مهم ترین مانع بر سر اسلامی شدن علوم اشکالات مدیریتی است

اسلامی سازی علوم انسانی این است که بتوانید در حوزه ی نخبگی افرادی را تربیت کنید که از یک چارچوب فکری مبتنی بر گزاره های دینی برخوردار باشند.

«پایگاه خبری_تحلیلی طلیعه»:دکتر اصغر افتخاری متولد ۱۳۴۷ نیشابور است و فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق (ع) اخذ کرده است. وی معتقد است:« اولین مشکل ما در حوزه ی عمل است. عمل سیاسی، عمل اقتصادی، عمل اجتماعی، عمل فرهنگی با مبانی نظریه هایی که تحت عنوان نظریات اسلامی مطرح شده فاصله پیدا کرده است. اگر بخواهیم علوم انسانی را در کشورمان به استانداردهای بالایی از اسلامیت برسانیم باید روی عمل حوزه های مرتبط با علوم انسانی خیلی دقت کنیم. هرقدر آن ها را اصلاح کنیم نظریه های اسلامی برجسته تر می شوند.» در ادامه گفت و گوی ما با رییس مرکز مطالعات راهبردی و آموزش وزارت کشور را می خوانید.

دانشگاه امام صادق (ع) در راستای عمل به منویات رهبری چه گام هایی را در جهت تولید محتواهایی برای علوم انسانی اسلامی برداشته است؟

دانشگاه امام صادق (ع) به عنوان یک مجموعه ی کلان دارای چند بخش اصلی است و اسلامی شدن علوم انسانی در هر یک از این بخش ها دارای معنای خاصی است. اول بخش آموزش است که در قالب واحدهای درسی و گرفتن مدارک فعالیت می کند. بخش دوم پژوهش است که در قالب پایان نامه ها و تولید متون علمی خودش را نشان می دهد و یک بخش فرهنگی هم در دانشگاه وجود دارد که دارای اولویت بالایی است. دانشگاه امام صادق (ع) از الگوی تربیتی برای اسلامی سازی علوم استفاده کرده است. برخی از نهادهای ما تولید متون اسلامی را بیش تر مدنظر دارند و معتقدند اسلامی سازی یعنی آن که شما بتوانید مجموعه متونی را منطبق بر رویکرد اسلامی برای تدریس تولید کنید. برخی بیش تر روی بحث های آموزش تأکید دارند و تصور می کنند اسلامی سازی علوم انسانی نیازمند این است که سرفصل ها و عناوین درس ها را بازنگری کنند. اما آن چه به عنوان یک الگوی متمایز در دانشگاه امام صادق (ع) وجود دارد تأکید روی مسأله ی تربیت است. مقوله ی تربیت فراتر از آموزش و پژوهش است و این دو مقدمه های آن محسوب می شوند. اگر شما دروس اسلامی را طراحی و متون اسلامی را تولید کرده باشید، ممکن است بسیاری از مراکز دیگر به این حد راضی شوند و بگویند این ها گام های بزرگی در راستای اسلامی سازی هستند، اما در الگوی دانشگاه امام صادق (ع) این ها به عنوان یک مقدمه تعریف می شوند. اسلامی سازی علوم انسانی این است که بتوانید در حوزه ی نخبگی افرادی را تربیت کنید که اولاً از یک چارچوب فکری مبتنی بر گزاره های دینی برخوردار باشند، ثانیاً در مقام رفتار به گونه ای باشند که به آن یافته هایی که اشاره شد، التزام داشته باشند. لذا آن چه که می تواند در خصوص الگوی دانشگاه امام صادق (ع) مورد توجه باشد این است که مسأله ی علم و علوم انسانی اسلامی در قالب الگوی تربیتی دنبال می شود.

به نظر شما آیا می توان الگوی تربیتی دانشگاه امام صادق (ع) را در دانشگاه های دیگر هم پیاده کرد؟

در کشور ما تمام دانشگاه هایی که براساس مصوبات قانونی شکل گرفته و فعالیت می کنند؛ به یک معنا اسلامی هستند، به این دلیل که در چارچوب قانون اساسی و نقشه ی جامع علمی کشور قرار دارند،`پس دانشگاه اسلامی تلقی می شوند. ما می پذیریم که در کشور ما طیف متنوعی از دانشگاه های اسلامی وجود دارد و تنوع در این حوزه خوب و درست هم هست. لازم نیست یک کشور یک الگوی دانشگاهی داشته باشد که در آن علوم انسانی اسلامی به یک شکل ارائه شود. هر الگو هم ظرفیت خاص خودش را دارد که برنامه ی آموزشی خاصی متناسب با آن در دانشگاه دنبال می شود.مثلاً در برنامه ی آموزشی دانشگاه امام صادق (ع) دانشجو ن فقط دروس متعارف را نمی خواندوبا مبانی اسلامی هم اشنا می شود تا بتواند با کمک این ها و از تلفیق این علوم به تولید علم دست پیدا کند. این یعنی دوره ی آموزشی طولانی تر شود. شاید همه ی دانشگاه ها ظرفیت و امکان این را کار را نداشته باشند. یا این که در الگوی دانشگاه امام صادق (ع) چون بحث تربیت مهم است حوزه ی فرهنگی یک بخش مهمی از فعالیت دانشجو را شکل می دهد. در دانشگاه امام صادق (ع) یک سری فعالیت های فرهنگی، اخلاقی و تربیتی تعریف می شود که ممکن است در سایر دانشگاه ها نتوانند تا این حد روی این مولفه کار کنند. تعداد دانشجویان در دانشگاهی که می خواهد روی تربیت کار کند کاهش پیدا می کند. زمانی که بخواهید کار تربیتی انجام دهید نمی توانید در یک مجموعه ی ۵۰۰۰ نفری چنین برنامه ای داشته باشید. لذا توصیه این نیست که همه باید تبدیل به یک الگو شوند، اما سایر الگوهای دانشگاه اسلامی که در کشور داریم می توانند از ظرفیت ها یا نکات مثبتی که در دانشگاه امام صادق (ع) می بینند برای ارتقای الگوی خودشان بهره برداری کنند. مثلاً این که در دانشگاه امام صادق (ع) باید مبانی دینی خوب خوانده شود و به متون دست دوم تکیه نشود یک اصل راهبردی است که می تواند برای برخی از دانشگاه های دیگر هم مورد استفاده قرار گیرد؛ یا اهمیت دادن به مسائل اجتماعی و فرهنگی دانشجویان هم می تواند به صورت یک اصل برای آن ها هم مورد توجه باشد.

186364_150

نسبت نگاه شما به اسلامی شدن علوم انسانی با فرمایشات مقام معظم رهبری چیست؟

فرمایش مقام معظم رهبری دارای سلسله مراتب است. یعنی اسلامی شدن علوم انسانی در کشور ما دارای مراتبی است که می توانیم در آن پیش برویم. این طور نیست که یک مرحله ای باشد که در آن توقف کنیم و بگوییم علوم انسانی در کشور اسلامی شد و تمام. الگویی که دردانشگاه امام صادق (ع) به کار گرفته این است که باید انسان هایی ساخته شوند که تفکر اسلامی داشته باشند. یعنی صرف این که ده تا واحد اسلامی تدریس کنیم، برای این الگو کفایت نمی کند. ممکن است در یک رتبه ی پایین تر، وقتی در یک دانشگاهی حجم بالایی از علوم متعارف ارائه می شود، اقتضا این باشد که به ارائه ی تعدادی از واحدهای اسلامی راضی شویم. در فضایی که متون متعارف حاکم و مسلط هستند، گام اول این است که شما بتوانید متون اسلامی را وارد کنید. اما به این نباید بسنده کرد. گام بعدی این است که به مرحله ای برسیم که انسان هایی آشنا با مبانی معرفت اسلامی تربیت شوند که به علوم روز اشراف داشته باشند. فرمایشی که مقام معظم رهبری چند سال قبل خطاب به دانشجویان و مدیران امام صادق (ع) مطرح کردند، افق جدیدی را پیش روی ما باز کرد؛ ایشان فرمودند حالا که یک نسل میان رشته ای از معارف اسلامی و علوم جدید دارید تربیت می کنید، به سمت مرجعیت بروید. یعنی مرجعیت علمی پیدا کنید. علوم انسانی اسلامی هم می تواند در یک گوشه ای مانند دانشگاه امام صادق (ع) باشد که یک عده ای بخوانند و آن را قبول کنند، هم می تواندرواج پیدا کند و در داخل کشور به آن ارجاع داده شود و یک زمانی هم ممکن است در خارج از مرزهای ایران به آن ارجاع داده شود. بنابراین اسلامی سازی علوم انسانی یک مقوله ی تک مرحله ای و دفعی نیست که به آن برسیم و تمام شود.

آیا در دانشگاه امام صادق (ع) بخش های خاصی برای برنامه ریزی در جهت اسلامی کردن علوم انسانی ایجاد شده است؟

همان طور که اشاره شد سه حوزه ی آموزش، پژوهش و فرهنگ در هر دانشگاهی وجود دارد، پاسخ من فقط به حوزه ی پژوهش باز می گردد، چرا که من در آن مقطع زمانی معاونت پژوهشی دانشگاه را عهده دار بودم. تا پایان سال ۹۲ که من معاون پژوهشی دانشگاه بودم، در رابطه با بحث مرجعیت که مقام معظم رهبری مطرح کردند یک کارگروه داخلی تشکیل دادیم و دلالت های مرجعیت را برای حوزه ی پژوهش استخراج کردیم. چند محور شناسایی شد. یکی از حوزه های پژوهش که خیلی مهم است و مرجعیت را نشان می دهد تولید و نشر متون علمی است. محور بعدی بحث تولید نظریه ها و ایده های جدید بود. سومین محوری که شناسایی شد ایجاد یک شبکه از نیروهای علمی بود که بتوانند این پژوهش ها را پشتیبانی کنند. در نتیجه به انجمن های علمی که محل اجتماع متفکران باشند، نیاز داشتیم. در دوره ی اول بنا بر این شد که بتوانیم الگوی امام صادقی را در گستره ی ملی عرضه کنیم. در عرصه ی تولید متون سیاست گذاری های زیادی انجام شد و هزینه های بسیاری شد. به گونه ای که ما در عرض کم تر از پنج سال توانستیم تفکر میان رشته ای امام صادق (ع) را در میان جامعه ی دانشگاهی کشور در متون تخصصی به رتبه ی اول برسانیم. در ارزیابی هایی که به صورت سالیانه از دانشگاه ها انجام می شود، دانشگاه امام صادق (ع) توانست در تولید متون علمی دانشگاهی در زمینه های: سیاست اسلامی، اقتصاد اسلامی، فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مبانی اسلامی حقوق و مدیریت اسلامی به رتبه ی اول دست پیدا کند. در حوزه ی توزیع سعی کردیم همه ی این ها را به دست نخبگان برسانیم و زمینه ی مرجعیتی که مقام معظم رهبری گفته بودند را در داخل فراهم کردیم. در حوزه ی نشریات تخصصی، در سال ۹۲ تقریباً هر یک از دانشکده های ما یک نشریه ی علمی-تخصصی منتشر می کرد.با احتساب نشریه ای پژوهشی ای که بصورت مشترک ما منتشر می کردیم این رقم به ۱۰ عنوان می رسید که معنایش این بود دانشگاه در کمتر از ۷ سال توانسته بود گام موثری در تولید مقالات علمی و پژوهشی با رویکرد و محتوای اسلامی بردارد. در بخش سوم هم روی انجمن های علمی دانشجویی و اساتید سرمایه گذاری کردیم.

آیا این متونی که در دانشگاه امام صادق (ع) به صورت میان رشته ای تألیف شدند، به عنوان منابع درسی هم در دانشگاه مورد استفاده قرار گرفته اند؟

از آن جا که ما به صورت موضوعی و با نگاه دانشگاهی روی این متون کار می کردیم، بسیاری از متونی که تولید می شد به عنوان کتب کمک درسی وارد دانشگاه های دیگر می شد. به طور مثال ما طی پنج سال یک مجموعه ی ۳۰ جلدی را در حوزه ی قدرت نرم تألیف کردیم که در آن، هم مبانی غربی شناسایی و نقد شده بود و هم دیدگاه اسلامی عرضه گردید. آن مجموعه ی ۳۰ جلدی مأخذ تمام رشته های سیاسی ای شد که به بحث قدرت نرم می پرداختند. تألیف این متون صرفاً بر روی اعضای هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) متمرکز نشد، بلکه از توانمندی شبکه ای از اساتید که این گفتمان (اسلامی کردن علوم انسانی) را قبول داشتند، برای تألیف این متون استفاده شد.

