الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت با هر تعریفی از بطن علوم انسانی اسلامی متولد می شود

مفهوم الگوی اسلامی ـ  ایرانی پیشرفت با تببین چهار مطلب به خوبی روشن می شود: مفهوم الگو، مفهوم پیشرفت، وجهی اسلامیت الگو و وجهی ایرانیت آن که در ادامه به تبیین هر یک از این امور خواهیم پرداخت.

مفهوم الگو

الگو؛ مدل، طرح، معرفی یا تشریحی است که برای نشان دادن هدف اصلی یا کارکرد یک موضوع ، سیستم یا مفهوم در نظر گرفته شده است. نظریه اسلامی ـ ایرانی پیشرفت در پی تبیین اهداف و راهبردهای پیشرفت بر اساس احکام و آموزه های اسلامی و مطابق با شرایط ایران است. الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت یک الگوی نظری با کارکرد هنجاری است؛ یعنی ساختاری است که به توضیح نظریه اسلامی ـ ایرانی پیشرفت می پردازد. نظریه اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، نظریه ای است که بر اساس مبانی بینش اسلامی و در چارچوب اخلاق و حقوق اسلامی و منبطق با شرایط ایران است.

مفهموم پیشرفت

مفهوم پیشرفت عبارت است از: فرآیند حرکت از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب. بر این اساس الگوی پیشرفت باید مشتما بر سه امر باشد: الف) تحلیل وضعیت موجود ب) تبیین وضعیت مطلوب  ج) راهبرد حرکت از وضعیت موجود به مطلوب

الگوی پیشرفت حداقل در یکی از این سه با یکدیگر اختلاق دارند و یکی از مناشی اصلی اختلاف نیز جهان بینی حاکم بر این الگوهاست؛ چیزی که از آن به متاپارادایم الگوهای توسعه یاد می شوند.

مفهوم اسلامی بودن الگو

الگوی اسلامی پیشرفت، الگویی است که مبتنی بر مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی اسلامی و در چارچوب حقوق و اخلاق اسلامی میباشد. تفاوت در این مبانی و چارچوبها موجب تفاوت در این مبانی و چارچوبها موجب تفاوت در تبیین و تحلیل وضعیت موجود و وضعیت مطلوب و راهبردها می شود.

مفهوم ایرانی بودن الگو

اتصاف الگوی اسلامی پیشرفت به ایرانی بودن به دو جهت است:

۱- به لحاظ اینکه فکر و ابتکار ایرانی این الگو را به دست آورده است. اسلام در اختیار ملتهای دیگر هم بود، ولی این ملت ما بوده که توانسته است یا می تواند این الگو را تهیه و فراهم کند.

۲- به لحاظ اینکه الگوی توسعه ی اسلامی با شرایط و ویژگیهای فرهنگی،اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران تطبیق داده شده است.به همین جهت ممکن است این الگو برای سایر کشورهای اسلامی مناسب نباشد.

نتیجه اینکه الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، یعنی شکل گیری جریان مسلط فکری که یک الگوی نظری با کارکرد هنجاری است؛ یعنی ساختاری است که به توضیح نظریه اسلامی ـ ایرانی پیشرفت می پردازد.

بحث و نظر درباره علوم انسانی و خصوصیات و نقش آن در توسعه و پیشرفت یک جامعه، دارای ابعاد و ویژگیهای پیچیده ای است با در نظر گیری این مساله که علوم انسانی زیربنا و بستر تمامی علوم و دانش بشری محسوب می شود. با جهت دهی به دانش های فنی، تجربی و طبیعی نقش قابل توجهی در تولید علم و بومی شدن تمام علوم دارد. اولین مساله که در ابتدای کار قابل توجه است، شناخت شناسی تولید علوم انسانی است یعنی باید شناخت و تعریف دقیق و سنجیده ای از علوم انسانی ارائه شود، شناخت تولید علوم انسانی، مقدمه ای است به اینکه، نقش علوم انسانی در پیشرفت اسلامی ـ ایرانی مورد ارزیابی قرار گیرد.

این پیشرفت زمانی محقق می شود که طرحی جامع، کارآمد و تحقق پذیر داشته باشد و در این طرح جایگاه ویژه ای به علوم انسانی داده شود، چرا که علوم انسانی می تواند بستر و نقش سازنده در رشد و توسعه دیگر علوم داشته و مسیر توسعه و پیشرفت را سریعتر و کاملتر سازد. علوم انسانی می تواند کلیات و مبانی نظری پیشرفت اسلامی ـ ایرانی را با ارجاع به علوم سنتی و معارف دینی محقق ساخته و با فراهم سازی نطریات و راهکارهای بومی و چارچوب نظری سنتی، مسیر نیل به اهداف و توسعه را بومی‌تر و در نتیجه سریع تر سازد.

از سویی دیگر هسته مرکزی پیشرفت اجتماعی، دین است و از سویی دیگر، برپایی دین وابسته به فرهنگ و تمدن سازی است، علوم تجربی و انسانی تامین کننده نیرو و قوه لازم برای حرکت و استمرار چنین تمدنی هستند که خود از دین سرچشمه گرفتند. علوم اگر به درستی استفاده شوند، به روند پیشرفت جامعه قدرت و توان می بخشند، این توانایی دارای ماهیتی هم نظری و هم فنی است. ساختن جامعه مطلوب نیز وابسته به علم است در این میان، علوم انسانی نمی تواند فارغ از ارزش و اعتقاد اسلامی باشد.

هدف انقلاب اسلامی ایران برای رسیدن به تمدن متعالی، نیازمند بهره گیری از مدل پیشرفتی است که در آن مولفه های دین، علم، فرهنگ و تمدن با یکدیگر معاضدت داشته باشند.توجه به مولفه علم جایگاهی ممتاز دارد؛ زیرا هر تمدنی نیازمند بخشی از معرفتها و علم مقتضب با خود بوده، توانمندی نظری و علمی تمدن، وابسته به آن علوم است. برای مثال تمدن غرب پس از دوره رنسانس به ویژه عصر روشنگری، رفته رفته مبانی مرتبط با چارچوب معرفت شناختی جامعه و تمدن خود را طراحی کرد که دانشهایی همچون فلسفه سیاسی، تاریخ و اقتصاد سیاسی مهمی در شکل دادن به علوم اجتماعی مدرن داشتند؛ به گونه ای که بخش اعظمی از علوم انسانی اجتماعی موجود و رایج، وامدار مبانی علوم اجتماعی دوره مدرن و پس از آن است.

علوم انسانی اجتماعی تماماً میراثی درخور و برازنده برای همه جوامع و تمدنها نیستند؛ زیرا علوم انسانی اجتماعی در برخی از جنبه ها، تابعی از نوع نگرش به انسان(انسان شناسی) در هر جامعه و تمدن اند. علوم انسانی اجتماعی در تمدن اسلامی دارای بنیانهایی متفاوت اند و مناسبات متفاوتی با مولفه های دین و فرهنگ دارند که علوم انسانی اجتماعی محوریتی مهم در فراهم آوردن زمینه های گفتمان و الگوی اسلامی بر عهده دارند.

حجت الاسلام غلامی رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا در باره نسبت تحول بنیادین در علوم انسانی و الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت این چنین اظهار نظر کرد: الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت با هر تعریفی از بطن علوم انسانی اسلامی متولد می شود تا زمانی که نتوانیم علوم انسانی را با تعریف صحیحی که از تحول وجود دارد، متحول کنیم، صحبت کردن از الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت منطقی نیست. علوم انسانی فعلی حکم دفترچه راهنمای غرب برای توسعه را دارد.

وی می افزاید: ما با دفترچه راهنمای غربی نمی توانیم به پیشرفت مورد نظر اسلام دست پیدا کنیم. نکته ظریفی اینجا وجود دارد و آن اینکه، علوم انسانی، سکولار، دفترچه راهنمایی است که در مغز انسان ها رسوخ می کند و با ذهنیت افراد یکی می شود و لذا یک امر منفصل نیست تا بتوان فارغ از انسانهایی که ثمره علوم انسانی سکولار هستند آن را کنار گداشتند. بنابراین ما باید به مثابه مقدمه ضروری برای الگو، اعظم توان خودمان را صرف شکل گیری علوم انسانی کنیم. هم در عرصه تربیت نیرو یعنی آموزش و هم در زمینه تولید علم یعنی پژوهش.

موانع پیش روی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت:

در این بخش هرچند کوتاه سعی شده است به موانع و آسیبهای پیش روی حرکت در مسیر الگوی بومی مد نظر مقام معظم رهبری بپردازیم:

از جمله موارد در این زمینه این است که اگر در کنار مفهومی همچون پیشرفت به دلیل عام بودن آن، بحث توسعه مطرح گردد، دیگر نمی‌توان از الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت سخن به میان آورد. چرا که این موضوع از غرب با یک ویژگیهای خاص خود آغاز گردیده است. از این‌ رو به ناچار باید گفته شود که توسعه یک الگو بیشتر ندارد و آن هم اتفاقی است که در غرب افتاده، یعنی اینکه روزگاری غرب مثل ما بوده و اتفاقاتی در آنجا رخ داده و اقداماتی در پی آن صورت گرفته است و لذا ما هم برای رسیدن به توسعه باید در راه غرب گام نهیم.

در این رویکرد عنوان می‌شود که عقب‌ماندگی کشورهای غیرغربی ربطی به کشورهای توسعه‌یافته ندارد و عامل را باید در خود آنها جست. همچنین بر سر راه تحقق این الگوضعف و نابسندگی حوزه مطالعاتی وجود دارد و ادبیات علمی این موضوع هنوز شکل نگرفته است و از دلایل این امر آن است که جامعه نخبگان استنطاق نشده است لذا به نظر می رسد در این الگو متخصصین و پژوهشگران در کاربرد لفظ توسعه و پیشرفت با طمأنینه بیشتری بیان نمایند.

مسئله دوم آن است که سختی کار در تهیه الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت در آنجاست که محققان بخواهند در یک پارادایم برزخی این الگو را تهیه کنند. در حال حاضر کشور ما مابین سنت و مدرنیته، آموزه های اسلامی و عملکرد های غربی، اهداف دینی و راهبردهای سکولاریستی، حکومت اسلامی و نهادها و ساختار های غیر اسلامی قرار دارد، دشوارترین کار برای ایده پردازان، ارائه راه های برون رفت از این مشکل است تا با خروج از برزخ تصمیم گیری در این زمینه با اتکا به رویکردهای دینی و حکومت اسلامی تکلیف خود را در این حوزه مشخص نمایند.

مسئله سوم که می توان به آن اشاره کرد ساختار مدیریتی کشور است که برای ایجاد این تحول بزرگ و رسیدن به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نا کارآمد است. مسئله پیشرفت در چارچوب ایرانی و اسلامی میان دو مشکل طاقت سوز گرفتار است، دو مشکل بزرگ شتابزدگی و مماطه کاری. کسانی که با ماهیت این تحول و ضرورت تحقق ادبیات علمی آن آشنا نیستند، اغلب کسانی هستند که از طول و عرض علوم انسانی و تاثیرهای متقابل میان آن و پیشرفت جوامع کم اطلاع هستند سپردن مدیریتها در حوزه های مربوط به پیشرفت به افرادی که اساسا از این حوزه علمی نابرخوردار هستند آنها را دچار شتابزدگی می کند که خود ناشی از آسان نمایی کارها برای فرد غیر آشناست و در مقابل افرادی انجام آن را آن قدر سخت می بینند که به کرات تحقق آن را به تعویق می اندازند.

مسئله چهارم نبود بسترسازی برای این موضوع است چرا که طراحی هر نوع الگویی نیازمند دو نوع بستر است. بستر مادی یعنی ابزار ها، روشها و کاربردها و بستر دوم، بستر فرهنگی است که دربار ه ی این موضوع هنوز در کشور فرهنگ سازی اصولی برای این موضوع انجام نگرفته و بطن جامعه هنوز با این ادبیات ناآشنا و غریبه است که این خود مانعی بر سر راه رسیدن به آرمان شهر مد نظر مقام معظم رهبری( دامت برکاته) می باشد لذا در این زمینه با اینکه همه بر ضرورت پیشرفت اسلامی متفق‌القولند ولی منظور از پیشرفت اسلامی و ساحت‌های مورد توجه در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در فرهنگ عمومی و حتی در بین متخصصان ما چندان روشن نیست.

راهکارها ی حرکت در مسیر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت:

در این زمینه پس از برشمردن مهمترین موانع بر سر حرکت بزرگ ملت ایران در مسیر این الگو، به نظر می رسد اشاره به چند راهکار برای برون رفت از موانع و مشکلات پیش رو خالی از لطف نیست تا مسیر روشن را روشن تر نماید و سمت و سوی بیراهه رفتن مسدود گردد.

در قدم اول؛ باید شعار های اصلی را تعیین کرد چرا که این شعار ها ضمن اینکه واقعیات جامعه را در نظر دارند، اصول حاکم بر این الگو را نیز نشان می دهند. برای مثال توجه به خانواده یکی از اصول اساسی این الگو باید باشد چرا که توجه به خانواده از چند منظر اهمیت دارد:

۱) خانواده اولین مدنیتی است که خداوند پدید آورده است و قداست آن در تمام ادیان ابراهیمی ذکر شده است.

۲) خانواده منبع تامین نیروی انسانی کارآمد برای پیشرفت است.

۳) بخش بزرگی از رسالت های یک دولت برای تحقق جامعه ای پویا، خلاق و دین دار را می توان بر عهده خانواده نهاد و به نوعی بازوی اجرایی دولت اسلامی باشد

۴) تعلقات خانوادگی افراد را اخلاقی تر، صرفه جوتر و آرمان گراتر می کند و این یعنی یک ذخیره بزرگ برای دولت اسلامی.

قدم دوم؛ سرمایه گذاری و توجهات زیاد به انسان، فرهنگ و نوع نگرش آنهاست چرا که در این الگو مهمترین رکن انسان، فرهنگ، آموزش و نوع نگرش آنهاست. لازمه تحقق حیات طیبه انسان کامل است و لذا در این الگو، برخلاف الگو های غربی که به وسایل به دید مادی و به عنوان هدف نگاه می شود به اینها به دید وسیله ای برای رسیدن به هدف باید نگریسته شود.

در قدم سوم باید به مفاهیم معنوی اشاره کرد که با معیارهای کمی قابل اندازه گیری نیستند ولی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بسیار تعیین کننده هستند. لازم است که اندیشمندان ایرانی همت خود را در این باره مبذول نمایند که عناصر معنوی موثر در پیشرفت را شناسایی کرده و در الگوی خود قرار دهند. عدالت در کنار جود و بخشش، امیت روانی، ارتقای خداگرایی و رشد مذهب، افزایش کمی و کیفی عفت عمومی، معادهراسی و الگوی اخلاقی غیرلذتگرا بخشی از این عناصر معنوی اند.

علاوه بر فعالیتهای ایجابی برای تحقق مفاهیم معنوی در جامعه، در این الگو باید به نقش سلبی و بازدارندگی آخرت گرایی هم توجه شود چرا که آخرت گرایی مانع تورم اقتصاد دنیازده است. این اقتصاد از عقلانیتی که زندگی آدمی را به سه بخش معاش، معاد و تفریح سالم تقسیم می کند دفاع نمی کند، بلکه در سیکل دیوانه کننده معاش و لذت و قدرت در دوران است.

قدم چهارم؛ توجه به نظام مدیریتی و پالایش مدام این عرصه در کشور است چرا که حساسیت این امر نیازمند بررسی و برانداز قدم به قدم می باشد که لازمه آن یک مدیریت قوی، فعال، به روز و کارآمد می باشد.

در اشاره به قدم پنجم می توان گفت از آنجایی که موضوع پیشرفت، مربوط به انسان و حوزه های مختلف زندگی اوست، که مطالعات انسانی در این باره را بسیار حائز اهمیت می کند. لذا علاوه بر تلاش علمی جهت کارآمد سازی علوم انسانی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به لحاظ قید ایرانی بودن نیز نیازمند مطالعات اجتماعی گسترده در جامعه ایرانی است.

قدم ششم آن است که، زمانی که، دوستداران پیشرفت در مدل غربی با مقاومت بخش هایی از جامعه در قبال الگوی دلخواه خود مواجعه شوند، شیوه  خود را تغییر می دهند. در حال حاضر عده زیادی برای بسط آن مدل به آموزه های اسلامی توسل جسته اند که مصلحت اجتماعی یکی از دست آویزهای مهم در این راستاست. روشن است که اداره جامعه و به سامان رساندن حکومت نیازمند ملاحظه مصالح اجتماعی کشور است به همین دلیل، در نظام جمهوری اسلامی ایران، در کنار نهاد شورای نگهبان و قانونگذاری، مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به دستور امام راحل (ره) تشکیل شد.

کارایی مصلحتها به خصوص مصلحتهای اجرایی، کارآمد کردن حکومت دینی است. آنچه به این نکته اهمیت می بخشد این است که در بحث از مصلحتهای اجتماعی، دغدغه مشروعیت به کیفیتی که در سایر ادله دینی وجود دارد، مورد نظر نیست و عده ای با عمومیت بخشی به پاره ای مصالح، ولو با تبلیغات نادرست، نگرانی متشرعین را رفع می کنند. بنابراین توجه به این مهم هم در کنار بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ضرورت دارد.

رضا سیمبر، عضو هیات علمی دانشگاه گیلان در پیرامون تاثیرگذاری دانشگاهها در تحقق تمدن نوین اسلامی معتقدند که دانشگاهای ما باید کار علمی و فنی را دنبال کنند همان طور که مقام معظم رهبری این مسئله را تحت عنوان پیشرفت دانشگاه مطرح کردند.و بخصوص در پیشرفت تاکید بسیار دارند که برای تحقق تمدن نوین اسلامی از طریق دانشگاه باید در علوم انسانی تغییر و دگرگونی ایجاد کنیم. ولی در حال حاضر این مسئله در علوم انسانی ضعیف است و دانشگاهها تحول علوم انسانی را جدی نگرفتند در حالی که دانشگاهها باید به طور تخصصی در این زمینه کار کنند.

قوت علوم انسانی از چند جهت برای الگوی پیشرفت جامعه و تمدن اسلامی دارای اهمیت است؛

۱- نوعی رابطه دیالکتیکی میان کفایت نظری و عملی گفتمان انقلاب اسلامی با علوم انسانی اجتماعی وجود دارد؛ هر چقدر علوم انسانی اجتماعی تقویت شوند، بعد شناختی گفتمان تقویت می شود و در نتیجه گفتمان اسلامی قادر خواهد بود تا در بعد عملی، الگوی خرده نظامات را طراحی و تدوین کند.

۲- رویکرد آسیب شناسی برای شناسایی نقاط ضعف داخلی و همچنین نقد مبانی معرفتی تمدن غربی، مستلزم آگاهی و بینش برآمده از علوم انسانی اسلامی است؛

انتهای پیام/

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *