
شریف لکزایی تشریح کرد؛
نظام فلسفی امام خمینی(ره) و امکانپذیری وحدت سیاسی در جهان اسلام
شریف لکزایی، دانشآموخته حوزه علمیه قم، دارای مدرک دکتری علوم سیاسی با گرایش اندیشه سیاسی و عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی میباشد؛ وی دارای تألیفات و مقالات بسیاری در حوزه اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) است که میتوان به نمونههایی از جمله «چیستی «ولایت مطلقه فقیه» در اندیشه سیاسی امام خمینی»، «نظریه آزادی سیاسی در اندیشه امام خمینی»، «مردم سالاری دینی و حقوق اقلیت های در نظریه سیاسی امام خمینی»، «تصویر اختیار، آزادی و کرامت در آیینه ذهن امام خمینی»، «مناسبات آزادی و امنیت از دیدگاه امام خمینی»، «آزادی مطبوعات از منظر امام خمینی»، «آزادی و مشارکت سیاسی در اندیشه سیاسی امام خمینی» و … اشاره کرد.
برگزاری همایش بنالمللی «گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی(ره) و جهان معاصر» به همت مرکز امام خمینی(ره)، ولایت فقیه و انقلاب اسلامی جهاد دانشگاهی در خردادماه، بهانهای شد تا گفتوگویی با شریف لکزایی با موضوع «امکانپذیری وحدت اسلامی در اندیشه امام(ره)» داشته باشیم.
طرح مسئله وحدت جهان اسلام، چه نسبتی با نظام فکری و فلسفی امام خمینی(ره) دارد؟
آن چیزی که تا امروز در فضای علمی جامعه راجع به امام(ره) در این بحث مطرح شده به نظر بیشتر ناظر به اصول و مباحث فقهی است و طبعتاً اگر بخواهیم از منظر فلسفی نگاه کنیم شاید یک مقدار متفاوت باشد.
اگر از منظر فلسفی بخواهیم به موضوع نگاه کنیم اصولی که میتواند حاکم بر اندیشه حضرت امام(ره) باشد همان اصول فلسفی مورد پذیرش ایشان است؛ یعنی ایشان با توجه به اینکه حکمت متعالیه را میپذیرند و مدرس و شارح حکمت متعالیه هستند، متأثر از اصول فلسفی و قواعد فلسفی متعالیه میباشند و اندیشه ایشان به این واسطه انسجام یافته است. بنابراین اگر به مباحثی که تا امروز درباره اندیشه امام(ره) مطرح شده نگاه کنیم این توجه و نگاه فلسفی در آن وجود نداشته است، لذا فارغ از اینکه اصول ثابت و منعطف اندیشه سیاسی ایشان چیست، این بحثها فاقد وجه و نگاه فلسفی بوده است.
در بحثهای حکمت متعالیه اصول مختلفی مانند اصالت و وحدت وجود، حرکت جوهری، اتحاد عاقل و معقول و بحث وحدت در کثرت و کثرت در وحدت وجود دارد که این بحث اخیر به موضوع مورد نظر ما درباره وحدت در جهان اسلام و وحدت مورد نظر حضرت امام(ره) بیشتر مرتبط است.
اگر از این منظر نگاه کنیم در بحث حاضر آن چیزی که میتواند به ما کمک کند و به ما نشان بدهد که ما از چه نوع وحدتی باید صحبت کنیم، همین اصل فلسفی «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» است. البته امام(ره) این بحث را به لحاظ نظری در مباحث مختلف خودشان هم در مکتوبات و هم در شفاهیات بیان کردهاند، به خصوص در کتابهای اخلاقی ایشان همانند «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، «اربعین حدیث»، «الصلاه» و «تفسیر سوره حمد» این مباحث به چشم میآید.
در واقع امام(ره)، یک دستگاه و نظام فلسفی دارند که از طریق آن نظام فلسفی، اندیشه سیاسی ایشان را میتوانید بررسی کنید و مورد توجه قرار بدهید. امام(ره) در مباحث نظری خودشان بحث را این گونه مطرح میکنند که نفس ناطقه انسان دارای یک حقیقتی است که در عین وحدت و کمال بساطت دارای نشئات و کثرت هم است. این نفس شئونی دارد که این شئون در نفس انسان در عین کثرت، به وحدت میرسند. نتیجه و پیامد چنین نگاهی این میتواند باشد که جهان هستی، جهان طبیعی، جهان سیاسی و اجتماعی ما هم دارای این نشئات و کثرتها در عین وحدت میتواند باشد.
ایشان سه شأن و نشئه را برای نفس ذکر میکنند که نشئه اول نشئه ملکیه دنیاییه ظاهره است که مظهر آن حواس ظاهره و قشر ادنای آن بدن ملکیه است. دروقع این بخش به جسم و بدن مربوط میشود و حواس ظاهری انسان را درگیر میکند. به نظر، فقه که دانش مناسک و رفتار انسان است در این بخش جای میگیرد.
نشئه دوم به تعبیر ایشان، نشئه برزخی متوسط است که میفرمایند مظهر آن حواس باطنه و بدن برزخی و قالب مثالی است که عمده مباحث اخلاقی شاید اینجا قرار میگیرد. اساساً هم فهمی در جامعه در چنین فضایی اتفاق میافتد. سیاست نیز از این قبیل است. نشئه سوم، نشئه غیبی باطنی است که در واقع مظهر آن قلب و شئون قلبی است، شاید آن مرتبه عالیه همان عرفان باشد.
این بحث یک نمونه از وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است؛ یعنی نفس انسان در عین اینکه وحدت دارد، کثرت هم دارد. این نوع نگاه و این سنخ اندیشه، جهان و هستی را هم این گونه میبیند و هستی را هم دارای کثرت و وحدت میداند. این مباحث را در مباحث فیلسوفان مسلمان هم میتوانیم ببینیم که در آنجا اجتماعات کامل و اجتماعات ناقص مطرح میشود.
اجتماع کامل اجتماعی است که واجد یک کثرت است. چنین اجتماعی هر چقدر کثرتهای آن بیشتر باشد اجتماعش کاملتر است. به تعبیر فلاسفه مسلمان و از جمله ملاصدرا یک اجتماع عظما وجود دارد؛ اجتماع عظما را به تعبیر امروز شاید بتوان در قالب یک حکومت جهانی تصور کرد که در عرصه کره زمین همه کشورها و حکومتها را دربرمی گیرد و لحاظ میکند. بخش دوم اجتماع وسطا و متوسط است که بیشتر یک بحث منطقهای است و تعدادی از مناطق و کشورها را در بر میگیرد و بخش سوم یک اجتماع کوچک است که تنها یک منطقه و کشور را دربرمی گیرد که در آن یک نگاه ملی و محلی وجود دارد که اجتماع صغرا گفته میشود.
هر چه به سمت ثرتها حرکت میکنیم این اجتماع بزرگتر و عظیمتر است و کثرتهای آن بیشتر است و البته آن اجتماع کامل آنجا شکل میگیرد و هر چقدر اجتماع کوچکتر باشد و از کثرتهای کمتری برخوردار باشد به عنوان اجتماع ناقص از آن یاد میکنند. بنابراین از نگاه فلسفی متفکران مسلمان، اجتماعی کامل خواهد بود که از کثرتهای فراوانی برخوردار باشد.
اما نگاه سیاسی ـ اجتماعی هم به این بحث وجود دارد و وحدت و کثرت در عرصه سیاسی و اجتماعی هم میتواند لحاظ شود و طبیعتاً فلسفه سیاسی و حکمت سیاسی به این مباحث میپردازد. انسان در پی وحدت و کثرتی است که او را از نقص به کمال و از جزء به کل برساند و وجود استعدادی او را به وجود بالفعل تبدیل نماید و به تعبیری انسان را از یک مبدأیی که واجد کثرتها است به یک مقصدی که همان وحدت است برساند. در واقع انسان در سیر تکامل خویش این سیر از کثرت به وحدت را دنبال میکند و در عرصه اجتماعی و سیاسی نیز میتوان از این مسیر حرکت نمود و با لحاظ کثرتهای موجود در اجتماع به سمت وحدت حرکت کرد.
در واقع این نوع نگاه میتواند بسیاری از مشکلات را در جهان اسلام و در کل جهان رفع و حل نماید. به سبب ین که در عین وحدت جوامع، میتواند نگاههای متفاوتی به لحاظ ماهیت وجود داشته باشد. به ویژه این که امام خمینی بر وحدت حول محور قرآن و ایمان و اخوت اسلامی هم تأکید میکند.
بنابراین اگر از این منظر بخواهیم به بحث وحدت جهان اسلام در نگاه حضرت امام(ره) نگاه کنیم به گمانم مسأله بایستی به گونه دیگری مطرح شود. در واقع وحدتی که مد نظر این نوع نگاه است، وحدتی است که سرتاسر واجد کثرت است و کثرتها را میپذیرد؛ زیرا کشورهای مختلف، مرزهای ملی، فرهنگها، آداب و رسوم و سنن مختلف را میپذیرند. حالا ما در یک سطح پائینتر نگاه میکنیم که نگاه متوسط و اجتماع متوسط باشد که در واقع در عرصه جهان اسلام این اتفاق بیفتد و با لحاظ کثرتهای فرهنگی این مسئله محقق شود. این مسئله در سخنان امام نیز بازتاب یافته است که برای نمونه به یک مورد اشاره میکنم. ایشان در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۶۷ طی سخنانی در جمع مسئولان نظام اسلامی در روز عید سعید فطر ضمن تأکید بر لزوم دوستى با وجود اختلاف سلیقه، میفرمایند: «بحمد اللَّه ملت ما و خصوصاً، روحانیت ما اشخاصى هستند که چهرهشان نورانى است و در این ماه مبارک هم در این ضیافت ان شاء اللَّه وارد شدهاند و آثارش هم بعد ظاهر مىشود که همه با هم هستند؛ دو جبهه نیست. البته دو تفکر هست، باید هم باشد. دو رأى هست، باید هم باشد.
سلیقههاى مختلف باید باشد، لکن سلیقههاى مختلف اسباب این نمىشود که انسان با هم خوب نباشد. من عرض کردم مثل طلبهها که با هم مباحثه مىکنند، آن وقتى که مباحثه مىکردند جار و جنجال جورى بود که انسان خیال مىکرد دشمن هم هستند، وقتى مباحثه تمام مىشد مىنشستند به دوستى کردن و انس. اگر در یک ملتى اختلاف سلیقه نباشد، این ناقص است. اگر در یک مجلسى اختلاف نباشد، ین مجلس ناقصى است. اختلاف باید باشد، اختلاف سلیقه، اختلاف رأى، مباحثه، جار و جنجال اینها باید باشد، لکن نتیجه این نباشد که ما دو دسته، بشویم دشمن هم. باید دو دسته باشیم در عین حالى که اختلاف داریم، دوست هم باشیم» (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۴۶-۴۷)
بر اساس این فرمایش امام اختلاف سلیقه، رأی و تفکر بایستی وجود داشته باشد و اگر این گونه نباشد جامعه ناقص است. آنچه نباید باشد فرقه گرایی و دو دسته گرایی است. چنان که نشئات سه گانه وجود انسان موجب تنازع در انسان نمیشود در جامعه نیز با وجود اختلاف دیدگاهها و آرا نبایستی تبدیل به چنددستگی میان گروهها شود.
بر اساس نظر امام خمینی بایستی وحدت قلبها در عین جدایی سلایق و علایق اتفاق بیفتد. همچنین در عرصه جهان اسلام نیز میتوان بر وحدت قلبها در عین جدایی مرزها تأکید نمود.
از نگاه امام(ره) نائل شدن به این وحدت چه الزاماتی میطلبد و چه زمینههایی باید برای آن فراهم شود؟
در واقع از همین اصل اگر بخواهیم استفاده کنیم طبیعتاً نکته اول برای تحقق وحدت، پذیرش کثرت، پذیرش تفاوتها و فرهنگهای مختلف، پذیرش نگاهها و نظرهای مختلف به عرصه زندگی، سبک زندگی و فلسفه سیاسی و اجتماعی است. در واقع وحدت در اینجا به معنای آن نیست که بخواهیم صرفاً مشترکات را نگاه کنیم. البته ما به مشترکات باید نگاه خاصی داشته باشیم ولی اینکه برای تحقق وحدت از همان ابتدا متوسل به این مشترکات بشویم و بخواهیم صورت مسئله را پاک کنیم و بگوییم ما میخواهیم صرفاً مشترکات میان خودمان را لحاظ کنیم، چنین ایدهای به وحدت ختم نمیشود و به وجود نخواهد آمد.
به نظر وحدت مورد نظر امام(ره) با این نگاه فلسفی بیشتر ناظر به دستیابی به یک وحدت سیاسی و نهایتاً یک وحدت اقتصادی است. درواقع به نوعی وحدتی مبتنی بر تصمیمات سیاسی است که با لحاظ همه تفاوتها از سوی کشورهای مسلمان اتخاذ میشود. البته ایشان در عین حال بر چشمپوشی اختلافات هم تأکید میکند و بر این نظر است که در مسیر دستیابی به وحدت ضمن این که بایستی از هوای نفس دوری شود، از مخالفتهای بی اساس هم پرهیز شود و عزت مسلمانان بر اساس اخوت اسلامی و برادری و عدالت خواهی در نظر گرفته شود.
به نظر میرسد که شاید این نگاه فلسفی این امکان را به ما بدهد که با لحاظ تفاوتها و پذیرش کثرتها در جهت منافع ملی کشورهای مسلمان و منافع منطقهای جهان اسلام بتوانیم حرکت کنیم. در واقع آن چیزی که امام(ره) در بحث وحدت بر آن تاکید میکنند آن است که جهان اسلام فارغ از همه تفاوتها و اختلافات برای مثال در جهت مقابله با مستکبران و ظالمان به یک تصمیم واحد برسد و به صورت متحد با سلطه مستکبران و با حکام ظالمی که وجود دارد، مبارزه کند.
در واقع منظو این نیست که ما به یک وحدت فرهنگی، دینی و فقهی برسیم که بعضی از متفکران ما در دوره معاصر به این سمت و سو هم حرکت کردهاند. برای مثال امام موسی صدر در لبنان ضمن این که بر پذیرش تفاوتها تأکید دارد اما در عین حال بحث وحدت فقهی را هم پیگیری و مطرح میکند؛ آنجا که میگوید اذان میان مذاهب اسلامی یک پارچه شود و یا اینکه عید فطرت به صورت مشترک از سوی مذاهب اسلامی برگزار شود. البته آنجا هم به نظر میرسد وحدت فقهی به معنای آن چیزی که رایج شده و فهم میشود نیست و بیشتر مراد وحدتی نمادین است.
به هر حال مذاه اسلامی مختلفی داریم و ما نمیتوانیم آنها را به یک وحدت فرهنگی و اعتقادی و فقهی برسانیم. هر یک از این مذاهب یک فهم از قرآن و روایات و مناسک و مباحث عبادی دارند که از همدیگر متفاوت است و نمیشود این مذاهب را به سمت و سوی واحد و یکسانی حرکت داد، بنابراین چنین وحدتی منتفی است و مورد نظر امام(ره) هم نیست، اما ما میتوانیم برای تحقق عدالت همکاری کنیم؛ زیرا یک جنبه و آرمان مشترک است که ما میتوانیم روی آن تأکید کنیم. ممکن است جهات و ابزارهای رسیدن به عدالت برای هر جامعه هم متفاوت باشد ولی اصل عدالت و آرمان عدالت میتواند مورد اجماع قرار بگیرد. یا در بحث آزادی، که انساها از یک فضای آزادی در جامعه خودشان برخوردار باشند، اینها میتواند زبان مشترک باشد.همچنین است مبارزه با ظلم و ستم و رفع فقر و محرومیت و تأکید بر صلح و همزیستی مسالمتآمیز که میتواند مورد نظر همه مذاهب اسلامی باشد.
در واقع عدالت، آزادی، صلح، صداقت، حقیقت و رفع فقر و محرومیت از جهان اسلام میتواند زبان مشترک ما برای تحقق وحدت باشد. وقتی عدالت تحقق پیدا کند به نوعی وحدت هم تحقق پیدا میکند این امر در واقع با فرض وجود کثرتها، تنوع، سلائق مختلف و اختلافاتی است که در جامعه وجود دارد البته نه اختلافاتی که بنیان برافکن باشد ولی در حد تفاوتهایی که در هستی و طبیعت هم وجود دارد قابل پذیرش است. ما در عرصه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی این تنوع و تفاوتها را میبینیم و نمیشود همه را به سمت و سویی سوق دهیم که به صورت یکسان فکر کنند.
در بحث وحدت آن چیزی که به گمانم مورد نظر حضرت امام(ره) است، یک بخش به آگاهیبخشی و آگاهی مسلمانان نسبت به منافع ملی و منافع اسلامی خودشان هم برمیگردد که می تواند زمینه وحدت را برقرار نماید و باید بر آنها پا فشاری شود. به خصوص محور قرار دادن قرآن و توحید و ایمان از عناصری است که در مبحث وحدت مورد توجه امام است.
از این رو است که امام درباره ماهیت وحدت ضمن تأکید بر این که نگاه انبیا در تشکیل مدینه فاضله مبتنی بر توحید کلمه و توحید عقیده و جلوگیری از تعدیات ظالمانه ارباب تعدی است تصریح میفرمایند که چنین امکانی جز در سایه «وحدت نفوس و اتحاد همم و الفت و اخوت و صداقت قلبی و صفای باطنی و ظاهری» (صحیفه امام، ج ۴، ص ۲۳۰) محقق نمیشود. مسلمانان بر اساس نظر امام موظف به «دوستی و مواصلت و نیکویی به یکدیگر و مودت و اخوت» (همان، ص ۲۳۳) هستند که یک نوع وحدت را پدید میآورد.
در واقع تأکید امام(ره)، وحدت، حول مشترکات مذهبی و دینی نیست بلکه همان طور که پیش از این اشاره کردم یک نوع وحدت سیاسی و تاکتیکی برای حل مشکلات جهان اسلام و اقدام در مقابل جهان سلطه و استکبار و غرب است. بنابراین برخلاف آن تصوری که از وحدت رایج است، امام(ره) صرفاً بر مشترکات فرهنگی تأکید نمیکنند بلکه بر مشترکات سیاسی که مورد توجه همه جوامع اسلامی است، مانند عدالت و مبارزه با مستکبران، تأکید میکنند.
شاید بتوانیم بگوییم که وحدت فقهی و فرهنگی از نظر امام هم کفایت نمیکند و هم اینکه تحققپذیرنیست. ایشان براین مبنا درباره مسائل سیاسی داخلی میبینیم به برخی از جریانها اجازه میدهند از همدیگر جدا شوند که نمونه آن موافقت با انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز بود و به همین صورت در فضای جهان اسلام هم به نظر، ایشان، این مسئله را می پذیرند.
به هر حال از آنجا که امام خمینی خود حکیم حکمت متعالیه است میتوان از اصل وحدت ر کثرت و کثرت در وحدت برای تبیین نظری بحث استفاده کرد. ایشان به عنوان یک حکیم حکمت متعالیه با پذیرش این اصل، تمامی انسانها را با فرض کثرتشان و با نظر و ملاحظه نظریه فطرت به صورت واحدی یگانه مورد توجه قرار میدهد. از این رو تفاوتها و تعارضاتشان را ذاتی نمیداند و بر عرضی و ظاهری بودن تعارضات و اعتباری بودن تفاوتها تأکید میکند. بنابراین میتوان گفت که ایشان وحدت قلبها را بر اساس نظریه فطرت پیش میکشد و میپذیرد و مرزهای موجود را نیز اعتباری میداند. بنابراین از همین منظر میتوان بحث وحدت میان امت و وحدت میان ملت را نتیجه گرفت و تأکید کرد که ین دو تفاوت ذاتی ندارند و تفاوتهای موجود عارضی و اعتباری است.
بنابراین اصل وحدت در کثرت و کثرت در وحدت که یک اصل فلسفی است و توسط فیلسوفان اسلامی هم به خوبی تبیین شده است، نه تنها در عرصه هستی و طبیعت بلکه در عرصه سیاسی و اجتماعی هم کاربرد دارد. انسانی که در درونش کثرتهایی وجود دارد یک نوع وحدتی هم در درونش وجود دارد و این کثرتها باعث نمیشود که این وحدت دچار خدشه شود و همبستگی وجود انسان آسیب ببیند. به همین ترتیب این اصل می تواند در عرصه سیاسی و اجتماعی هم تحقق پیدا کند. امام موسی صدر تعبر جالبی درباره لبنان به عنوان یک جامعه چند فرهنگی دارند که میگویند اگر لبنانی هم وجود نداشت ما باید آن را ایجاد میکردیم تا از تجارب بشری برای پیشرفت خود بهره ببریم. بنابراین چنین وحدتی با کثرتهای موجود میتواند مفید و مؤثر باشد.
ما نیازمند این هستیم که از تجارب و معارف بشری استفاده کنیم و خودمان را ارتقا ببخشیم. به هر حال خیلی از این تجربیات و معارف بشری قابل استفاده است. خود وحدت و کثرت هم از مسائل مهمی است که میتواند در عرصه سیاسی و اجتماعی ما نقش ایفا کند. اصل وجود واحد است اما اشکال ن متفاوت است همان طور که معصومین(ع) هم فرمودهاند که الطرق الی الله بعدد انفس الخلائق. این نگاه میتواند این اصل را تبیین کند. در واقع درست است که بنیادها مشترک است اما متفاوت عمل میشود و کثرتهایی وجود دارد که این کثرتها نباید مخلّ وحدت و همبستگی جامعه اسلامی باشد. هر کدام از شئون نفس انسان به گونهای است که نباید شأن دیگر را زیر پا بگذارد و همبستگی و وحدت شئونی انسان را مورد لطمه قرار دهد.
بر این اساس، نگاه امام(ره) به مسئله وحدت، موردمحور یا مسئلهمحور است؟
طبعاً اگر ما بخواهیم به یک سیاست مشترک مانند تحقق عدالت یا رسیدن به یک تعادل و توازن در روابط خودمان با دنیای اسلام برسیم اولین فرض این است که طرفین پذیرفته شوند و همدیگر را بپذیرند. اتفاقاً در فرمایشات امام موسی صدر هم این مسئله آمده است که برای شکل گیری یک گفتوگوی مؤثر، اصولی وجود دارد که در صدر آن احترام و اعتماد و اطمینان متقابل است. اگر طرفین نسبت به همدیگر احترام و اعتماد و اطمینان متقابل نداشته باشد گفتوگو هم شکل نمیگیرد و اگر گفتوگو هم اتفاق بیفتد به نتیجهای نمیرسد. این اصل باید در دنیای اسلام عملیاتی شود که البته اکنون وجود ندارد و به گونه دیگری مشی میشود.
نکتهای که به نظر من در بحث وحدت مورد تأکید حضرت امام(ره) است این است که اگر میخواهیم وحدت و همبستگی در جهان اسلام محقق شود اولین نکته آن است که وضعیت موجود باید پذیرفته شود؛ یعنی وضعیتی که در آن تفاوت فرهنگی و مذهبی و حتی تفاوتهای اقتصادی و سیاسی هم وجود دارد و به رغم همه این تفاوتها ما باید از این امکان برخوردار باشیم که کنار هم بنشینیم و در راستای اهداف مشترکی بیندیشیم و گفتوگو کنیم.
امام(ره) در واقع از مسئله وحدت اتخاذ سیاستهای مشترک را بیشتر مد نظر دارند، والا نه وحدت فقهی، نه وحدت فرهنگی و نه حتی وحدت سیاسی و اقتصادی هم مد نظرامام(ره) نیست. منطقی آن است که بر اساس آن نگاه فلسفی، در گام اول وضعیت موجود در عرصه اجتماعی و سیاسی جهان اسلام و حتی نظام بینالملل پذیرفته شود و بعد تلاش کنیم که به چه نقطهای میتوانیم برسیم به خصوص در جهان اسام.
به هر حال به رغم تفاوتهایی که در جهان اسلام وجود دارد اشتراکات زیادی هم وجود دارد و زبانهای مشترک زیادی در این زمینه وجود دارد. وقتی آیهای از قرآن قرائت میشود طبیعتاً به رغم اینکه ممکن است فهمهای متفاوتی هم وجود داشته باشد یک قدر مشترکی هم وجود دارد که آن قدر مشترک میتواند مغتنم و مورد توجه باشد ولی نباید از آن تفاوتهای فرهنگی که وجود دارد و واقعی است غفلت کرد و آنها را نادیده گرفت. همین مسائل باعث میشود که جهان اسلام از هم دور شوند و شاید اگر این تفاوتها لحاظ شود امکان تحقق وحد نیز بیشتر شود.
این موضوع در اصل ۱۵۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم مطرح شده است که در آن سعادت انسان در کل جامعه بشری آرمان جمهوری اسلامی معرفی شده و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد. برای همین منظور روز قدس و دقاع از مظلومان فلسطین توسط امام خمینی(ره) ابداع و مطرح میشود. از سویی بر هفته وحدت در جمهوری اسلامی تأکید زیادی میشود و نهادهایی برای نزدیکتر ساختن دیدگاههای مذاهب اسلامی از قبیل مجمع تقریب مذاهب اسلامی تشکیل میشود.
البته در کنار همه اینها امام خمینی(ره) به منظور سربلندی و پیشرفت امت اسلامی از اتحاد جماهیر اسلامی سخن به میان میآورد و بر وحدت و یکپارچگی سیاسی تأکید مینماید. البته بایستی توجه داشت که این نوع وحدت و کثرت در عرصه سیاسی و اجتماعی یک نوع وحدت و کثرت اعتباری است.
انتهای پیام/