
حکمت متعالیه بهترین پشتوانۀ فکری و فلسفی انقلاب اسلامی است
بررسی نقد کتاب اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) تألیف حجت الاسلام والمسلمین نجف لکزایی رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، صبح امروز ۱۴ بهمن ماه با حضور وی و دکتر علیرضا صدرا و حجت الاسلام محسن مهاجرنیا در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر لکزایی طی سخنانی محورهای اساسی رابطۀ انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه را بیان کرد و گفت: انقلاب اسلامی مثل انسان، دارای سه لایۀ وجودی است. همان گونه که حکمت متعالیه برای انسان، سه لایه عقل، قلب و حواس ظاهری در نظر می گیرد، انقلاب نیز از سه لایه فلسفۀ سیاسی، اخلاق سیاسی و فقه سیاسی برخوردار است. عقل در انسان جایگاه عقاید، مسائل فلسفی و کلامی، قلب جایگاه حب و بغض ها، فضایل و رذایل، و ظاهر محل دانش های مختلف از جمله فقه و دانش های دیگر در علوم انسانی است.
وی افزود: حضرت امام (ره) این سه لایۀ وجودی انسان را با الهام از حدیث ۲۴ در کتاب مهم چهل حدیث بیان می کند. صریح حضرت امام بر تأثیر حکمت متعالیه بر اندیشه انقلابی خود. حضرت امام در پاسخ به سؤالی از سوی حسنین هیکل، قبل از انقلاب اسلامی، که از ایشان پرسیده بود: غیر از قرآن، سیرۀ پیامبر و امامان معصوم، چه کسان و چه آثاری بر شما تأثیر گذاشته است؟ گفته است: “در فلسفه از ملاصدرا، در فقه از جواهر، و در اخبار از کافی تأثیر پذیرفته ام. اینکه ایشان در فقه و اخبار از کتابها نام می برد ولی در فلسفه، شخص ملاصدرا را بیان می کند، دارای نکتۀ ظریفی است و نشان می دهد که ایشان تا چه اندازه تحت تأثیر بنیانگذار حکمت متعالیه بوده است.
این محقق و استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: وقتی حضرت امام، راه برون رفت از بحران های دنیای مادی را به گورباچف گوشزد می کند، به حکمت متعالیه صدرایی اشاره می کند و آن را تنها راه برون رفت از دشواری های فلسفی می داند. این مسأله نیز نشان می دهد که ایشان تا چه اندازه، به حکمت متعالیه، دلبسته بوده است.
حکمت متعالیه به مثابه سپر دفاعی در برابر اندیشه های فلسفی مادی
لکزایی در ادامه سخنانش تصریح کرد: در جدال های فکری ایران معاصر، باید دید که کدام یک از مکاتب فلسفی، از عهدۀ این جدال ها، موفق بیرون آمده است؟ بدون شک، حکمت متعالیه یکی از مکاتب فکری ای بود که در اوج اقتدار اندیشه های غربی، از این میدان مبارزه، پیروز بیرون آمد. نگارش اثر مهم “اصول فلسفه و روش رئالیسم”، مهم ترین سند این مدعاست. مرحوم علامه و شهید مطهری دراین اثر گران سنگ، به خوبی بن مایه های اندیشه های مارکسیستی و لیبرالیستی را سست می کنند و تنها پشتوانۀ فکری و فلسفی آن ها در این جدال، حکمت متعالیه بوده است.
حکمت متعالیه و سفر چهارم از اسفار اربعه
وی با اشاره به اینکه حکمت متعالیه، اسفار اربعه را به عنوان یک نقشۀ راه برای انسان کامل، در نر می گیرد، اذعان کرد: در این راستا وظایف سیاسی انسان موحد، فقیه و عارف را از طریق سفر چهارم که همان سفر “من الحق الی الخلق و من الخلق الی الحق” است، اثبات می کند. چنان که حضرت آیت الله جوادی آملی، این مسأله را در کتاب مهم “بنیان مرصوص” به خوبی بیان می کند و از حضرت امام در این کتاب، به عنوان قهرمان اسفار اربعه، یاد می کند.
حکمت متعالیه و استفاده از تجربه های بشری
وی تصریح کرد: حکمت متعالیه با تکیه بر اصالت وجود و تشکیک، ظرفیت ها و امکانات زیادی برای بهره گیری از تجربیات بشری فراهم می کند؛ حضرت امام به خوبی می دانست که تنها بر بنیاد چنین نگرش فلسفی ای است که می توان با جهان جدید و پدیده های آن، به درستی مواجهه و تعامل داشت؛ زیرا دیگر حوزه های دانشی از چنین ظرفیت ها و امکاناتی برخوردار نیستند.
وی افزود: به عنوان مثال، نمی توان بر پایۀ فقه، کلام، عرفان و … با دنیای جدید، مواجهۀ درستی داشت. چنان که می دانیم مشروطه خواهان بر پایۀ فقه و کلام می خواستند مثلاً پارلمان را از آموزۀ “شورا” استفاده کنند و بدیل اسلامی برای آن بسازند، ولی حضرتامام هرگز چنین نگاهی نداشت. بلکه بر مبنای یک دیدگاه کلان فلسفی به موضوعات و پدیده ها می نگریست. به همین خاطر، ایشان علوم را به دو دستۀ کلی، تقسیم بندی و طبقه بندی می کند و معتقد است که علوم یا مضرند و یا نافع. آنچه مضر است، باید از آن دوری کرد و آنچه نافع است، باید آن را اخذ کرد.
حکمت متعالیه و مبدأ اعتبار صفات و اعمال سیاسی
لکزایی تأکید کرد: مبدأ اعتبار هم در فلسفۀ اسلامی ماقبل صدرایی و هم در فلسفه های جدید غربی، انسان است و هر آنچه که اعتبار می گردد، به وسیلۀ انسان و ذهنیت انسانی صورت می گیرد؛ در حالی که در حکمت متعالیه، مبدأ اعتبار، باید فردی بالذات باشد. طبیعی است که هیچ انسانی نمی تواند بالذات مبدأ اعتبار قرار گیرد و تنها کسی که می تواند بالذات، مبدأ اعتبار باشد، خداوند حکیم است. بدین مبدأ، همۀ اعتبارات صفات و افعال ذاتی، خداوند است که صفات و افعال سیاسی انسان نیز از آ مبدأ، سرچشمه می گیرد. بنابراین، هر امری که می خواهد اعتبار داشته باشد، باید متصل به ذات خداوند باشد.
حکمت متعالیه و مسألۀ رهبری
وی با تأکید بر اینکه جایگاه رهبری و ریاست عامه در حکمت متعالیه، به گونه ای مطرح شده که به مثابه قلب جامعه قرار می گیرد، گفت: ملاصدرا این مسأله را در رسالۀ کسر اصنام الجاهلیه و رسالۀ سه اصل و … به خوبی بیان می کند. بر اساس این دیدگاه ملاصدرا، رهبری جامعه، قلب حکمت متعالیه و حرکت جوهری و تشکیک، ابزار و فلسفه، تعلیم و تربیت دانسته شده است. شاید به همین دلیل است ه حضرت امام نیز رهبری جامعه را مسئول هر گونه تعلیم و تربیتی می داند. این مسأله در بحث حضرت امام با آیت الله حکیم، به خوبی روشن می شود که وقتی آیت الله حکیم از حضور مردم در صحنه های اجتماعی، ابراز ناامیدی می کند، حضرت امام با ناراحتی جلسه را ترک می کند و می فرماید: اگر ماها در صحنه باشیم، مردم هیچ گاه صحنه را ترک نخواهند کرد.
حکمت متعالیه و توجه ویژه به مستقبل
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) اذعان کرد: حکمت متعالیه، یک تفکر راهبردی است؛ زیرا جریان، راه می اندازد. توجه به آینده و مستقبل در حکت متعالیه، در آثاری مانند “شواهد الربوبیه” به خوبی نمود یافته است. وقتی ملاصدرا انسان عاقل را در این اثر، تعریف می کند، می گوید: انسان عاقل کسی است که آینده را می بیند و از تهدیدهایی که ممکن است او را در آینده فرا گیرد، آگاهی داشته باشد. همین نگاه به آینده در تفکر حضرت امام نیز به خوبی وجود دارد، آن جا که می فرماید: “حوزه های علمیه، باید نبض تفکر آینده را در دست داشته باشند.” یا حضرت امام وقتی می گوید: “اگر وضع به همین منوال پیش برود، اسلام را در خطر می بینم” نشأت گرفته از بینش آینده نگرانۀ ایشان است که ریشه در حکمت صدرایی دارد.
حکمت متعالیه و آموزش بزرگان
وی تأکید کرد: یکی از موضوعات مهم که رابطه و نسبت حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی را بیان می کند، آموزش فلسفی بزرگان انقلاب اسلامی، به شمول شخص حضرت امام است. کسانی چون شخص حضرت امام، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح و …، همگی حکمت متعالیه و فلسفۀ صدرایی، آموخته بودند.
حکمت متعالیه به مثابه رقیب فلسفۀ مارکسیستی
این محقق و نویسنده کشورمان گفت: تنها فلسفه های در دسترس که می توانند به عنوان پشتوانۀ فلسفی انقلاب اسلامی، طرح شوند، عبارتند از: حکمت متعالیه و فلسفۀ مارکسیستی. با توجه به ماهیت انقلاب ایران که اسلامی است، فلسفۀ مارکسیستی نمی تواند و نمی توانست پشتوانۀ آن باشد. بنابراین، حکمت متعالیه بهترین پشتوانۀ فکری و فلسفی انقلاب اسلامی است.
منبع:طلیعه
انتهای پیام/