کرسیهای آزاداندیشی؛ پُلی به سوی تحول در علوم انسانی(گفتگو با دکتر ذوعلم)
حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی ذوعلم در گفتگو با قدس به تبیین یکی از دغدغهها و مطالبات دیرین خود در زمینه تحول در علوم انسانی پرداخته و فرمودند: «این تحول ضروری، هم نیاز به جوشش درونی در دانشگاهها و مراکزی همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای تحول علوم انسانی دارد و هم نیاز به حمایت بیرونی دستگاههای مسؤول».
ایشان افزودند: «جوشش درونی به فضل الهی وجود دارد و لازم است دستگاههای مسؤول، تلاشهای نظریِ انجام شده در زمینه تحول در علوم انسانی را عملیاتی کنند و مصوبات شورای تحول در علوم انسانی را محقق نمایند.»
مقام معظم رهبری در نشست رمضانی خود با اساتید و نخبگان دانشگاه ها، از لزوم تداوم جوشش درونی و تحقق حمایت بُرونی در بحث تحول در علوم انسانی سخن گفتند. به نظر شما در این تعبیر لطیف و حکیمانه، چه نکات قابل توجهی نهفته است؟
– ایشان چه در جلسه یادشده و چه در نشستهای مشابه همواره بر این نکته راهبردی تأکید مینمایند که علوم انسانی تا وقتی بر پایه و اساس جهانبینی و نگرشهای قرآنی و اسلامی نباشد، در عرصه مدیریت و سیاستگذاری نمی تواند به حل مشکلات جامعه کمک کند. تأکید ایشان بر تحول در علوم انسانی و تلاش به منظور اسلامی سازی آن از سویی اشاره به این حقیقت مسلم دارد که علوم انسانی امروز که برگرفته از غرب است ناکارآمد است و ما این ناکارآمدی را در مدیریت امروز جامعه غربی آشکارا مشاهده میکنیم. جالب اینکه علوم انسانی غرب امروز حتی در بین اندیشمندان غربی نیز محل انتقاد و مناقشه جدی است، اما آنها جایگزینی برای آن ندارند، حال آنکه نگاه اسلام به این مقوله بهترین جایگزین است. ضرورت تحول اساسی در علوم انسانی به سمت و سوی آموزههای اسلامی از این روست که ما امروز در تقابل ایدئولوژیک با نظام لیبرالیستی و اومانیستی هستیم و یکی از الزامهای این نبرد تمام عیار این است که ما به نقد جدی علوم انسانی رایج که متأثر از اندیشه و فرهنگ غربی است، بپردازیم.مطالبه ایشان در این مسأله متوجه چند بُعد است که از آن جمله میتوان به مواردی چون حرکتهای جدی و مداوم در راستای تغییر در سیاستگذاریها و برنامه ریزیهای کلان اشاره کرد. همچنین به تعبیر ایشان ما نیاز به جوششهای درونی در بدنه علمی کشور از جمله در حوزههای علمیه و دانشگاهها و مراکز آموزش عالی داریم و جای تأسف است که هنوز نتوانستهایم به صورت نظام مند و طراحی شده در این خصوص گام برداریم.
بنابراین بحث اصلی معطوف به این است که چه باید کرد؟
– به باور بنده، دو مقدمه اساسی برای ثمربخشی به تحول در علوم انسانی نیاز است؛ نخست آنکه کاستیها و خلأهای علوم انسانی رایج تبیین شود و این باور به گونهای مستند و علمی در جامعه علمی ما شکل گرفته باشد که علوم انسانی کنونی نارسا و در حل چالشهای جامعه ناکارآمد است. مقدمه دوم هم اینکه یک معرفت عمیق و باورمندانه نسبت به کارآمدی معارف اسلامی در پشتیبانی علوم انسانی باید شکل گرفته باشد، حال آنکه معرفتشناسی دینی بخصوص در جامعه علمی ما هنوز نحیف و ناکارآمد است و تلقی هایی که از معارف دینی میشود، تلقیهایی مبتنی بر نگرشهای سخیف نسبت به دین است، یعنی مشابه همان نگاهی که در غرب نسبت به دین تحریف شده و ناکارآمد مسیحیت وجود دارد. متأسفانه همین نگاه هم در بخشی از جامعه علمی ما در طول بیش از یک قرن اخیر وجود داشته است، بدان معنا که وقتی شما از فلسفه علوم انسانی با رویکرد اسلامی سخن میگویید، گویی برای بسیاری این مباحث ناآشنا و غریب است. با این تفاسیر تقویت رویکرد گفتمان سازی باید به طور جدی در این خصوص دنبال شود و گفت و گوهای علمی و عمیق در محافل علمی ، دانشگاهها و پژوهشگاههای ما شکل بگیرد و به طور خاص اندیشمندان حوزوی وارد گود شوند تا دستاوردهای بهتری در این خصوص داشته باشیم.
یکی از دغدغههای مقام معظم رهبری در سالهای اخیر ، مسأله کرسیهای تولید علم و آزاداندیشی بوده است. به نظر شما میان این بحث با تحول در علوم انسانی چه رابطهای وجود دارد؟
– به نکته خوبی اشاره داشتید. بیهیچ تردیدی مهمترین ابزار و بستری که میتواند به تحول مطلوب در علوم انسانی بینجامد، همین بحث کرسیهای آزاداندیشی است .
متأسفانه هنوز هم دست کم در بین برخی افراد این تلقی و احساس وجود دارد که شعار آزاداندیشی یک شعار صوری است، حال آنکه در نگرش اسلامی، آزاداندیشی یک اصل است، به گونهای که بدون تفکر و تامل آزاد مبتنی بر استدلال و منطق اساساً پذیرش اسلام مورد سوال قرار میگیرد.
به نظر من رسانههای ما در این زمینه کم کار هستند و عقب ماندگیهای زیادی دارند، همچنین سیاستگذاران و برنامه ریزان ما نیز به اهمیت و ضرورت مسأله کم توجه هستند. از سویی مدیریتهای دانشگاهی و مراکز علمی و پژوهشی برخورد شعاری و کلیشهای با این موضوع دارند و حاضر نیستند بهای لازم و حمایت و پشتیبانی لازم را از مقوله آزاداندیشی داشته باشند.
آنچه ضروری است اینکه در راستای تحقق مطالبات و منویات رهبری، همه نخبگان و صاحب نظران حوزوی و دانشگاهی باید وارد عمل شوند.
نکته بسیار مهم دیگر اینکه فراتر از مباحث سیاسی که متأسفانه انرژی زیادی را از جامعه میگیرد، باید این مباحث مورد توجه قرار گیرد، زیرا بسیاری از این مباحث سیاسی مباحثی بدون فرجام است و اگر ما میخواهیم تحول علمی لازم را داشته باشیم ناگزیر هستیم به دور از نگاههای سیاسی و جناحی این مطالبه را دنبال کنیم.
در سالهای اخیر در رسانهها و مجامع علمی از ضرورت تجاری سازی علم سخن به میان آمده است، شما چقدر معتقد هستید ما در زمینه علوم انسانی نیز باید به سمت تجاری سازی گام برداریم؟
– تلاش در مسیر تجاری سازی علم یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر است، هر چند معتقدم درباره علوم انسانی نباید این مساله طرح شود، بلکه باید تحول اساسی در باب تولید علوم انسانیِ اسلامی دنبال شود. به عبارت دیگر ما به دنبال این نیستیم که تحول در علوم انسانی ، لزوما به منفعت اقتصادی منجر شود، زیرا مبنای حرکت در این بخش متفاوت از سایر شاخههای علمی است که در آنها سودآوری و تجاری سازی مطرح است. بنابر این مهم آن است که باور داشته باشیم امروزه یکی از ضروری ترین مسایل برای رشد و تعالی کشور، تلاش برای تحول در علوم انسانی و اسلامی سازی آن است. البته به لطف الهی چند سالی است این حرکت شروع شده، اما باید تقویت شود تا در ادامه شاهد برکات و دستاوردهای بیشتر آن باشیم.
خود این باورمندی به تحول در علوم انسانی بسیار مهم و مبنایی است. البته باید توجه داشت تحول در علوم انسانی بدان معنا نیست که ما به جای پرداختن به حقایقِ علمی، دنبال مبانی تحمیلی و فرمایشی باشیم، بلکه باید بر اساس معرفت دینی، در مقام نقد و اصلاحِ علوم انسانی برآییم. در این میان جای بسی خرسندی است که امروز پرچمدار این مباحث، رهبری حکیم و فرزانه است که بر ضرورت تحقق تمدن نوین اسلامی با تکیه بر علوم انسانی بومی و اسلامی تاکید دارند و بدنه دانشگاهی و حوزوی را به این سمت و سو فرا میخوانند.
منبع:http://zoelm.blogsky.com کد خبر ۱۵۲