 دانشگاه امام صادق (ع) چه برنامه ای برای حمایت از پایان نامه هایی که موضوع آن ها علوم انسانی اسلامی است، دارد؟

در این زمینه کارهایی انجام شد که شاید برای دانشگاه های دیگر غیر متصور باشد. کسانی که رساله های ارشد و دکتری شان را در حوزه های میان رشته ای با استانداردهای بالا دفاع کردند، چه به لحاظ مالی و چه در حوزه ی چاپ و نشر حمایت شدند. نه تنها کارشان چاپ شد، بلکه مبالغی هم تحت عنوان حق التألیف به آن ها پرداخت شد. صنعت نشر در دانشگاه به سمتی رفت که از حیث مالی به صورت غیرانتفاعی کار می کرد؛ یعنی می توانست به مؤلف ها حق الزحمه بدهد و اثرشان را خرید قطعی کند. این امر موجب می شد محققین و دانشجویان به فعالیت در حوزه ی میان رشته ای تشویق شوند.

پس از فرمایشات مقام معظم رهبری دیدگاه های گوناگونی از قطب های مختلف در خصوص امکان، میزان، سطح و مطلوبیت اسلامی شدن علوم انسانی مطرح گردید. به گمان شما عمده ترین مشکلات در مسیر اسلامی شدن علوم انسانی کدام اند؟

مشکل علوم انسانی در دو سطح قابل بررسی است.سطح اول مشکل ما به عمل مان باز می گردد. علوم انسانی علومی هستند که با زندگی روزمره ی انسان در ارتباط است و این ارتباط دانش با عمل، اسلامی سازی آن را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار می دهد. ممکن است فردی نظریات بسیاری در حوزه ی سیاست اسلامی و مدیریت اسلامی داشته باشد، ولی عمل سیاسی اسلامی نداشته باشد. اولین مشکل ما در حوزه ی عمل است. عمل سیاسی، عمل اقتصادی، عمل اجتماعی، عمل فرهنگی با مبانی نظریه هایی که تحت عنوان نظریات اسلامی مطرح شده فاصله پیدا کرده است. اگر بخواهیم علوم انسانی را در کشورمان به استانداردهای بالایی از اسلامیت برسانیم باید روی عمل حوزه های مرتبط با علوم انسانی خیلی دقت کنیم. هرقدر آن ها را اصلاح کنیم نظریه های اسلامی برجسته تر می شوند؛ به عنوان مثال ما از بانکداری اسلامی به عنوان یک الگوی اسلامی نام می بریم، چرا این نظریه رابرخی جدی نمی گیرد؟ به این دلیل که نظام بانکی ما به شکل دیگری رفتار می کند؛ در عمل آن چه اجرا می شود با مبانی غیر اسلامی همراهی می کند. در سیاست، فرهنگ، مدیریت، حقوق و ارتباطات هم همین است. سؤالی که در این جا مطرح می شود این است که چرا در کشور ما عمل اسلامی مهم شده است؟ چون نظام ما نظام جمهوری اسلامی است از ما الگوی عالی حکومت را توقع دارند. ممکن است در یک کشوری که اسلامی هم نیست، مطالعات اسلامی خیلی راحت رواج پیدا کند، ولی در کشور ما به راحتی این کار انجام نمی شود. ما باید در کنار باور، به آن اصول و مبانی ای که در معرفت اسلامی داریم، عمل کنیم.

ملاحظه دوم: به نظرم بحث مدیریت است. مدیریت علوم انسانی در کشور ما استاندارد لازم را ندارد. ما علی رغم این که علوم انسانی را خیلی مهم می دانیم و بیش ترین تأکیدات مقام معظم رهبری در حوزه ی علم و دانش معطوف به علوم انسانی بوده، وقتی در بدنه ی مدیریتی پایین می آییم، سازوکارها را متناسب با علوم انسانی اسلامی طراحی نکرده ایم. یکی از آفت های بسیار برجسته این است که تقریباً حجم بالایی از تصمیمات برای علوم انسانی توسط کسانی گرفته می شود که خودشان علوم انسانی اسلامی یا نخوانده اند یا در ان ورود مدیریتی ندارند. برخی هم متاسفانه اعتقادی ندارند. به نظر می رسد الان دیگر ما به بحث های حساس قضیه رسیده ایم. بحث عنوان و سرفصل و این ها مشکلات دهه های شصت و هفتاد ما بود. الان باید گره های بزرگ تری را باز کنیم، اگر آن ها را باز نکنیم پرداختن به این مسائل پایین دستی به قدر کافی مؤثر نخواهند بود.

 

عده ای معتقدند که علوم انسانی غربی نباید در دانشگاه ها تدریس شوند؛ اولاً آیا شما با این دیدگاه موافق هستید و ثانیاً زیرساخت های تئوریک بحث ضرورت اسلامی شدن علوم انسانی از دیدگاه شما چیست؟

من بر این باور نیستم که علوم غربی نباید در دانشگاه تدریس شود، باید تدریس بشود. چون ما در الگوی ایرانی-اسلامی از علم هم، حتماً باید با دانش دیگران آشنا باشیم. نمی توانیم بدون خواندن آن ها تولید علم داشته باشیم. لذا باید خواند، خیلی خوب و دقیق هم خواند، اما با نگاه انتقادی خواند؛ یعنی آن قدر خوب بخوانیم که بتوانیم خوب تر از آن را تولید کنیم. اما آن چه اهمیت دارد، این است که علم یک مقوله ی زمینه مند است؛ یعنی در ساختار اجتماعی جامعه مفهوم پیدا می کند. هر جامعه ای علم خاص خودش را دارد؛ مقتضیات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و تاریخی در شکل گیری بنای علمی جامعه مؤثر اند. بنابر این گفتمان حاکم بر کشور ما باید گفتمان ایرانی-اسلامی علم باشد.

 با توجه به بضاعت موجود در دانشگاه ها و سپهر فرهنگی کشور، آیا عالمان علوم اسلامی به توانمندی کافی برای نقد تمامی علوم غربی دست پیدا کرده اند؟

زمانی که بحث حوزه ها مطرح می شد حضرت امام (ره)می گفتند شماها هم باید حرکتی کنید. کشور ما نیازمند افرادی است که هم با مبانی معرفت دینی کاملاً آشنا باشند و به درجه ی اجتهاد نائل آمده باشند و هم در یکی از علوم جدید متخصص باشند. همان طور که دانشگاه باید یک انقلاب ساختاری و معرفتی داشته باشد، حوزه هم نیازمند چنین حرکتی است. هم دانشگاه و هم حوزه در این زمینه مسئول هستند. ما در این زمینه کارهای جدی و بنیادینی باید انجام دهیم باید یک حرکت بزرگ علمی در حوزه و دانشگاه شکل بگیرد.ان شاالله.

 به نظر شما عوامل موثر در توفیق یک الگو تعلیمی مثل دانشگاه امام صادق(ع) چیست،؟

بحث از این موضوع بسیار ضروری و البته طولانی است.اما من روی چند عامل تاکید می نمایم:

اول.نقش بی بدیل آیت الله مهدوی کنی رحمت الله را نمی توان نادیده گرفت.این شخصیت برجسته با خلوص نیت و بصیرت مثال زدنی طرحی را در ایران به اجرا گذاردند که تاثیرات ان به ایران محدود نشد و در گستره جهانی می توان از حضور نیروها و تفکر امام صادقی سراغ گرفت.به نظر من بحث از موضوع مهم علم دینی بدون رجوع به نظر و عمل آیت الله مهدوی کنی ناقص است. دانشگاه و علم اسلامی بدون نام رجوع به نظریه ایت الله مهدوی ، قابل شناخت کامل نیست. خداوند درجاتش را متعالی بفرماید.

دوم.الگوی تربیتی دانشگاه را باید یک دستاورد مهم تلقی نمود.تعلیم از طریق تربیت.

سوم.الگوی اموزشی و پژوهشی مبتنی بر مطالعات میان رشته ای هم بسیار مهم بوده است.

چهارم.سازمان نیروی انسانی و ساختار اداری و سازمانی را هم می توان در لایه بعدی مورد تاکید قرارداد.

اگر چه هریک از این محورها جای بحث بسیاردارد اما به همین اندک بسنده می نمایم.

منبع: : http://www.talie.ir کد خبر۸۵۶۸

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *