامعه ما بیشتر نمایان است پس این زندگی غربی است. 
 
علاوه بر این‌ها ما در مباحثی مثل تفریحات و اوقات فراغت، احترام به میراث فرهنگی گذشتگان، خانواده و تعداد فرزند، حقوق زن و کودک و تعامل زن و شوهر، به قهقرا می‌رویم.
در بحث صله رحم که تبدیل به مهمانی‌های مختلط و چشم و هم چشمی شده است، روابط همسایگی که آنقدر در اسلام سفارش شده و امروزه  قوانین مدنی زندگی آپارتمانی جایگزین آن شده است، ورزش ما که از پهلوان پروری تبدیل به قهرمان پروری شده، مراسم عزاداری اهل بیت که کارناوال‌های خارجی را یاد ما می‌آورد، کمرنگ شدن فرهنگ ایثار و شهادت، سیستم بانکداری، سیستم مالی سالم مثل خمس و زکات و این‌ها که با مالیات و … آمیخته شده؛ همه شاخصه های زندگی غربی است.
 
در بحث حکومت اسلامی مسئله ولایت پذیری مطرح است. ما باید بپذیریم انسان با ولایت آمده است  و در زمانی که نبی خدا  و ولی معصوم حضور ندارند، باید کسی به عنوان ولی سرپرستی جامعه را بر عهده بگیرد و اگر این را نپذیریم کل مسئله ولایت را از ابتدا رد کرده‌ایم. حالا ببینید این مسئله چقدر در جامعه امروز مورد تشکیک قرار می‌گیرد؟
با این مقایسه به روشنی در می‌یابیم زندگی امروز ما علیرغم آنکه می‌خواهیم اسلامی باشد، غربی است  و مصداق  فرموده امیرالمؤمنین  علی (علیه‌السلام) که «مردم در آخرالزمان از دین به پوسته ان اکتفا می‌کنند» الآن تنها پوسته ای از دین را داریم اما اصل زندگی ما غربی است.
سبک زندگی امروز ما کاملاً سبک زندگی غربی است که نام آن را اسلامی گذاشته‌ایم.
 
ما انقلاب کردیم که زندگی به سمت زندگی اسلامی تحقق یابد و صادر کننده آن به دنیا باشیم، اما چه شد که به این وضعیت دچار شدیم؟
البته من قبول دارم که ما صادر کننده اسلام به دنیا بوده‌ایم به خصوص در مباحث مفاهیم. به عنوان مثال زیر پا گذاشتن پرچمآمریکا در شرایطی  که برای دنیا ارزش و اعتبار داشت، در انقلاب ایران شکل گرفت و الآن بیش از صد کشور در دنیا پرچم امریکا زیر پا گذاشته و به آتش می‌کشد. ما در جاهایی پیشرفت بسیار خوبی داشتیم و این چنگ نرم اثر انقلاب نیست، بلکه اثر جنگ است. چون ما در جنگ جایی پیروز شده‌ایم دشمن الآن دارد توپ متقابل را می‌زند. اگر جنگ نبود، دشمن مقابل ما نمی‌ایستاد. اگر ما این حمله را خنثی کردیم باز برنده ما هستیم. ما فرهنگ شهادت طلبی و جهاد را در جهان ایجاد کردیم. مردم دنیا امروز اسلام را می‌شناسند و تعالیم اسلام در دنیا شناخته می‌شود.
همین تأثیرات ضربه به دشمن می‌زند و چون دشمن ضربه می‌خورد ضربه می‌زند. منتهی ما حالا که ضربه می‌خوریم، باید در برابر این حملات سنگر بسازیم.
 
شناساندن این جنگ و حمله دشمن به مردم و جامعه زیاد سخت نیست. همین مقایسه وضعیت زندگی و میزان نزدیک شدن جامعه ما به الگوی غربی نمایانگر وضعیت حمله دشمن است.
 
 
ما سبک زندگی را در جزئیاتش برای مردم تبیین نکرده ایم. ما از قران فاصله گرفته‌ایم که جامعه ما به سوی زندگی غربی می‌رود. 
فکر نمی‌کنید ما در معرفی اسلام برخی موارد دچار اشتباه در عمل شده‌ایم؟
در حقیقت ما به همان پوسته چسبیده‌ایم. اسلام برای دنیا تازه و حرف اسلام حرف نو و تازه است. متفکرین و دانشمندان غربی و مسلمانان اروپا برای اندیشه های اسلام هستند و برای این اندیشه‌ها حتی گریه می‌کنند. این را مردم ما هم قبول دارند. اما چون به روش‌های هنری و ظریف سلایق و ذائقه مردم را تغییر می‌دهیم. به این دلیل باور ندارند. ذائقه ما تغییر کرده و این تغییر ذائقه همان پذیرفتن حمله دشمن است والا اساس دین ما تغییر نکرده است. مردم دنیا دین را دوست دارند. اما درست به ان‌ها معرفی نشده است.
ما سبک زندگی را در جزئیاتش برای مردم تبیین نکرده ایم. ما از قران فاصله گرفته‌ایم که جامعه ما به سوی زندگی غربی می‌رود. 
 
برای تغییر سبک زندگی چگونه باید عمل کرد؟
در یک جاهایی باید به طور مستقیم وارد شد. به عنوان مثال در بحث حجاب باید بپذیریم. اما در مواردی مثل اصل خداشناسی و توحید و معاد و … باید تبیین اندیشه کرد. برای معرفی اسلام و سبک زندگی اسلامی باید به همه ابعاد را پرداخت . کافی است دین اسلام را همان طور که هست حتی بدون قالب هنری به غیر مسلمانان معرفی کرد برای هر مسلمانی چه ایرانی و چه غیر ایرانی بسیار تأثیرگذار است و اگر با قالب هنری معرفی شود که یک‌روزه می‌توان دنیا را مسلمان کرد.
دنیا تشنه این مباحث است. ما هم برای خود کم گذاشته‌ایم و هم دنیا را از این نعمت محروم کرده‌ایم.
 
در این عدم معرفی درست اسلام  چه عواملی دخیل هستند؟
ما در بحث فرهنگی مرعوب شده‌ایم و این مرعوبیت را به داخل کشور انتقال داده‌ایم. نه تنها مردم حتی مسئولان  و دولت‌مردان ما به شدت مرعوب شده‌اند. به عنوان مثال در بحث تنظیم جمعیت که مقام معظم رهبری تأکید دارند دولت‌مردان ما چقدر تبعیت می‌کند و در مقایسه با آن به چه میزان از سازمان ملل تبعیت می‌کنند. واضح است که دولت‌مردان ما به شدت مرعوبند. البته همیشه هم این تقلید بد نیست؛ مثل تکنولوژی ما سودش را می‌بریم. اما در بحث علوم انسانی و شیوه زندگی جای سعی و خطا نیست و نمی‌توان موش آزمایشگاهی انسان دیگر شد. وقتی رهبری در بحث تغییر سیاست جمعیتی وارد می‌شود در حقیقت به داد دنیا می‌رسد و نه فقط مردم ایران. ما در علوم انسانی به نگاه وحی نیازمندیم. انسان به تنها کسی که می‌تواند اتکا کند خداست و این را عقل ثابت کرده است. 
 
در نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی چه نهادهایی لازم است وارد عرصه عمل شوند؟
دغدغه اسلامی شدن باید دغدغه تمام انسان‌ها باشد. نه نهاد خاصی. نهادهای ما باید درگیر اسلام شود و نگاهش اسلامی شود. صدا و سیما، آموزش و پرورش، آموزش عالی، ادارات و کارمندان همه و همه باید اسلامی شود. مگر می‌شود جایی اسلام حاکم نباشد و نتیجه دهد. برای همه این‌ها هم راهکار است. این‌ها تا خودمان نخواهیم عملی نمی‌شود. به فرموده رهبر انقلاب باید گفتمان سازی شود.
 
ما نگاه وحی را قبول داریم به اضافه ولایت.  نقطه ضعف کار ما این است که اسلام را درست تبیین نکرده‌ایم.
 
شما به عنوان کسی که زندگی ایرانی و غربی را تجربه و لمس کرده‌اید، چه تعریفی برای سبک زندگی دارید؟
این سؤال را بسیار از من پرسیده‌اند. من چون روی حرف‌های مقام معظم رهبری خیلی کار کرده‌ام  و آن بینش را به عنوان بینش برتر پذیرفته‌ام. اگر ما آن تمدن نوین اسلامی را که مد نظر ایشان است دنبال کنیم، می‌رسیم به این اصل که سبک زندگی و خط قرمز آن یعنی قرآن. اینکه آیا اسلام برای همه ابعاد حرف دارد. من بسیار در این زمینه تحقیق کرده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام که اسلام بسیار غنی است و قابل اتکا. طبق اصل مسلم که به هیچ انسانی نمی‌شود اعتماد کرد، ما نمی‌توانیم به عقل بشری اتکا کنیم، اما چون سخن پیامبر سخن وحی است اعتماد می‌کنیم. ما نگاه وحی را قبول داریم به اضافه ولایت. اسلام از مدرنیته بسیار جلوتر است و حرف برای گفتن دارد. نقطه ضعف کار ما این است که اسلام را درست تبیین نکرده‌ایم. به نظر من اسلام حرف آخر را می‌زند و اگر بخواهیم جامعه ای را برای فرزندانمان رقم بزنیم؛ جامعه ای است کاملاً اسلامی بدون این زوائد و ملحقاتی که ما افزوده‌ایم.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *