نگاه سیاه و سفید به تحول علوم انسانی صحیح نیست
حجت الاسلام علیرضا قائمی نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در گفتگو با طلیعه با بیان اینکه باید برای تحول در علوم انسانی ماهیت این علوم به دقت تحلیل شود، اظهار کرد: علوم انسانی در بستری از مبانی و پیشفرضها قرار دارد و تئوری هایی را برای حل مسایل پیش می کشد، این تئوریها از جهت بررسی مبانی، نحوه حل مساله با یکیدگر ارتباط پیدا می کنند.
وی در ادامه در مورد فعالیت پژوهشگاه های مختلف در سیر تحول علوم انسانی گفت: البته کارهای بسیاری انجام شده است و این مراکز تلاشهای گسترده ای را انجام داده اند ولی به نظرم مدیریتی که لازم است هنوز صورت نگرفته و ما تازه با دو مسأله مواجه ایم، آنچه که تا به امروز انجام شده فعالیتهایی پراکنده ای است که نظام و منطق خاصی هنوز بر آنها حاکم نشده است. مدیریت باید با توجه به سیاستهای علمی باشد، در رابطه با تحول علوم انسانی باید یک پشتوانه روشی خاصی از پژوهشگاه ها حمایت کند و این مراکز باید تحقیقاتی را در این رابطه داشته باشند.
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در مورد وضعیت و سطح پژوهش های انجام شده در دانشگاه ها در راستای تحول در علوم انسانی افزود: در این رابطه دو مساله وجود دارد، نخست آنکه تاکنون مباحث گسترده ای در حوزه علوم انسانی در این چند سال مطرح شده است، اما مسأله دوم آنکه به نظر من هنوز پژوهش در ایران نهادینه نشده است، در واقع در مراکز آموزشی و تحقیقاتی ما پژوهش وضعیت مطلوب و حتی قابل قبولی پیدا نکرده است و شکل معیارمندی ندارد.
حجت الاسلام قائمی نیا تصریح کرد: کارهای چشم گیر در بحث علوم انسانی و تحول این علوم موارد معدودی است که بیشتر نتیجه تلاشهای شخصی است، در صورتی که اگر یک نظام پژوهشی درست عمل کند بیشتر نتایج تحقیقاتی آن استاندارد خواهد بود اما به نظر می رسد در کشور ما بیشتر تلاشهای شخصی نتیجه داده است و افراد با توجه به سلایق و علایق خودشان دنبال برخی موضوعات رفته اند و سالیان طولانی با همه مشکلاتی که مواجه شده اند دنبال این تحقیقات بوده اند و نتیجه را ارایه کرده اند. این وضعیت کلی پژوهش در کشور ماست.
وی در مورد فعالیتهایی که به ویژه در چند سال اخیر در حوزه علوم انسانی صورت گرفته است، گفت: به نظرم بیشتر این فعالیتها در حوزه مفهومی بوده و براساس ضرورت مساله هستند که از جمله آنها می توان به مباحثی اشاره کرد که به تعریف علوم انسانی و چرایی تحول در این علوم می پردازد. بنابراین کارهای ارایه شده یا به دنبال پاسخ به این پرسش ها بوده اند و یا بیشتر کارهای فلسفی ناظر بر علوم انسانی است، در نتیجه ما هنوز وارد متن علوم انسانی نشده ایم .
این محقق و نویسنده کشورمان با بیان اینکه فعالیت هایی نظیر آنچه که یاد شد نیاز است اما برای تحول در علوم انسانی کافی نیست، افزود: این قبیل بحث ها که درباره مفهوم شناسی و مباحث فلسفی است بیشتر حواشی بحث را تشکیل می دهد در حالی که مساله ما تولید علوم انسانی است و اگر قرار است به عنوان مثال جامعه شناسی با رویکردهای دینی شکل بگیرد باید وارد متن جامعه شناسی و ارایه تئوری های قابل قبول شویم نه اینکه در مفهوم جامعه و مسایلی از این دست صحبت شود، از این دست تحلیل ها در مورد مفهوم جامعه به وفور دیده می شود اما اینکه وارد متن شوند بسیار معدود است.
حجت الاسلام قائمی نیا تصریح کرد: مساله آن است که ما به جای اینکه به متن توجه کنیم مشغول زینت دادن به حواشی هستیم، البته پرداختن به حواشی متن تا حدی لازم است اما نباید اصل باشد و زمانی ارزش خود را نشان می دهد که در وهله اول به خود متن پرداخته شود، بنابراین نتیجه اینکه ما هنوز وارد متن علوم انسانی جدید نشده ایم.
وی در مورد وضعیت فعالیت های پژوهشی محققان در حوزه علوم اظهار کرد: فعالیتهای جمعی پژوهشی در کشور ما نهادینه نشده است، در واقع نه تنها فعالیتهای فردی جهت پیدا نکرده است و نظامی بر آن حاکم نیست بلکه فعالیت های جمعی و علمی نیز همین گونه است، به بیان دیگر سنت علمی لازم را به وجود نیاورده ایم، لازمه ایجاد و تحقق سنت علمی قوی و مداوم آن است که افراد بیایند و مرتب کارهای همدیگر را رصد کنند و جهات قوت اش را دنبال کنند که این روحیه را در ایران نمی بینیم و بیشتر شاهد تک نگاری هستیم که همان تگ نگاری ها نیز در بسیاری از اوقات نتایج تحقیقات دیگر را نفی می کند و بیش تر ناظر بر جنبه های فردی هستند.
این استاد حوزه و دانشگاه در مورد جایگاه علوم انسانی غربی در سیر تحول علوم انسانی اسلامی گفت: به هرحال علوم غربی برای خودش دستاوردهایی دارد، نگاه سیاه و سفید به علوم جدید درست نیست؛ یعنی بیاییم بگوییم این علوم یکسره درست یا یکسره نادرست هستند، آنها هم برای خودشان مزایا و معیابی دارند، این وابسته به فعالیت انتقادی دارد، یعنی محقق علوم انسانی اسلامی باید با یک فعالیت انتقادی در مقام داوری بنشیند و اگر یک تئوری در یکی از شاخه های علوم انسانی مطرح شد آن را به درستی و خالی از هرگونه اغماض نقد کند و در صدد ارایه یک تئوری مبتنی بر تفکر دینی باشد و بعد ببیند که این تئوری چه قدر کارآمد است و اهمیت دارد.
وی ادامه داد: ما نمی توانیم علوم انسانی غرب را به طور کلی کنار بگذاریم، علم هرگز از صفر شروع نمی شود، علم از جایی شروع می شود که دیگران به آن رسیده اند. محقق می تواند شروع به فعالیت کند و بعد می تواند یک دیدگاه را قبول یا رد کند یا به آن تعمیق ببخشد، باید توجه کنیم که ما بی نیاز از رجوع به علوم انسانی جدید نیستیم. من با این نگاه که بسیاری از دوستان مطرح می کنند که باید اساس علوم انسانی غربی را کنار گذاشت مخالف ام، به نظرم باید هستی و موضوعیت این علوم را به رسمیت شناخت ولی منتقدانه و محققانه وارد این علوم شد. با تکیه بر سنت قوی تفکر اسلامی و دستاوردهای گذشتگان به نقد پرداخت و آنها را به شکل قابل قبولی ارایه کرد.
حجت الاسلام قائمی نیا در مورد جایگاه مباحث فلسفی در تحول علوم انسانی گفت: من مباحث فلسفی را یکی از اضلاع بحث در حوزه علوم انسانی می دانم، ما به فلسفه نیاز داریم ولی خود فلسفه هم برای اینکه به شکل مطلوب در بیاید باید دچار تغییر و تحول شود یعنی این میسر درست نیست که ما کاملا به شکل نهایی شده نسخه ای از فلسفه را بپذیریم و بعد ببینیم روی علوم انسانی چه تاثیری می گذارد. باید از دستاوردهای فلسفی گذشتگان خودمان کمک بگیریم و گاهی متناسب با نیازهایمان به جرح و تعدیلهایی در تفکر فلسفی مان بپردازیم. این را نباید فراموش کرد که فلسفه، علم تمام شده نیست. ما علم به کمال رسیده نداریم، در فلسفه اسلامی هم باب تغییر و تحول باز است.
وی در پایان سخنانش تصریح کرد: با این مقدمه کسانی که به فلسفه اسلامی می پردازند باید به حوزه فلسفه غرب نیز آشنایی داشته باشند و برعکس این ماجرا نیز صدق می کند یعنی کسانی که در حوزه فلسه غرب کار می کنند نباید نسبت به فلسفه اسلامی بیگانه باشند. اما مشکل این است نه آنهایی که با فلسفه اسلامی آشنا هستند به نحو عمیق با فلسفه غرب آشنا شده اند و نه کسانی که با فلسفه غرب به نحو عمیق آشنا هستند به فلسفه اسلامی آن طور که لایق است پرداخته اند در حالی که هر دو طیف باید رویکردهای مقابل را جدی بگیرند.
انتهای پیام/