ملاصدرا فیلسوف است نه متکلم

حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه (رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران): مفهومی نظیر نظریه تکامل، گونه، جنس و حیات مفاهیمی نیستند که تعریف مقبول همگانی داشته باشند اما بنده معتقدم که زمانی می‌گوییم نظریه تکامل بهترین تبیین کنونی از واقعیت‌های طبیعی را بیان می‌کند، تکامل همان تغییرات تدریجی ملکولی به گونه‌های کامل‌تر از عوامل طبیعی است و منظور تکامل ملکوتی نیست.

نظریه تکامل خود مشمول تکامل است به ویژه بحثی که درباره تکامل انسان مطرح است، آیا همه رفتارهای انسان می‌تواند طبیعی باشد؟ آیا انتخاب انسان خود طبیعی است؟ آیا می‌توان بین گونه انسان و گونه‌های دیگر حد وسط را شناخت؟

نکته دیگر این است که نظریه تکامل تأثیری جدی بر فلسفه الهیات و علوم گذاشته است تا آنجا که بنده اطلاع دارم هیچ نظریه علمی به اندازه نظریه تکامل زیست‌شناختی، ژنتیکی، کیهانی و … به این اندازه بر فلسفه، الاهیات و علوم انسانی تأثیر نگذاشته است چرا که این نظریه بر معرفت شناسی،‌ معرفت شناسی تکاملی، خداشناسی، ذهن شناسی و … مؤثر بوده است.

در یک مقایسه کلی بین مسیحیت و اسلام متوجه می‌شویم که این دو دین در خیلی بحث‌ها مقایسه‌شان قیاس مع‌الفارق است بعضی‌ها تصور می‌کنند به این دلیل که نظریه تکامل چالش‌هایی بر الاهیات مسیحی ایجاد کرده حتماً این چالش‌ها در اسلام هم هست، البته برخی از آنها دیده می‌شود ولی برخی هم خیر، چرا که یک پیش فرضی در قرون وسطی مبنی بر حضور علم در غیاب دین یا حضور فلسفه در غیاب دین وجود داشت که این پیش فرض در تفکر اسلامی وجود ندارد.

به طور مثال ما در دین اسلام می‌گوییم که اگر کمبود باران باشد نماز باران بخوانید اما نمی‌گوییم که این با عوامل طبیعی و محیطی مغایر است چرا که بدون فرآیند طبیعی باران نازل نمی‌شود بهرحال آن فرآیند باید طی شود و نماز باران هم هیچ منافاتی باد تئوری‌های علمی ندارد.

نکته دیگر این است که نظریه تکامل یک مبانی فلسفی و یک ارکانی دارد در کتاب داروین هم ابتدا به این مبانی اشاره شده است داروین با این مبانی پیش گفته به تبیین شباهت‌ها و تفاوت‌ گونه‌ها و انواع پرداخته است. بنابراین آیا تبیین‌های دیگر تکامل مبتنی بر مبانی فلسفی است؟ قطعا همینطور است، البته ما نمی‌خواهیم درباره ارکان تکاملی زیست شناختی صحبت کنیم بحث ما بر سر بخش مبانی است.

*نظریه تکامل و قیاس با حکمت متعالیه

نظریه تکامل با ۵ بحث از حکمت متعالیه قابل قیاس است نخست نسبت هستی شناسی حکمت متعالیه با تکامل می‌تواند قیاس شود اینکه آیا بحث علیت صدرایی می‌تواند تأثیر خاصی بر نظریه تکامل بگذارد؟ معرفت شناسی حکمت متعالیه خود نوعی تکامل است یعنی مباحث معرفت شناسی حکمت متعالیه سیر استکمالی دارد نکته دیگر بحث نفس شناسی حکمت متعالیه و نفس شناسی قرآنی و روایی با تفسیر صدرایی است.

یکی از تفاوت‌های اصلی ملاصدرا با حکمت مشاء و اشراق این است که به تعبیر علامه حسن زاده آملی، قرآن، برهان و عرفان از همه جدا نیست متدولوژی ملاصدرا در حکمت صدرایی ترکیبی از این سه حوزه قرآن، برهان و عرفان است اما این ترکیب بدین معنی نیست که یک جا وی از عقل استفاده کرده و یک جا از نقل بلکه جایی که او آیه و روایت می‌آورد با تفسیر حکمت متعالیه آنها را بیان می‌کند.

حتما این جمله معروف ابن سینا را شنیده‌ایم که وی وقتی وارد مباحث معاد جسمانی می‌شود می‌گوید، این بحث را ورود نمی‌کنم ولی به این دلیل که صادق مصدق گفته، می پذیرم. اما ملاصدرا زمانی که در اسفار به معاد جسمانی می‌رسد آن را وارد فلسفه می‌کند برای آن آیه و روایت می‌آورد.

بنابراین ملاصدرا یک فیلسوف است نه متکلم چرا که تفسیر فلسفی از مباحث قیامت می‌کند، شبیه همین کار را هم در بحث‌های نفس شناسی انجام می‌دهد و روایات را مطرح می‌کند به طور مثال این بحث که ارواح انسان‌ها قبل ازاینکه ابدانشان خلق شود، سه هزار سال قبل خلق شده بوده بنابراین ملاصدرا این بحث را با تفسیر فلسفی مورد بحث قرار می‌دهد.

منبع : طلیعه

انتهای پیام /

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *