تحقق تمدن نوین اسلامی نیازمند حرکت توامان نخبگان و مردم جامعه است
برنامه «ما ایرانیها» ویژه نخستین هفته علمی تمدن نوین اسلامی با حضور حجت الاسلام والمسلمین ذوعلم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دکتر موسی نجفی، رئیس پژوهشکده اندیشه و تمدن اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سه شنبه شب، اول دی ماه، از آنتن شبکه دو سیما پخش شد.
در این برنامه دو طرف گفتوگو نظرات خود را پیرامون تمدن نوین اسلامی بیان کردند. آنچه که در ادامه می آید مشروح مباحثاتی است که مهمانان برنامه «ما ایرانی ها» در پاسخ به سوالات مجری ـ کارشناس برنامه ارائه کردند:
سلسله همایش هایی تحت عنوان تمدن نوین اسلامی در حالی برگزاری است، این موضوع از منظر هویت ما ایرانیان دارای یک ارزش دیرپای تاریخی است و در همه اعصار نگاه می کنیم که نوعی مسئولیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی همه جانبه درآن دیده شده است، امروز طرح این مولفه به چه معناست و چگونه موضوعیت می یابد؟
حجت الاسلام ذوعلم: ما به هرحال در یک مدنیتی که در حقیقت زندگی ما وجود دارد زندگی می کنیم. مدنیتی که بر سازمان زندگی و نظامات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ما حاکم است و واقعیتی است که ما در بستر آن واقعیت قرار داریم.
اگر بخواهیم تشبیه کنیم مثل طبیعت، ما در طبیعت زندگی می کنیم و از نظر طبیعی به هوا، آب، غذا نیاز داریم واز آن جنبه اجتماعی خودمان هم به مدنیت نیازمند هستیم اما اینکه این مدنیت دارای چه ویژگی هایی است و در چه وضعیتی است و مردم و نخبگان جامعه ما چه قدر می توانند در این حوزه موثر باشند سوال است.
ما در حال حاضر دچار نوعی تمدن التقاطی در جامعه خودمان هستیم، بخشی از ابعاد نظامات اجتماعی ما برگرفته از مبانی فرهنگی خودمان است، خودمان انتخاب کرده ایم و خودمان ساخته ایم و اسلام به ما ارایه کرده است و ما آن را با اعتقاد پذیرفته ایم، اما بخشی از این ویژگی ها هم انتخاب ما نبوده است و در روزگار معاصر به ما تحمیل شده است، باید بیندیشیم ببینیم که چه ابعادی از مدنیت امروز برای ما مورد قبول ماست و چه مقداری نیست.
حال باید آن وضع مطلوب را در قالب این واژه تعریف کرده ایم: «تمدن نوین اسلامی» یعنی چیزی که باید تلاش کنیم به آن برسیم و آن را بسازیم البته این مفهوم به خودی خود مفهومی انتزاعی است اما آنچه واقعیت دارد نظامات اجتماعی است که بر ما حاکم است و ما در آن بستر در حال رشد هستیم.
همان طور که اگر کسی در یک شهر زندگی کند و از نظر مثلا ترافیکی و هوای آن شهر احساس راحتی داشته باشد آن وقت احساس می کند در این شهر زمینه تعالی برایش بیشتر فراهم شده است. به همین ترتیب اگر ما در مدنیتی زندگی کنیم که نظامات اجتماعی مان هماهنگ و متناسب با نیاز و ظرفیت ما باشد و بتواند برای ما بستر رشد فراهم کند در این صورت ما و جامعه آینده ما و نسل های آینده ما در یک وضع بهتری زندگی خواهند کرد، پس نگاه ما به تمدن نوین اسلامی یک نگاه به آینده است، نگرشی امیدوارانه بر این مبنا که ما می توانیم این تمدن و زمینه هایش را فراهم کنیم و با استفاده از منابع مختلف تمدنی و تجربه های علمی و مبانی فلسفی خودمان این تمدن را به یک معنا بازتولید کنیم و یا بازسازی کنیم.
*این سوال الان مطرح است و شاید برای بسیاری از باب هویت ما ایرانیان سوال باشد که ما خودمان صاحب تمدن دیرپای ایرانی بوده ایم و در تلفیق آنچه از تمدن اسلامی دریافت کردیم شکل نوین و موثری در تولید تاریخ پیدا کردیم، موثر در دو جهت یکی اثری در خود و آنچه که در دورن خود به عنوان ایرانی داریم و یکی به عنوان آن تاثیری که در جهان اسلام و در سطح بین الملل داریم، چهره ها و عناصر فرهنگی و ارزشی در جامعه ایران بودند که با آثارشان چه در ایران و چه در خارج از ایران به نام ایران در تمدن ایرانی اسلامی درخشیدند، این موضوع چگونه قابل تلفیق است برای جایی که خودش دارای این عرصه ها هست و تحت تاثیر بوده است، امروز آیا چیزی متفاوت از آنچه که در گذشته در تمدن اسلامی افتاده است را در ایران داریم دنبال می کنیم؟
دکنر نجفی: وضعیت حالِ هر فرد یا حال هر جامعه ای محصول گذشته است، یعنی ما انباری از خاطرات، ظرفیتها و میراث گذشته را امروز داریم، مثل یک درختی که تنومند شده است، این اتفاق یک دفعه نبوده بلکه به مرور زمان تکوین شده است، حال ارتباط گذشته و حال و آینده را با چه نظر و تفکری ببینیم شاید یک واژه بتواند همه این موارد را به هم پیوند دهد، واژه ای به نام تکامل، یعنی ایرانیان در سه برهه تمدنی درخشش داشتند، یکی تمدن باستان که یکی از شاخصه های مهم اش تخت جمشید است که برای خودش یک عظمتی دارد و در مقابل اهرام مصر، دیوار چین یا تمدن های کهن قرار می گیرد و نشان می دهد قومی که از یک فرهنگ و ابزارسازی پیشرفته ای برخوردار بودند آنجا زندگی می کنند.
اما مقطع دوم اینکه همین قوم پیشتاز با اسلام برخورد می کنند و درک می کنند حقیقتی بالاتر از آنچه که داشتند به آنها عرضه شده است، اینجا یک اتفاق افتاده است، اسلام را پذیرفتند اما این اسلام و حامل این اسلام اعرابی بودند که خودشان در حد این اسلام رشد نداشتند و این خودش برای ایرانیان یک مساله شده است، اما چون مردم ایران فرهنگی هستند بین اسلام و حاملان اسلام تفکیک قایل شدند، به نظر من این بخش تمدنی ایران خود را در زبان و نوشتار ما نشان داد. ما زبان فارسی حرف می زنیم و نه عربی اما به خط عربی می نویسیم. در مقابل خلافت و نظام سیاسی اسلام که آن زمان حاکم است و خودش آرام آرام از اسلام دور می شود را نپذیرفته ایم، یعنی ما اصل اندیشه ای را پذیرفتیم اما آن را از حامل آن اندیشه جدا کردیم.
اینجاست که بحث شهید مطهری پیش می آید که درکتاب خدمات متقابل اسلام ایران با آن اشاره شده بود مبنی بر اینکه بزرگترین خدمات را ایرانیان به اسلام داشتند. اوج تمدن ایرانی اسلامی در قرن چهارم و پنجم هجری متبلور می شود و تقریبا مصادف با دوره آل بویه در ایران است که از آن به عصر طلایی یاد می کنند. اما اگر به سومین دوره که می شود گفت دوره قبلی را در خود جای داده است با یک حرکت تکاملی نگاه کنیم عصر صفویه است که طی آن این تمدن اسلامی رنگ و بویی ولایی و شیعی می یابد و به قول برخی از مورخان اروپاییان به ویژه متوجه شدند که بعد از ایران هخامنشی یک ایران بزرگ دوباره متولد شده است آن هم در عصر صفوی به ویژه در عصر شاه عباس صفوی، یعنی ملاک های تمدنی دوباره در ایران رشد کرده و دیده شده است و آن تمدن گذشته آمده است.
از اهمیت و اهمیت طرح این موضوع در ایران بفرمایید.
دکتر موسی نجفی: ما نقش ایرانیان و انقلاب را از بابت این تمدن و سابقه گذشته بررسی می کنیم، بحثهای تمدنی هویت ما نیز هست، من دو نظریه را در مورد ارتباط این تمدن با حال و آینده عنوان می کنم، یکی نظریه پیوستگی ودیگری نظریه گسستگی.
این در همه ابعاد زندگی ماست، در خانواده، در نام بچه ها، در سبک زندگی، غذا خوردن، لباس پوشیدن، اگر این پیوستگی را به صورت تکاملی حفظ کنیم یک جور معنا می دهد اما اگر قطع شود شرایط به گونه ای دیگر خواهد شد مثل انسانی که مثلا یک ضربه ای به سرش می خورد و حافظه اش را از دست می دهد. او باید مطالعه کند تا بفهمد گذشته اش کجا بوده است مثل اتفاقی که در مساله خط برای ترک ها افتاد، زبان ترکیه به خط اسلامی نیست، یک جوان ترک دیگر نمی تواند کتیبه های مساجد دوره عثمانی را بخواند، یا اتفاقی که در قفقاز افتاد.
از منظرهای مختلف این بحث وجود دارد و گسستگی همه ابعاد را در بر می گیرد، مثلا اسامی بچه ها، اسامی هیچ نسبتی ندارند، یا اعیاد ما یا گذشته ما، مناسبتهای فرهنگی که برای جغرافیای دیگری باشند و اصلا با ما نسبتی هم نداشته باشد، این موارد همه گسستگی است، اکنون خانواده هایی هستند که در همین کشور زندگی می کنند ولی چنان در زندگی ماهواره ای غرق هستند که دیگر با زمان فعلی اصلا ارتباطی ندارند و مناسبت ها را نمی دانند و همه چیزشان حتی اخبار و تحلیل شان بر اساس ماهواره است و این به تدریج گسستی ایجاد می کند.
*این غیر از استفاده از تکنولوژی و اطلاعات است؟
موسی نجفی: بله، کسی که می خواهد از تکنولوژی استفاده می کند باید ببیند کیست، چه چیزی از تکنولوژی می خواهد و اولویت هایش چیست، مثل کسی که با یک مقدار پول محدود وارد سوپر مارکت بزرگی می شود. این فرد باید بداند که در منزل چه چیزهایی دارد و چه چیزهایی ندارد و چه قدر پول دارد، اولویت اش چه قدر است، از همان بدو ورود به سوپر مارکت خرید نمی کند، می بیند که چه چیزهایی لازم دارد، پس اولین بحث در مورد ارتباط با دنیا و تکنولوژی این است که ما چه هستیم، چه می خواهیم و از تکنولوژی چه طلب می کنیم.
متاسفانه آن نظریه گسستگی باعث می شود که ما فقط طلب کنیم ولی ندانیم که این طلب برای چیست و این گذشته از کجا می آید، انقلاب اسلامی در زمان ما بزرگترین پیامی که داشت این بود که دو سر این تمدن گذشته و آینده را تلاش کرد به هم وصل کند. یعنی نظریه پیوستگی که تلاش می کند آرام آرام گسستگی هایی که از دوره مشروطیت به بعد ایجاد شده است را از میان بردارد به ویژه گسست های عصر پهلوی که باید ترمیم شود چون آسیب های بسیاری را در جامعه ایجاد کرده است.
*حال در این میان این پیوستگی می تواند گذشته پربار تمدنی و نسبت منطقی آن را با تمدن غرب و افق تمدن آینده را نشان دهد.
مطلبی را در فرمایش نخست تان اشاره کردید، وقتی صحبت از تمدن می کنیم تجربه علمی در جهان و تجربه تاریخی ما ایرانیان نشان از ایفای نقش مسئولانه نخبگان، فرزانگان، داشنمندان، پیشگامان، الگوهای اجتماعی، متولیان امر، حکمرانان، دارد که همه این گزینه ها دایره مهمی را در بر می گیرد، در سوی دیگر این دایره مردم قرار دارند، اکنون که در هفته تمدن نوین اسلامی قرار داریم سوال آن است که جایگاه ها در این نقشه چگونه دیده می شود
حجت الاسلام ذوعلم: فکر می کنم تمدنی که ما امروز می توانیم بسازیم می تواند با یک بازنگری در گذشته و نقد در گذشته صورت گیرد؛ یعنی ما به هیچ وجه همه ابعاد گذشته تمدنی خودمان را تمجید نمی کنیم و تایید نمی کنیم.
*یعنی شهامت اش را داریم بگوییم جاهایی را اشتباه کرده ایم؟ تحمل اش را داریم؟
حجت الاسلام ذوعلم: باید پیدا کنیم، پیدا شدن این ظرفیت در میان نخبگان که بتوانند با هم بحث کنند و مبحث آزاداندیشی و نقد و نظریه پردازی و بیرون آمدن از چارچوب های کلیشه ای و را داشته باشند مهم است. وقتی که می خواهیم تمدن نوین اسلامی را بحث کنیم بحث از تمدن نوین اسلامی است نه تمدن قبلی اسلامی، ما آنچه که در گذشته بود را نمی خواهیم. ما وضع تمدنی قرون چهارم تا ششم را در همه ابعاد تایید نمی کنیم و دیدگاه مان این نیست که تنها مظاهر عمرانی تمدنی میراث فرهنگی ماست، ما اگر بخواهیم مثلا تمدن هخامنشیان را بررسی کنیم یک بُعدش تخت جمشید است، ابعاد نظام فرهنگی و سیاسی هم دارد.
امروز غرب با تکیه بر فناوری خود دارد ابعاد معنوی تمدنی خود را بر دیگران تحمیل می کند، اگر امروز مواجه با این هستیم که مبانی فلسفی غربی و علوم انسانی غربی و نظام سیاسی غربی و نظام فرهنگی غربی و سبک زندگی غربی به عنوان جهانی سازی بر جهانیان تحمیل می شود در واقع با تکیه بر فناوری و قدرت علمی است، اتفاقا ما نقطه اول حرکت مان این است که به یک بیداری و خودآگاهی تمدنی و فرهنگ برسیم و روی آن چارچوب ها نیز تحلیل دوباره ای داشته باشیم و ببینیم که چه بخشی از گذشته برای ما مفید است که آن را بگیریم و تثبیت کنیم، چه بخشی پیرایه هایی است که به عناوین مختلفی به نظامات اجتماعی ما آسیب زده است، آن را هم بازشناسی کنیم و به یک نوع تصفیه تمدن فرهنگی برسیم، حتی اینکه چه عناصری از فرهنگ و تمدن غرب می تواند برای ما مفید باشد، به هرحال همه تجارب بشری را که یک جا منتفی نمی دانیم باید استفاده کنیم و آنها را با نگاه اجتهادی و استنباطی اسلامی ایرانی مورد بررسی قرار داده و طراحی کنیم.
در اینجا کار نخبگان اساسی و حیاتی است، یعنی نخبگان حوزه و دانشگاه ما و مراکز پژوهشی ما به این نیاز بها دهند و به آن بپردازند و در این زمینه اندیشه ورزی صورت گیرد. این اندیشه ورزی باید بتواند به فرهنگ سازی در جامعه منتهی شود. به خصوص در زمان ما بر اساس تکاملی که در نوع بشر ایجاد شده است نقش توده مردم در تحولات بسیار افزایش پیدا کرده است، یعنی اگر در قرن چهارم تا ششم فقط نخبگان بودند که مظاهر اصلی تمدن را به نحوی شکل می دادند و توده مردم بیشتر پیرو بودند امروز این گونه نیست و اکنون باید با محوریت مردم حرکت کنیم.
*در اساس دینی ما هم همین طور بوده است، وقتی ما در مورد دموکراسی هم صحبت می کنیم نظام اسلامی از ابتدا بر اساس مشارکت بوده است
حجت الاسلام ذوعلم: همین طور است
*این را در حوزه اداره سیاسی در سیره مدیریتی امام علی(ع) به وضوح به عنوان یک تجربه کاربردی در جهان داریم.
حجت الاسلام ذوعلم: بله، در نظام فرهنگی و اقتصادی هم همین طور است، یعنی اصل باید تکیه بر مردم باشد.
این مسائل در دنیای امروز مطرح است یا فقط در ایران و تمدن نوین اسلامی مطرح است.
دکتر نجفی: قبل از پاسخ مقداری نقد نسبت به فرمایشات حجت الاسلام ذوعلم دارم که عنوان می کنم. نگاه تمدنی با نگاه هویتی تفاوتی دارد. در نگاه تمدنی معمولا یک حالت جمع وجود دارد. مثلا علوم در تمدن اسلامی. علوم در تمدن اسلامی شامل عرفان، فقه، حدیث، فلسفه، کلام، هنر دیده می شود در صورتی که وقتی بخواهیم به یکی از این موارد بپردازیم این حوزه ها یک جایی با هم جنگ و جدال هم دارند مثلا اهل فلسفه با اهل شریعت. اما تمام این موارد در نگاه تمدنی زیر یک چتر جمع می شود اما نگاه هویتی این گونه نیست یعنی درست است که با تمدن جمع می شود اما سوال در نگاه تمدنی آن است که ما که هستیم و نسبت با دیگران چه امتیازات و تفاوت هایی داریم.
حاج آقا گفتند که تمدن گذشته را نقد می کنند و مثالی از تمدن هخامنشی آوردند. من فکر می کنم این نقد تمدنی نیست بلکه آسیب شناسی تمدنی است، یعنی خود تمدن رشدی است که یک ملت در عرصه های مختلف دارند مثلا تمدن غرب، که به دستاوردهای مادی رسیده است ولی در این زمینه آسیب هایی هم دارد از جمله اینکه زورگو شده است، در مادیت افراط کرده است.
حجت الاسلام ذوعلم: پس نقد نتیجه آسیب شناسی است.
دکتر نجفی: بله درست است. البته هرچند که من قبول دارم که ایشان گفتند در اثر تکامل نقش مردم از گذشته بیشتر است ولی هیچ وقت نخبگان در هیچ جامعه ای حتی در جامعه گذشته نمی توانند به تنهایی اثرگذار باشند حتی قهرمانان و دانشمندان و نوابغ که پیشتاز هستند. نخبه نمی تواند به تنهایی تمدن بسازد ولی زودتر از مردم می فهمد، او باید روی مردم تأثیر گذارد اگر نگذارد که نمی تواند افکارش را پیاده کند. در دوره صفویه این نبوده است که نخبگان و دانشمندان مثلا شیخ بهایی، ملاصدرا فقط تاثیری روی خودشان و اطراف داشته باشند بلکه بر مردم نیز اثر گذاشتند.
حجت الاسلام ذوعلم: بله من هم گفتم که نقش مردم افزایش پیدا کرده است.
دکتر نجفی: پس در همه تمدن ها نخبگان نقش دارند و روی مردم هم اثر می گذارد.
*اشاره به حوزه های علمیه و دانشگاه ها شد، اکنون دایره ارتباطات مردم نیز گسترش یافته است، تعاملات فردی و میان فردی و ارتباطات نخبگان و تریبون ها وامکاناتی که از طریق نرم افزارها امروز در اختیار است، خود رسانه های گروهی این امکان را فراهم می کنند، این ضرورتی را در بازنگری رفتارها ایجاد نمی کند که بشود در مورد این تمدن بر اساس سبک های زندگی صحبت کرد، الان در ایران بحث سبک زندگی بر اساس الگوی اسلامی ایرانی را داریم و البته به آن کم توجه شده است، حال چه طور می توانیم در این موقعیت و مسئولیت جهانی از تمدن نوین اسلامی هم صحبت کنیم؟
حجت الاسلام ذوعلم: من فکر می کنم که ما هم باید گذشته خودمان را نقد کنیم وهم آسیب شناسی داشته باشیم، نقد یعنی ارزیابی کنیم که این نظامات اجتماعی که برآیند آن تمدن است کدامیک در حدی از ارزش بوده است که بشود از آن استفاده کرد و اینکه کجا خلاء وجود داشته است، اگر این اصل را بپذیریم که تمدن خود مقوله ای ذو مراتب و دارای درجات است، یعنی ما می توانیم جامعه ای متمدن داشته باشیم. چون تمدن برآیند آن نظام و مبانی و ارزش ها و اصولی است که حاکم بر عینیت زندگی جامعه است.
همان طور که دکتر نجفی به درستی اشاره کردند تمدن یک عینیت است، پس ما در تمدن اسلامی مثلا در مورد پیشرفت علمی بسیار کارنامه علمی درخشانی را می توانیم ارایه کنیم اما در مورد نظام سیاسی هم می توانیم این کارنامه را ارایه کنیم.
آیا نظام سیاسی قرن چهارم تا ششم به جز بخش هایی مثل مناطقی که آل بویه در آنجا حضور داشت می تواند شاخص و نظریه سیاسی اسلامی را به ما نشان دهد؟ واقعا ما نقد اساسی به این جنبه تمدنی گذشته خودمان داریم، در دوره صفویه هم همین طور یعنی باید صفویه را نیز آسیب شناسی کنیم.
از طرفی تمدن امروز غرب را هم باید نقد کنیم، نه رد مطلق و نه پذیرش مطلق، امروز دو دیدگاه وجود دارد، ما را دعوت می کنند به تعامل به یک نوع سازش کاری محض و تسلیم شدن به مبانی نظری و تمدنی غرب. دیگران تلقی شان این است که ما باید با غرب برخورد کنیم و کلا غرب را منتفی بدانیم و با غرب اعلام جنگ کنیم.
*اتفاقا ین نظریه جنگ تمدن ها در برهه ای مطرح شد.
حجت الاسلام ذوعلم: بله اتفاقا همین بحث را تئوریزه کردند. اشاره ما بر استدلال و عقلانیت و مبانی ارزشی است و نقطه ای که غرب در مقابل اش قرار دارد. اگر بخواهیم به تعامل بنشینیم باید به تعاملی شریف و شرافتمندانه فکر کنیم.
این رویکرد نشان دهنده آگاهی است و باز هم مسئولیت اجتماعی همه گروه ها که کاملا خودش را نشان می دهد
حجت الاسلام ذوعلم: بله، اما سوالی که شما در مورد حوزه و دانشگاه مطرح کردید در اینجا مطرح می شود، یعنی اگر گفت وگوی علمی بین دو نهاد حوزه و دانشگاه شکل گیرد و نقد پذیری تحت گفت وگو در مباحث علمی تعمیق و بیان شود ما می توانیم در این زمینه بسیار صریح تر و روشن تر و هماهنگ تر حرکت کنیم. اما امروز این گونه نیست.
*ما برای تحقق چنین صحنه ای باید چه کنیم، از یک سو وقتی بررسی و ایجاد کرسی های هم اندیشی و مطالعات علمی و بین المللی وفرهنگی در سطوح مختلف به مناسبت مطرح شدن تمدن نوین اسلامی را مطرح می کنیم از سوی دیگر اگر باید تفاهم هم باشد. اگر این تفاهم ها و مسئولیت ها نباشد این امر نتیجه بخش نخواهد شد
حجت الاسلام ذوعلم: ما به هرحال با گسترش دادن به همین بحث ها و جدی کردن این بحث هاست که می توانیم این مسیر را طی کنیم، گاهی بحث های ما مباحث تعارفی است. نخبگان به طور جدی باید همدیگر را نقد کنند و نقد را بپذیرند و این گفت و گوها ادامه یابد و ما به یک هم سویی برسیم، در این صورت جامعه از دو مرکز تفکر و اندیشه خودش یعنی حوزه و دانشگاه یک جهت گیری را مشاهده خواهد کرد و این زمینه ها می تواند موانع را از بین ببرد.
دکتر نجفی: من فکر می کنم نکته ای که حجت الاسلام ذوعلم گفتند مبنی بر اینکه توجه به قسمت های مثبت داشته باشیم و بخش های منفی را نقد کنیم موافقم، به نظر من ماهیت انقلاب اسلامی از وقتی که متولد شده است این جنگ را اعلام کرده است و فقط بر سر شکل جنگ و مناظره حرف است، یعنی غربی ها به هیچ صورت تحمل یک رقیب جدی را در صحنه جهانی ندارند.
حجت الاسلام ذوعلم خطاب به دکتر نجفی: یعنی انقلاب اسلامی اعلام جنگ گرده است یا آنها (غرب) تحمل ندارند؟
دکتر نجفی: ذات انقلاب اسلامی جنگ همه جانبه تمدنی است، اما این جنگ نظامی و جنگ کشتار و آنچه که جریان های افراطی بنیاد گرا مثل داعش دارند نیست.
*آیا می توانیم از واژه ای تحت عنوان یک هماورد سخن بگوییم؟
دکتر نجفی: من می گوییم منازعه ایده ها.
حجت الاسلام ذوعلم: به نظرم ما دعوتی را مطرح کرده ایم که اگر طرف مقابل با عقلانیت به آن توجه کند جنگی هم اتفاق نمی افتد.
دکتر نجفی: از نظر آنها فقط یک تمدن زنده وجود دارد و باقی فرهنگ و تمدن ها باید در حاشیه تمدن غرب باشند.
حجت الاسلام ذوعلم: آن نظر مشکل ساز است نه انقلاب اسلامی.
دکتر نجفی: بله دقیقا، انقلاب در افق مدرن متولد نشده که بپذیرد، ذات این تولد یک نوع پرسش عمیق از ماهیت وجودی غرب یعنی سکولاریسم دارد. آنها تحمل این نقدی که انقلاب اسلامی به آنها وارد می کند را ندارند. مارکسیست و کمونیست هرگز نقد غرب نبود بلکه از یک ریشه بودند و هر دو تفکر اومانیستی غرب بودند و در یک خاستگاه هستند جایی که بشر انقطاعی از وحی دارد و با ایدئولوژی های زمینی چه مارکیسیت و چه لیبرال دموکراسی زندگی می کند.
پس نقد مارکیسیت ها به سرمایه داری غرب و اقتصاد غرب بود. بنابراین اشتباه است که مارکسیست ها ما را ایدئولوژیست می گویند.
خیر! مارکسیست ها و لیبرال ها ایدئولوژی های زمینی دارند در حالی که ما مکتب الهی هستیم.
اتفاقا نگاه این اندیشه های قشری مثل داعش و بنیادگراهایی مثل طالبان یا القاعده یا جریان های سلفی نگاه شان به گذشته با ما تفاوت داشته است. بُعد تمدن و بُعد اندیشه اسلامی ندارند، اصلا پروسه تمدنی نیستند و بیشتر پروژه و ساخته شده هستن. ولی شاید بهترین نکته ای که بشود گفت آن سوالی است که از کیسینجر استراتژیت معروف آمریکایی کردند که بر این مبنا که: شما با انقلاب اسلامی دشمن هستید پس چرا این قدرعلیه آنان هستید علیه داعش نیستید؟ او پاسخ داده بود: آن «داعش» چیزی نیست، آن را هر وقت بخواهیم می توانیم جمع اش کنیم. اما این «انقلاب اسلامی ایران» را چه کنیم، این انقلاب داعیه یک امپراطوری بزرگ را دارد. البته امپرااطوی تعبیر اوست و آنچه که ما در اختیار داریم تمدن است.
این یک جنگ نرم افزاری است. مثلا ترکیه و عربستان هم ادعای نظام اسلامی یا در حدی اسلامی کردن جامعه را دارند خصوصا ترک ها، ولی آنها داعیه تمدن رقیب در مقابل تمدن غرب را ندارند، ولی ما داریم.
اساسا نظریه مهدویت در شیعه با نظریه پایان تاریخ در غرب مقابله می کند. تعارض با تمدن غرب را در بطن فرهنگ شیعی خودمان هست. آخر نظام لیبرال دموکراسی نیست، بلکه تمدنی است که انسان کامل می آید و دوباره بشر را با طبیعت آشتی می دهد.
*آنچه که در ایران دنبال می شود از اطلاع رسانی کافی برخوردار هست که بتواند ظرفیت های فکری فرهنگ را جذب کند؟
حجت الاسلام ذوعلم: حرکتی که از سوی برخی مراکز پژوهشی آغاز شده است برگزاری نخستین هفته علمی تمدن نوین اسلامی است که از روز گذشته «دوشنبه» شروع شده است و تا دوشنبه آینده ادامه دارد. این گام اول است، در این حرکت ها اگر یک نوع همکاری و همدلی جمعی را میان رسانه ها، مراکز علمی پژوهشی نداشته باشیم این حرکت ها نمی تواند خیلی جریان ساز باشد. فکر می کنم در نقطه آغاز هستیم و مباحثی که مطرح شد شاید بیش از اینکه پاسخ دهد سوال برانگیز است و باید از این سوالات استقبال کرد. تلقی من این است که انقلاب اسلامی دعوتی جدید را ارایه کرد، اگر با این دعوت با عقلانیت مواجه شویم نتیجه تعالی بشر را خواهد داشت ولی عدم تحمل غرب سبب چین تنازعی شده است.
انتهای پیام/