پارسانیا در طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی:

علم در جهان اسلام هرگز به علم تجربی افول نکرد

به گزارش جبهه روشنفکری انقلاب اسلامی به نقل از طلیعه؛ جلسات آموزشی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی در تاریخ چهارشنبه ۶ بهمن ماه در دانشگاه باقرالعلوم (ع) قم با حضور اساتید و صاحب نظران حوزه علوم انسانی برگزار شد.

حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس قطب بنیادهای نظری و نظام متقن علوم انسانی دفتر تبلیغات اسلامی در ابتدای جلسه با اشاره به سیر تطور عقلانیت وعلم در جهان مدرن و جهان اسلام به ویژگی ها وتفاوت بنیادین این دو حوزه پرداخت.

گزارشی از این جلسه را ادامه می خوانید:

نخستین ویژگی دوران مدرن، روشنگری است به این معنا که جهان مدرن را جهان روشنگری می نامند، البته خود معنای روشنگری هم تطورات خاص خود رادارد. روشنگری درخود یک زبان نفی نسبت به قرون وسطی و جهان پیش ازخود را دارد.

در روشنگری باید برای عقل همه چیز روشن باشد. نقل در این دوران مرجعیتی ندارد. در اولین گام روشنگری با راسیونالیسم مستقر شد. در مرحله دوم گزاره های معرفتی وارزشی از دایره علم خارج شد و گفته شد که دانش از ارزش جداست. این رویکردها نیز به دو رویکرد تجربه گرایی انگیسی ورویکردهای عقلی قاره ای تقسیم می شوند. در رویکرد قاره ایست که عقل خودبنیاد و سوبژکتیو می شود و همین ورود به عقل خود بنیاد بود که معنای روشنگری را تغییر داد.

ویژگی چهارم در سیر تطور روشنگری، در نوکانتی ها اتفاق افتاد؛ در این دیدگاه ذهن یک دستگاه رنگرزی است که عالم را رنگ می کند وبا افق خودش عالم را تغییر می دهد. نوکانتی ها قائل شدند که عینک ها، خودشان پدیده های تاریخی ،فرهنگی واجتماعی هستند و مفاهیم را از محیطی که پدرانمان ساخته اند گرفته اند. اینجا سوژه در تاریخ است و تاریخی است. در نوکانتی ها مسائل پیشینی نیز نیستند.

در کانت، عقل متعالی است اما متعالی به معنای ملکوتی ومعنوی نیست بلکه عقل از گزند روزگار به دور است واز آسیب شب روز ایمن. اما در دیگاه امثال دیلتای وماکس وبر عقلانیت انسان یک قالبی است که متعلق به سوژه است و سوژه خود یک پدیده تاریخی است.

ویزگی بعد عقلانیت مدرن غالب شدن نوعی هرمنوتیک مفسر محور است بر این عقلانیت. سوژه دائما دارد ابژه را بازخوانی میکند وهمیشه مفسر، تفسیر می کند. شما در اینجا نمی توانید بگویید تفسیر متعلق به متن است. هر تفسیری بازخوانی نیست، بلکه بازسازی است.مفسر دائما دارد معنا را تولید می کند وسوژه است که دارد معنا را می سازد. در اکنون است که گذشته ساخته و دیده می شود و ما همواره در اکنون هستیم.

ویژگی دیگر عقلانیت مدرن در یک دوگانه ایست که آیا علم یا عقل دارای ذات هستند یا اینکه برخواسته اند؟ در نگاه مدرن علم ذات مستقل ازآنچه ما ساخته ایم ندارد. معنا ذات ندارد .عقل تولید کننده یا سازنده معناست و معنا یک ذات مستقل برای خودش ندارد. حقیقت وفهم، معانی ای است که ما ساخته ایم. عقل وسیله یافتن معنا نیست، بلکه وسیله ساختن معناست و علم همان معنای ساخته است. ما هستیم که علم را می سازیم.

ویژگی بعدی علم وعقلانیت مدرن تقدم اراده برعلم است. رویکرد مدرنیته به سوی تقدم اراده بر علم پیش رفت. این اراده هاست که علم را می سازد. پوزیتویست ها ونوکانتی در این ویژگی به هم می رسند. عوامل معرفتی در اینجا به عوامل انگیزشی برمی گردد. ما مرگ عقل نظری را در کانت شاهدیم که سوژه محور می شود و این سوژه اعتبار خود را از عقل عملی می گیرد. عقل عملی، عقلی است که حکم می کند و نه اینکه حکم را بشناسد. در نیچه این خود، را به بهترین نحو نشان می دهد، که اراده معطوف به قدرت است که معرفت را می سازد و در فوکو نیز این اراده معطوف به اقتدار است که سازنده معرفت است.

علم مدرن در ویژگی بعدی خود به سوی مرگ سوژه پیش می رود. انسان هم در اینجا در فرایند اجتماعی ساخته می شود. فراسوی نیک وبد انسان، فرهنگ است. ما افکنده شده ی در تاریخ هستیم. سوژه دیگر یک هویت فراتاریخی تاریخ ساز ندارد. در اینجا عقل و علم محصول اجتماعی است.

مرگ متافیزیک از دیگر وجوه عقلانیت مدرن است. متافیزیک دیگر یک علم حقیقی نیست، ما اصلا متافیزیک وشناخت طبیعی نداریم، آنچه داریم معرفت خود ماست. متافیزیک یک توهم است. به طور خلاصه متافیزیک تبدیل می شود به معرفت شناسی وسپس به جامعه شناسی شناخت مبدل می شود. در کانت روشنگری متوجه این می شود که بفهمد سیستم ذهنی، خود چیست؟ روشنگری درگرو سوژه شناسی است، چون حقیقت ومعرفت متعلق به سوژه است، اما در جهان اسلام روشنگری، به معنای مدرن نیست. علم به معنای مفهوم عقلی صرف معنا پیدا نمی کند.

در جهان اسلام همواره مرجعیت وحی و نقل وجود دارد؛ عقلانیت در جهان اسلام موضع گیری در مقابل نهی گذشته نداشته و به سوی تجربه گرایی و پوزیتویست تقلیل پیدا نکرد، اما شناخت حسی را هم تکذیب نکرد. علم در جهان اسلام هرگز به علم تجربی افول نکرد.

ویژگی بعدی اینکه، علم در جهان اسلام هرگر سوبژکتویته نشد. علم فهم تاریخی داشت اما خودش تاریخی نشد. مفسر دارد از منظر خود سؤال می کند و جواب را از متن می گیرد. علم ذات دارد و عالم به ساحت علم راه می یابد، عالم باید در اینجا خود را بسازد تا به ساحت علم راه بیابد.

متافیزیک در عقلانیت اسلامی هرگز به محصول انسانی تغییر و تبدیل پیدا نمی کند، بلکه مبادی اصول موضوعه سایر علوم را تامین می کند.

انتهای پیام/

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *