ترسیم هر گونه نظام جامع برای مقوله امنیت ملی نیازمند نظریه است

حجت الاسلام والمسلمین دکتر نجف لکزایی رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در این یادداشت به جنبه های فقهی امنیت ملی، مفهوم امنیت، مبانی و هستی شناسی امنیت، انسان شناسی امنیت، رابطه فقه و امنیت، رابطه ایمان با امنیت و … پرداخته است.

متن کامل این یادداشت به شرح زیر است.

تهیه نظام جامع امنیت ملی پیش از هر چیز نیازمند سازگاری آن با تعاریف بومی، مقتضیات دینی و کلیه شرایطی است که مفهوم خاصی از امنیت را در جوامع و مکاتب خاص ایجاب می‌کند. از این حیث مقوله امنیت در ایران پیش از هرچیز نیازمند تبیین رابطه آن با فقه است؛ چراکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر شریعت مقدس اسلام و ابزار حصول به آن از گذر فقه میسر می‌شود. نظر به این مهم مصاحبه ذیل جهت تبیین جوانب فقهی و دینی مقوله امنیت با حجت‌الاسلام لک‌زایی صورت پذیرفته است.

۱. مفهوم «امنیت»

تبیین و توضیح مفهوم «امنیت» نزد هر کس، هر مکتب، ملت و قوم و گروهی برآیند فهم‌ آن‌ از‌ عناصر زیر است:

۱. ارزش‌های‌ حیاتی‌ و فلسفه آفرینش؛

۲. آگاهی به داشته‌ها و محرومیت‌ها؛

۳. آگاهی نسبت به تهدیدات و ضعف‌ها؛

۴. آگاهی نسبت به‌ فرصت‌ها‌ و نقاط قوّت.

برای هر انسانی امنیت جان یک‌ امر‌ مهم است. اما می‌دانیم که بسیاری از انسان‌ها حاضرند برای حفظ ارزش‌های دیگری، مثلاً حفظ وطن یا دین، ‌ جانشان‌ را‌ فدا کنند. چیزی ‌که در تعیین ارزش‌های حیاتی برای هر‌ یک از مراجع امنیت نقش اساسی ایفا می‌کند، فلسفه‌ای است که آن فرد، ملت، امت، گروه، حزب یا‌ قوم‌ برای آفرینش قائل است. در اینجا فلسفه آفرینش، با فلسفه امنیت‌ پیوند می‌خورد. انسان امنیت را برای چه می‌خواهد؟ برای حفظ ارزش‌های حیاتی. ارزش‌های حیاتی چیست؟ جان، ‌ مال، ‌ مملکت، ‌ دین و… اما پرسش اصلی این است که غایه الغایات یعنی هدف‌ اصلی چیست؟ یک مؤمن می‌گوید: عبادت خدا و در نتیجه قرب به او. ‌ ممکن‌ است‌ دیگری بگوید: آزادی، سومی بگوید: تأمین حداکثری شادی و لذت، و چهارمی و پنجمی‌ و ششمی و… چیزهای دیگری بگویند. همین مسئله است که برای یک جامعه‌ بی‌حجابی‌ می‌شود‌ تهدید و برای جامعه‌ دیگر، داشتن حجاب تهدید محسوب می‌شود. از توضیح عناصر دیگر‌ صرف‌ نظر می‌کنم. نتیجه بحث این شد که می‌توانیم‌ در یک فرمول کلی بگوییم‌ شرایط‌ «امن» آن است که «ارزش‌های حیاتی» برای مرجع امنیت (فرد، جامعه، کشور) از تهدید مصون‌ باشد‌ و اما اینکه «ارزش‌های حیاتی» چیست؟ انسان‌ها در برخی از ارزش‌های حیاتی، مثل‌ حفاظت‌ از جان، مال و آب و خاک، مشترک هستند، اما در تعیین ارزش غایی و هدف‌ اصلی‌ با یکدیگر اختلاف دارند. نوع جنگ‌ها و درگیری‌ها برای رسیدن‌ به‌ غایه الغایات است که از نظر قرآن ممکن است الهی باشد یا شیطانی یا‌ حیوانی. ‌ امنیت با این اوصاف در اندیشه‌ اسلامی وضعیتی است که در پرتو‌ آن‌ زمینه‌ عبادت خداوند متعال و در‌ نتیجه‌ قرب‌ به باری تعالی فراهم می‌شود.

امنیت فردی، ‌ امنیت‌ اجتماعی، امنیت سیاسی، امنیت اقتصادی، امنیت فرهنگی، امنیت ملی و امنیت جهانی، باید تماما‌ً در‌ این راستا جهت‌گیری شود. البته‌ روشن است‌ که‌ غایات‌ و اهداف دیگری چون حفظ جان‌ و مال، قیام به قسط و عدالت، ساختن جامعه‌ نمونه‌ اسلامی و حفاظت‌ از‌ سرزمین‌های اسلامی، جزء اهداف فرعی‌ به‌ حساب می‌آیند که باید در خدمت‌ و در جهت هدف اصلی باشند.

بنا بر آنچه آمد، جامعه، امت، ملت، خانواده، فرد و… باید تعریف‌ مشخصی‌ از امنیت داشته باشند تا‌ بر‌ اساس‌ آن تعریف، دوست‌ و دشمن خود را بشناسند‌ و موضع‌گیری و رفتارهای خود را بر آن اساس سازمان دهند. لذا این مطلب پذیرفتنی نیست‌ که‌ بگوییم: «امنیت دارای تعاریف بسیار زیادی‌ است‌ و ما‌ نمی‌توانیم‌ تعریف‌ واحدی برای آن داشته‌ باشیم»؛ زیرا درست است که «امنیت» دارای تعاریف زیادی است، ولی هر فرهنگ و مکتبی‌ برای‌ خود باید تعریف روشنی داشته باشد‌ تا‌ بر‌ اساس‌ آن‌ حرکتش را تنظیم‌ کند. ‌ ما در هر حرکتی از یک نقطه (مبدأ) دور می‌شویم و به نقطه‌ای دیگر (مقصد) نزدیک‌ می‌شویم. ‌ بدیهی‌ است از آنچه خوشمان نمی‌آید دور می‌شویم‌ و به‌ آنچه‌ مصلحت‌ می‌دانیم‌ (در فعالیت تدبیری) نزدیک می‌شویم. از تهدید فرار می‌کنیم به سوی امنیت؛ پس باید بدانیم امنیت چیست.

۲. مبانی امنیت

مبانی، آن سنخ از مباحث است که خود امنیتی نیست؛ اما نگاه ما به امنیت را شکل می‌دهد. عمدتاً‌ مبانی‌ در مباحث مربوط به علت غایی و علت فاعلی امنیت اثرگذارند، هر چند دیگر ابعاد امنیت نیز از تأثیر آن بی‌بهره نیستند. مهم‌ترین مبانی عبارتند از: مبانی‌ هستی‌‌شناسی، ‌ مبانی انسان‌شناسی، مبانی معرفت‌شناسی‌ و روش‌شناختی و مبانی اخلاقی. با توجه به اقتضای بحث حاضر به برخی از مبانی مهم‌تر اشاره می‌کنیم.

۱-۲. هستی‌شناسی امنیت در اسلام

پرسش از مبدأ، ‌ رهبری‌ و مقصد و معاد، پرسش‌های اصلی در بحث هستی‌‌شناسی‌ است.

۱. مبدأ هستی: دو نوع نگاه به هستی باعث دو نوع نگاه به تمام پدیده‌ها، چون طبیعت، انسان، ‌ زندگی، ‌ قانون، ‌ حکومت، حق، هدف، مقصد و حرکت هستی، غرایز، اقتصاد، رهبری‌ و خیر و شر و در نتیجه امنیت و به‌ویژه امنیت ملی و جهانی می‌شود؛ این دو نوع‌ نگاه‌ به‌ خصوص باعث پدید آمدن دو دسته و دو نوع پدیده‌های فرهنگی ـ اجتماعی‌ می‌شود. نتیجه جهان‌بینی الهی پذیرش توحید است. نگاه توحیدی باعث می‌شود انسان از غیرخدا‌ اطاعت‌ نکند، ‌ حکومت و قوانین غیر الهی را نپذیرد و طرفدار آزادی باشد. آزادی‌ بشر‌ با‌ اصل توحید، به این نحو محقق می‌شود که هیچ انسان یا جامعه و ملتی‌ حق‌ ندارد‌ دیگران را از امنیت محروم کند یا برای آنها قانون وضع نماید؛ زیرا شناخت‌ و درک انسان‌ها ناقص است؛ بنابراین نمی‌توانند قوانینی وضع نمایند که ضامن سعادت و کمال‌ انسان‌ باشد. ضمن اینکه اگر قانون‌گذاران انسان باشند، ممکن است که منافع فردی، گروهی، ‌ قبیله‌ای‌ و… خود را در امر قانون‌گذاری دخالت دهند. فقط خداوند متعال است که‌ اطاعت‌ از‌ قوانین او موجب سعادت و کمال و امنیت می‌شود و فقط او است که می‌تواند آزادی ما را‌ محدود‌ ‌کند.

آفریدگاری و سیطره تکوینی خدا و دانش بی‌پایان او مستلزم آن‌ است‌ که‌ قانون‌گذاری و تشریع در اختیار او باشد و همگان ملزم به تبعیت از قانون خدا‌ باشند. ‌ عبودیت‌ موجودات در برابر خدا مستلزم نفی طاغوت است. طاغوت نیروی بر هم‌ زننده‌ امنیت انسان در تمامی سطوح است.

«در امان‌ بودن» ‌ نتیجه‌ عمل به دستورهای الهی در زندگی این جهان است. خداوند انسان‌هایی را مبعوث کرده که دستورهای الهی را به مردم ارائه کنند و راه هدایت را به آنها‌ نشان دهند. از نظر‌ ما‌ این رهبری الهی تا پایان تاریخ جریان دارد. نبوت، امامت و ولایت در امتداد تاریخ، جریان هدایت الهی را رقم می‌زنند.

۲. هدایت و رهبری الهی: فلسفه نیاز انسان به رهبری‌ الهی و وحی این است که انسان به‌تنهایی نمی‌تواند نیازهای معنوی خود را فهم و برطرف کند. ازاین‌رو انبیا برانگیخته شده‌اند که به انسان کمک کنند تا استعدادهای خود را‌ به‌ فعلیت درآورد. لازمه اعتقاد به رهبری الهی و از جمله نبوت، دخالت در سرنوشت اجتماع است که هدف انبیا نیز همین بوده است. به همین دلیل اگر همه رهبران الهی‌ و انبیا در یک زمان در محلی جمع شوند، هیچ اختلاف و نزاعی میان آنها رخ نخواهد داد. انبیا به دنبال شکستن کنگره‌ها و کاخ‌های ظلم، مسلط بر نفس خویش، ‌ خدمت‌گزار‌ مردم، جلوه رحمت حق تعالی بوده‌اند و ثبات قدم داشته و فروتن و ساده زیست بوده‌اند.

نه‌تنها خوبی توده‌های مردم از برکت انبیا است، بلکه تمام خیرات عالم اثر‌ انبیا‌ است. ‌ انبیا عهده‌دار تزکیه انسان هستند.

فلسفه‌ ارسال‌ رسل و رهبران الهی، راهنمایی انسان‌ها به اطاعت از خدا و اجتناب از طاغوت و رسیدن به مقام امن حقیقی است. ‌ در‌ نگاه‌ الهی سرانجام کار از آنِ مؤمنان و رهبران‌ الهی‌ است، هر چند که دشمنی ابلیس و پیروانش در طول تاریخ در مقابل خداجویان قرار داشته و دارد. با‌ ختم‌ نبوت، ‌ رهبری الهی خاتمه نمی‌یابد، بلکه در امامت و ولایت تداوم‌ پیدا می‌کند؛ چراکه خداوند در قرآن راه را بر هرگونه اطاعت غیر الهی بسته است.

۳. معاد‌ و مقصد:‌ حرکت هستی و به ویژه حرکت انسان در هستی به سوی‌ هدفی‌ نهایی، یعنی بازگشت به محضر خداوند متعال، است. سعادت قصوی و نیز مجازات مناسب برای برخی‌ جرایم، فقط در قیامت امکان دارد. بدیهی است فرض معاد و قیامت و اعطای‌ پاداش‌ به‌ نیکوکاران و مجازات به بدکاران در فرض جهان‌بینی و هستی‌شناسی الهی متصور است؛ ‌ و الّا‌ مادی‌گرایان جهان را کهنه کتابی می‌دانند که اول و آخر آن افتاده و همه‌ زندگی‌ در‌ دنیای طبیعی و مادی خلاصه می‌شود.

اعتقاد به معاد باعث می‌شود انسان در‌ تمام‌ اقدامات‌ خود، خداوند و دستورهای او را در نظر داشته باشد و به خود و دیگران‌ ظلم نکند و از صراط حق خارج نشود. می‌دانیم که ظلم ریشه بسیاری از‌ ناامنی‌ها‌ است. ‌

۲-۲. انسان‌شناسی امنیت در اسلام

پرسش‌های مطرح در‌ حوزه‌ انسان‌شناسی‌ از پرسش‌های جاودانه در فلسفه سیاسی است. ‌ پاسخ‌هایی‌ که به این پرسش‌ها داده شده، تفاوت مکاتب و متفکران‌ در‌ حوزه فلسفه سیاسی را رقم می‌زند. موضعی‌ که مکتب‌ و حتی‌ هر متفکری در مباحث انسان‌شناسی اتخاذ‌ می‌کند، تأثیر مستقیمی در اندیشه‌ها و دیدگاه‌های سیاسی امنیتی وی خواهد داشت. برای‌ مثل‌ پاسخ به پرسش‌هایی از مبدأ یا‌ مبادی پیدایش و تکوین‌ انسان، ‌ ماهیت وجود و روابط وی‌ و نیز غایات، اهداف و آمال انسان، هر چه باشد، دستگاه سیاسی و امنیتی‌ ویژه‌ای‌ را پی‌ریزی خواهد کرد. مکتب‌ یا‌ متفکری‌ که مبدأ انسان‌ را‌ الهی می‌بیند (إنّا للّه) ‌ با‌ متفکری که مبدأ انسان را مادی می‌بیند، دو نوع اندیشه و عمل سیاسی و امنیتی‌ خواهند داشت. همچنین اگر غایت انسان‌ را‌ الهی بدانیم‌ (إنّا‌ إلیه‌ راجعون) یا مادی، باز‌ هم در نوع اندیشه و عمل سیاسی و امنیتی تجویزی تفاوت حاصل خواهد شد.

پرسش‌های‌ دیگری‌ از قبیل: بیگانگی انسان‌ها از یکدیگر‌ یا‌ همگرایی‌ آنها‌ با‌ هم، عوامل تفرقه‌ و همبستگی، اصالت همبستگی یا تفرقه، برتری یا عدم برتری انسان بر سایر موجودات، انسان به عنوان‌ جزئی‌ از‌ هستی یا جزئی ویژه از هستی، فضایل‌ اجباری‌ و اختیاری‌ انسان، ‌ شرافت‌ مادی و معنوی انسان، جایگاه انسان در عالم هستی، ابعاد وجود انسان، غرایز انسان، عقل و نفس، قوای نفس، مراتب نظری و عملی عقل و هدف‌داری‌ انسان، از پرسش‌های مهم و قابل توجه در مبانی انسان‌شناسی امنیت است.

در اینجا درباره ویژگی‌های انسان بحث می‌کنیم؛ با ارائه ویژگی‌های ثابت و اکتسابی انسان از نگاه قرآن، ‌ می‌توانیم‌ در جهت تبیین نظریه امنیتی اسلام بهتر استدلال کنیم.

۱. ویژگی‌های ذاتی انسان: امور فطری در وجود انسان، الطافی است که خدای تعالی آنها را ویژه انسان قرار داده‌ است‌ و دیگر موجودات یا اصلاً دارای این‌گونه فطرت‌ها نیستند، یا حظّ کمی از آن دارند.

با توجه به مبنای قرآنی فطرت، می‌توان حکم ‌به‌ یگانگی‌ ذاتی انسان‌ها داد. به اعتقاد‌ ما‌ تمام انسان‌ها از فطرت مشترکی برخوردارند؛ بنابراین اصل بر همگرایی، وحدت و یگانگی و صلح میان انسان‌ها است و اختلاف و جنگ و نزاع، اموری‌ است‌ غیر اصیل، که یک‌ سوی‌ آن ریشه در اطاعت از شیطان دارد.

راه حلی که عالمان مسلمان برای رفع اختلاف و تفرقه بین انسان‌ها ارائه کرده‌اند، آگاهی‌بخشی و ایمان است و این بدان معنا است‌ که‌ آگاهی و ایمان رفتار انسان را تغییر می‌دهد.

استدلال اصلی بر ادعاهای پیش‌گفته، آیات شریفه قرآن است. از جمله: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها‌ لا‌ تبْدِیلَ لِخَلْقِ‌ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُون». (روم: ۳۰) فطرت الهی به معنای خلقت الهی است‌ که خداوند انسان‌ها را آن‌گونه آفریده است. عبارت «لا تبدیل لخلق‌ اللّه» ‌ اشاره‌ به ابدی بودن و غیر قابل تغییر بودن این فطرت دارد؛ چنان‌که کلمه «الناس» اشاره به فراگیر ‌‌بودن‌ این آفرینش، و بخش اخیر آیه اشاره به غفلت مردم از این آفرینش‌ مشترک‌ دارد.

مهم‌ترین امور فطری، عبارتند از: فطرت بر اصل وجود مبدأ، فطرت بر توحید، فطرت بر‌ استجماع جمیع کمالات آن ذات مقدس، فطرت بر توجه به روز معاد و رستاخیز، فطرت بر نبوت، ‌ فطرت‌ بر توجه به وجود ملائکه، فطرت عشق به کمال، فطرت عشق به راحتی، فطرت عشق به حریّت و… که بعضی از اینها از احکام فطرت و بعضی از لوازم فطرت است.

از این مطالب به دست می‌آید که انسان کمال‌طلب است و کمال حقیقی او همان کمال مطلق، یعنی ذات مقدس باری تعالی است؛ ازاین‌رو لازم است تأمین امنیت‌ برای‌ هدایت انسان‌ها به سمت کمال مطلق و بهره‌گیری از فطریات مشترک مورد توجه سیاست‌مداران و رهبران و انسان‌ها قرار گیرد. ویژگی مهم حکومت‌های دینی و الهی، محوریت همین اهداف و آموزه‌ها است.

۲. ویژگی‌های اکتسابی انسان: ویژگی‌های اکتسابی بر این مبنای مهم استوار است که انسان می‌تواند برای زندگی و رفتارهای فردی و اجتماعی خود تصمیم بگیرد و عمل کند. انسان‌ دو‌ راه پیش روی خود دارد: صراط مستقیم و راه‌های غیر مستقیم، و بر این اساس انسان می‌تواند موجودی الهی و ملکوتی شود یا موجودی شیطانی و جهنمی. بدیهی است‌ امنیت، ‌ در‌ تمام مشتقات آن، در زمینه‌سازی‌ برای‌ هر‌ یک از مسیرهای مذکور مؤثر است.

در این خصوص دو دسته از آیات درباره انسان قابل شناسایی است: آیاتی که انسان‌ را‌ موجودی‌ شریف و برتر معرفی کرده است و آیاتی‌ که‌ او را نکوهش کرده و موجودی پست و حتی پست‌ترین خلایق برشمرده است.

۳. رابطه فقه و امنیت

یکی از وجوه فقه این است که در ابتدا ناظر بر تامین امنیت انسان و جوامع انسانی می‌باشد. برای اینکه بحث یک مقدار مستند شود، فرمایشی از شهید اول (رحمت الله علیه) از کتاب القواعد و الفوائد جلد یک، صفحه ۳۸ نقل می‌کنم. ایشان می‌فرماید که فقه برای مسائل خمسه آمده است:

 ۱‌. برای حفظ نفس: یکی از اهداف آنچه در فقه آمده، حفظ نفس یا امنیت جانی است. امنیت جان امروزه یکی از عناصر بسیار مهم است و یکی از وظایف اصلی انسان‌ها حفظ جان انسان‌ها است. دین قصاص را برای چه وضع کرده؟ برای حفاظت از امنیت جان انسان‌ها. نتیجه اجرای این حکم فقهی تأمین جان انسان‌ها است. مباحث مربوط به دفاع فردی و شخصی، و حتی دفاع ملی و کلان نیز به حفظ نفس برمی‌گردد.

۲. برای حفظ دین: بخشی از مباحث فقهی برای برای حفاظت از دین مطرح و ارائه شده است. لحفظ الدین، این را امروز اصطلاحا می‌گویند امنیت فرهنگی، دغدغه ای که امروز برای ما و حوزه‌های علمیه وجود دارد. امنیت فرهنگی یعنی آن اعتقادات و باورها، آن ارزش‌ها و اخلاقیات، و این احکام فقهی در جامعه رونق داشته باشد. مثلا در مکاسب بحث کتب ضاله که آیا می‌شود کتب ضاله را حفظ یا خرید و فروش کرد. این بحث امنیت فرهنگی است، یعنی چرا کتب ضاله را همگان نمی توانند در اختیار داشته باشند؟ برای اینکه ممکن است امنیت اعتقادیشان به خطر بیافتد، امنیت اخلاقی شان به خطر بیافتد،

۳. مصلحت سوم از مصالح خمسه حفظ عقل است. چرا شرب خمر حرام است؟ برای حفظ عقل. این مورد امنیت روانی را تأمین می‌کند. کسی که عقلش تحت الشعاع نفسانیاتش قرار گیرد، نه خودش از امنیت برخوردار است و نه دیگران.

۴. حفظ نسب: بحث‌های مربوط به حجاب، محرم و نامحرم، احکام مربوط به خانواده، به جهت حفظ نسب و نسل است. این موارد مربوط به امنیت خانواده است. به عبارتی اگر ذیل احکام شریف اسلام به رعایت حدود، ارزش‌های اخلاقی حیا، حجاب و محرم و نامحرم… توصیه شده‌ایم، به جهت حفظ نسل و نسب انسان‌ها است.

۵. حفظ مال: چراباید دست سارق با آن شرایط قطع شود؟ به خاطر حفظ مال. در اینجا بحث امنیت اقتصادی مطرح است. یک وقت می‌گوییم: حکم اسلام چقدر سخت است؛ ‌ اما یک وقت می‌گوییم بحث امنیت اقتصادی جامعه مطرح است. آیا می‌شود عده‌ا‌ی امنیت اقتصادی را به خطر اندازند؟ تدبیر اسلام برای تأمین امنیت اقتصادی چیست؟ این مباحث جزء مباحثی است که به نظر مهم می‌رسد. چرا غصب ممنوع است؟ یک علتش این است که امنیت اقتصادی جامعه را به خطر می‌اندازد؛ لذا فقه روی آن تأکید می‌کنند. چرا خیانت ممنوع است؟ چرا راهزنی ممنوع است؟ چرا برای قطاع الطریق این‌چنین حکمی آمده است؟ برای تأمین امنیت اقتصادی است. اینها که همه جنبه فردی داشت، پس امنیت ملی کجاست؟ امنیت آب و خاک کجا است؟ همه این احکام «لحفظ دار الاسلام» است. چرا جهاد وضع شده؟ جهاد دفاعی تا برسد به جهاد ابتدایی. جهاد برای حفاظت از سرزمین اسلامی، حکومت و حاکمیت است.

۶. ضرورت، حدود، سازوکارها و اشکال تأمین امنیت

۳.۱. ضرورت امنیت

به نظر اینجانب‌ اصل ضرورت امنیت، یک ضرورت عقلی است. به همین خاطر در طول تاریخ زندگی بشر به متفکری برنمی‌خوریم که با ضرورت امنیت مخالفت کرده باشد. بنابراین اگر هم در آموزه‌های‌ وحیانی‌ از ضرورت امنیت سخنی رفته باشد، ارشاد به حکم عقل خواهد بود.

۳.۲. حدود امنیت

در باب حدود و مرزهای امنیت باید گفت، عهده‌دار پاسخگویی به این بخش، در جامعه اسلامی، آموزه‌های دین مبین اسلام است. به عنوان مثال قوانینی مثل قصاص «وَ لَکمْ فی الْقِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی‌ الْأَلْبابِ» ‌ (بقره: ۱۷۹) مربوط‌ به این قسمت است. در‌ قانون‌ قصاص‌ تأکید می‌شود که اگر کسی امنیت دیگران را به خطر انداخت، در چه حدودی می‌توان امنیت را از او سلب کرد. ‌ دوستان‌ و دشمنان جامعه و امت اسلامی بر اساس آموزه‌های‌ اسلامی‌ تعریف می‌شوند. حدود آمادگی نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه اسلامی در برابر دشمنان در آموزه‌های قرآن کریم تبیین‌ شده‌ است:‌ «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ منْ قوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ‌ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ» (انفال: ۶۰) طبق دستور مذکور آمادگی دفاعی جامعه اسلامی باید به حدی باشد‌ که‌ دشمنان‌ اسلام جرئت حمله به امت اسلامی را به خود ندهند. طبیعتاً‌ در‌ وضعیت و شرایط امروز، که این دشمن در سطح جهانی سنجیده می‌شود، قدرت دفاعی جامعه و امت‌ اسلامی‌ هم باید در این سطح سنجیده شود.

۳.۳. سازوکارها و اَشکال تأمین امنیت

محور سومی در مباحث امنیتی‌ وجود‌ دارد‌ که از آن با عنوان «سازوکارها و اشکال تأمین امنیت» یاد‌ می‌کنیم. ‌ در‌ این قسمت هم وحی آموزه‌هایی را ارائه کرده است. علاوه بر این دستور وحی است‌ که‌ از تجارب و معارف عقلی و تجربی انسانی کمک بگیریم. فی المثل در‌ حوزه‌ امنیت‌ سیاسی دستور قرآن پرهیز از طغیان‌گری است. طاغوت‌هایی مثل فرعون که قوم خود را‌ تحقیر‌ می‌کردند تا از آنان اطاعت کنند، مذمت شده‌اند: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» (زخرف: ۵۴) و متقابلاً‌ دستور‌ امر‌ به معروف، نهی از منکر، مبارزه با ظلم و ستمگری، پرهیز از ظلم‌پذیری، قیام به‌ قسط‌ و… در سراسر قرآن به چشم می‌خورد. بدیهی است که در جهت‌ تحقق‌ این‌ اهداف باید بهترین سازوکارها را پیدا کنیم. اگر سازوکارهایی چون تفکیک‌ قوا، ‌ تشکیل‌ احزاب، انتخابات، مطبوعات، صداوسیما و اینترنت می‌تواند به ما در‌ این‌ جهت کمک کند، باید از آنها بهره ببریم.

۳.۴. اولویت‌بندی امنیت

اما شاید مهم‌ترین حوزه‌ای که آموزه‌های قرآنی می‌تواند در‌ مباحث‌ امنیتی نقش‌آفرین باشد و همین مسئله هم باعث تمایز نظریه امنیتی اسلام‌ در‌ قیاس با دیگر مکاتب و نظریه‌ها می‌شود، ‌ حوزه‌ مربوط‌ به عرصه‌های امنیت و نیز اولویت‌بندی و تعیین‌ تقدیم و تأخیر این عرصه‌ها مبتنی بر مبانی اسلامی است. برای مثال در‌ آموزه‌های‌ اسلامی و اندیشه‌های متفکران مسلمان‌ از‌ امنیت جان، ‌ مال، ‌ نسل، ‌ دین، آبرو، دار الاسلام و… یاد‌ شده‌ است؛ اما در صورت تعارض، حفاظت از کدام یک از این عناصر‌ مقدّم‌ بر بقیه عناصر است؟ پاسخ هر‌ مکتب برخاسته از مبانی‌ آن‌ مکتب است و طبیعی است‌ که‌ پاسخ قرآن با دیگر مکاتب متفاوت باشد؛ چنان‌که عرصه‌ها و محتوای هر یک‌ از‌ انواع امنیت نیز با آموزه‌های‌ هر‌ مکتب‌ در ارتباط تنگاتنگ‌ است. ‌ این مختصر گنجایش تفصیل‌ مطلب‌ را ندارد. نقش ‌آموزه‌های قرآنی در اولویت‌بندی عرصه‌های امنیتی باعث شده فقهای مسلمان‌ هدف‌ جهاد را اعتلای دین اسلام‌ بدانند. ‌ این می‌رساند که جهاد مقدّم‌ترین مقوله امنیتی در اسلام است که ذیل آن به تصریح پیامبر اعظم، جهاد با نفس مقدّم بر جهاد با دشمنان است. در نظر‌ فقها‌ جهاد‌ «بذل النفس والمال لأعلاء‌ کلمه الاسلام واقامه شعائر الایمان» است. از نظر اسلام جهاد پیکاری است که «فی سبیل‌ اللَّه» ‌ باشد. در قرآن کریم از دو‌ نوع‌ جنگ‌ صحبت‌ شده‌ است:

فلسفه جهاد‌ در‌ اسلام‌ احیای‌ ذکر‌ و یاد حق در مساجد و جلوگیری از شیوع فساد و تباهی و تخریب مراکز عبادت خدا است. اما زیربنای این جهاد، که جهاد اصغر نامیده شده، خودسازی‌ است. پیامبر (ص) فرمود: «مرحباً بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی الجهاد الاکبر فقیل یا رسول اللَّه (ص) : وما الجهاد الاکبر؟ قال: جهاد النفس».

۳.۵. رابطه ایمان و امنیت

در فرهنگ اسلامی ایمان، هم‌ پایه امنیت است و هم هدف آن. ایمان پایه‌ امنیت‌ است از این جهت که امنیت اصلی، واقعی و حقیقی در گرو ایمان‌ است:‌ «أَلا‌ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ (رعد: ۲۸) یاد خدا و همبستگی با خدا و تصحیح رابطه انسان با‌ خدا‌ امنیت، آرامش و ایمنی را به دنبال می‌آورد. زیرا ارتباط با خدا‌ باعث‌ می‌شود‌ تا از سویی انسان جایگاه حقیقی خود را در هستی پیدا کند. هویت فلسفی انسان‌ در‌ گرو‌ درک درست انسان از جایگاه خود در هستی است. فلسفه آفرینش انسان، ‌ که‌ در آموزه‌های قرآن و عترت به‌خوبی تبیین شده، گام دوم در این وادی است. ‌ به‌ دنبال تعیین تکلیف این دو مسئله روابط انسان با خود، با محیط‌ زیست، ‌ با دیگران، با نظام سیاسی و… نیز‌ روشن‌ و تصحیح می‌شود.

ایمان هدف امنیت است؛ زیرا‌ برخی‌ از انواع و سطوح امنیت ابزار ایمان تلقی می‌شود؛ زیرا زمینه‌ساز ایمان به‌ خدا‌ است. اگر امنیت نباشد، بندگان‌ خدا‌ نمی‌توانند خدا‌ را‌ عبادت‌ کنند. نیز امنیت گسترش‌دهنده ایمان‌ به‌ خدا است. آنجا که ابزارهای امنیت‌ساز موانع توجه مردم به خداوند متعال‌ را‌ از سر راه مردم برمی‌دارند، به‌ گسترش و تقویت ایمان‌ مدد‌ می‌رسانند: «یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ‌ الْأَغْلالَ‌ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ». (اعراف: ۱۵۷) برداشتن موانع فکری، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و… کانون مبارزه انبیاء‌ و اولیای الهی با طواغیت، ملأ، ‌ مترفین، ‌ مسرفین، ‌ کافرین، منافقین و فاسقین‌ بوده است.

تمایز اساسی‌ دولت‌ اسلامی با دولت‌های غیر اسلامی در همین نکته است که دولت اسلامی علاوه بر‌ کارکردهای‌ عمومی تمام دولت‌ها، به دنبال تحقق و تأمین‌ اهداف و آرمان‌های‌ الهی‌ است که در توحید‌ و قرب به خدا خلاصه می‌شود. هر چه ایمان در یک جامعه افزایش یابد و مردم‌ مراحل و پله‌های بیشتری از درجات‌ ایمان‌ را‌ طی‌ کنند، ‌ به این هدف‌ نزدیک‌تر‌ می‌شوند. این مسئله تمایز اساسی دولت اسلامی با دولت‌هایی است که در جستجوی آزادی‌ هستند‌ و امنیت را برای آزادی می‌خواهند. یا در‌ جستجوی‌ اهداف‌ دیگرند‌ و امنیت ابزاری است برای نیل به آن هدف یا حتی ممکن است امنیت خودش هدف باشد. در نظام اسلامی، عدالت، آزادی، قدرت، امنیت و… تماماً‌ جزء اهداف مقدماتی و متوسط محسوب می‌شوند که می‌خواهند به هدف اصلی (قرب به خدا) کمک کنند. لذا می‌گوییم امنیت، بدون ایمان، امنیتی است که هدف طاغوت‌ها است.

بر همین‌ اساس‌ مرجع امنیت، کارگزاران امنیت، اهداف امنیت، نوع تهدیدهای امنیتی و سازوکارهای تأمین امنیت در نظام اسلامی متفاوت از دیگر نظام‌ها و جوامع خواهد بود. در واقع پیوستگی‌ عمیقی‌ وجود دارد میان نظام باورها، نظام رفتارها و نظام محمل‌ها و ساز و کارهای مادی که تجسّم نظام باورها و رفتارها هستند. بر‌ این‌ اساس است که خداوند متعال‌ دستور‌ می‌دهد، انبیا و پیروان آنها، هرچند با گذشتن از مال و جان خود، از ارزش‌های دینی حفاظت کنند. بر این اساس جامعه اسلامی باید از امنیت همه‌جانبه، مبتنی بر‌ ایمان‌ برخوردار‌ باشد:

امنیت فرهنگی مبتنی بر اخلاق و علم: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ‌ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا‌ مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ‌ مُبِینٍ» (جمعه: ۲)؛

امنیت حقوقی داخلی و بین‌المللی مبتنی بر اصل: «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»؛ (بقره: ۲۷۹)

امنیت اقتصادی مبتنی بر به رسمیت شناختن مالکیت و تأکید بر رعایت حقوق فقرا.

نسبت مشروعیت و امنیت

در‌ یک‌ تقسیم بندی چهار نوع نظریه در باب مشروعیت ارائه شده‌ است:

۱. نظریه‌های فرادستی و فرودستی طبیعی

۲. نظریه‌های فرمانروایی معطوف به شناخت خیر و سعادت

۳. نظریه‌های‌ فرمانروایی‌ الهی

۴. نظریه‌های فرمانروایی مبتنی بر رضایت

درباره منابع مشروعیت نظریات دیگری‌ نیز‌ ارائه شده است که هر یک به نوعی در طبقه‌بندی پیش گفته یافت می‌شود. نظریات مشروعیت‌ غیر‌ الهی‌ یا نادرست است و یا این که در مشروعیت الهی وجود دارد؛ ‌ برای‌ مثال‌ نظریه‌های مشروعیت معطوف به شناخت خیر و سعادت در نظریه مشروعیت الهی وجود دارد، ‌ زیرا‌ سعادت‌ انسان مهم‌ترین دغدغه کسانی است که از سوی خداوند به رهبری جامعه انسانی معرفی‌ شده‌اند. ‌ همچنین رضایت مردم در نظریه مشروعیت الهی لحاظ شده است، زیرا، نظام اسلامی، ‌ بدون‌ بیعت‌ محقق نمی‌شود.

آیات متعددی بر نفی مشروعیت مبتنی بر قهر و غلبه و سلطنت‌ و وراثت و مشروعیت‌های ناشی از غیر خدا دلالت دارد؛ از جمله:

۱. آیاتی‌ که‌ مشروعیت حاکمانی چون فرعون را نقد کرده و مورد طرد و مذمت قرار داده است. ‌ در‌ این آیات به صراحت از فرعون و پیروانش سلب مشروعیت شده و برای‌ خدا‌ و اهل تقوا قرار داده شده است.

۲. آیاتی که ظلم در آنها نفی شده‌ و بر‌ عدم تعلق رهبری معنوی و سیاسی به ظالمان تأکید شده است. مشهورترین‌ آیه‌ در این خصوص آیه‌ای است که خطاب به حضرت ابراهیم‌ (علیه السلام) نازل شده است:

«قالَ وَ‌ مِنْ‌ ذُرِّیتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ؛ ابراهیم عرض کرد این پیشوایی را‌ به‌ فرزندان من نیز عطا خواهی کرد؟ فرمود:‌ (آری، ‌ اگر‌ عادل و صالح و شایسته آن باشند‌ که) ‌ عهد من هرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید». (بقره: ۱۲۴) در این آیه، مشروعیت مبتنی‌ بر‌ وراثت صرف و بدون شایستگی‌ نفی‌ شده است. ‌ چون‌ حکومت‌ ظالمان مشروعیت ندارد، نباید مؤمنان با‌ ظالمان‌ همکاری داشته باشند: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وَ‌ ما‌ لَکمْ منْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ‌ ثُمَّ لا تنْصَرُونَ؛ و شما‌ مؤمنان هرگز نباید با ظالمان‌ همدست‌ و دوست باشید وگرنه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد افتاد و در‌ آن حال جز خدا هیچ‌ دوستی‌ نخواهید‌ یافت و هرگز‌ کسی‌ یاری شما نخواهد کرد». (هود: ۱۱۳)

۳. آیاتی‌ که اطاعت از گذشتگان را مورد نقد و مذمت قرار داده است. محتوای این‌ آیات‌ نیز بر نفی مشروعیت رهبران غیرالهی‌ از‌ سوی خداوند‌ متعال‌ دلالت‌ می‌کنند.

«إِنَّ اللّهَ‌ لَعنَ الْکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً خالِدِینَ فِیها أَبداً لا یجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نصِیراً‌ یوْمَ‌ تقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ یقُولُونَ یا‌ لَیْتَنا‌ أَطَعْنَا‌ اللّهَ‌ وَ‌ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ وَ‌ قالُوا‌ رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ؛ خدا کافران را لعن کرد و بر آنان‌ آتش‌ دوزخ‌ مهیّا گردانید. آنان در آن دوزخ همیشه‌ معذّبند‌ و بر‌ نجات‌ خود‌ هیچ یار و یاوری نخواهند یافت. در آن روز صورت‌هاشان بر آتش همی گردد و گویند: ای کاش که ما خدا و رسول را اطاعت می‌کردیم و گویند: ای خدا ما اطاعت امر بزرگان و پیشوایان (فاسد) خود را کردیم که ما را به راه ضلالت کشیدند». (احزاب: ۶۴ ـ ۶۷)

۴. آیاتی که بر تساوی ذاتی انسان‌ها تأکید دارد، تمام‌ مشروعیت‌های‌ مبتنی بر طبیعت و ویژگی‌های ذاتی انسان‌ها را نفی می‌کند.

«یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ‌ اللّهِ‌ أَتْقاکُمْ؛ ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبه‌های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر‌ را‌ بشناسید. بزرگوارترین شما نزد خدا‌ باتقواترین‌ شما است». (حجرات: ۱۳)

خداوند متعال حق حکومت را به انبیا واگذار کرد. برخی از انبیا همچون حضرت سلیمان، حضرت یوسف و پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) ‌ حکومت‌ تشکیل دادند و جامعه‌ را‌ بر طبق دستورهای الهی اداره کردند. در واقع پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) هم ولایت در ابلاغ وحی داشت و هم ولایت در حوزه‌های اجرایی و قضایی.

آیاتی که بر‌ نظام‌ سیاسی مشروع الهی تأکید دارد، بسیار زیاد است. آیات فراوانی بر لزوم عادل بودن کارگزاران حکومت اسلامی و امین بودن آنها و نیز عالم بودن آنها به قوانین و دستورهای‌ الهی‌ دلالت دارد؛ ‌ از جمله: «قالَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ؛ [یوسف به عزیز مصر] گفت: مرا‌ سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که حافظ (امین) و دانایم». (یوسف: ۵۵)

در‌ این‌ آیه بر شرط علم و دانایی تأکید شده است. «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ ‌‌اسْتَأْجَرْتَ‌ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ؛ یکی از آن دو گفت: ای پدر (خطاب به حضرت شعیب‌ است) ‌ او‌ را استخدام کن (منظور موسی است)، زیرا بهترین کسی را که می‌توانی استخدام کنی، آن‌ کسی است که “قوی” و “امین” باشد». (قصص: ۲۶)

در این آیه به صفات امانت‌ و قدرت تأکید شده‌ است. «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ؛ همانا خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبان آنها بازگردانید و چون در میان مردم داوری کنید، به عدالت حکم برانید». (نساء: ۵۸) به نظر برخی از علما مفهوم «حکم» که در این آیه آمده است، هم شامل قضاوت، که شأن قاضی است، می‌شود‌ و هم حکومت را که شأن زمامداران ‌است. روشن است که نتیجه حکمرانی با عدل و انصاف، فراهم شدن امنیت برای تمام شهروندان خواهد بود.

فلسفه امنیت در جامعه و نظام‌ اسلامی‌

چنانکه پیش از این نیز گفته شد، هدف اصلی قرب به خدا است و اهداف دیگر باید در این جهت تنظیم شود. برخی از آیاتی را که‌ از‌ این منظر شایسته توجه است، مرور می‌کنیم: «کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ؛ قرآن کتابی است که ما آن‌ را‌ به‌ سوی تو فرو فرستادیم تا‌ مردم‌ را‌ از هر تیرگی و تاریکی برهانی و آنان را به نور برسانی؛ البته این رهانیدن از ظلمت‌ها و رساندن به نور، ‌ به‌ دستور‌ و اجازه پروردگار آنان می‌باشد». (ابراهیم: ۱)

«اللَّه ولیّ الّذین‌ آمنوا‌ یخرجهم من الظلمات إلی النور؛ خدا ولیّ کسانی است که ایمان آورده‌اند، آنها را از تاریکی‌ها به سوی نور‌ می‌برد». (بقره: ۲۵۷) در‌ آیه اول نورانی ساختن مردم را به رسول اکرم‌صلی الله‌ علیه وآله نسبت داده و در این آیه به خدا؛ زیرا انسان کامل، خلیفه خداست و به اذن‌ و اراده‌ خدا عمل می‌کند و نه به اصالت. همچنین خداوند متعال در‌ آیاتی‌ که سرگذشت پیامبران را متذکر شده و سخنان آنان را خطاب به مردمشان نقل کرده، این‌ پیام‌ را‌ از زبان همه آنها به مردمشان آورده است که: «یا قَوْمِ‌ اعبُدُوا‌ اللّه‌ ربّی وَ ربّکم؛ ای قوم خدایی را بپرستید که خدای ما و خدای شماست»

بر اساس آیات مذکور نظام اسلامی موظف است در جهت تقرب‌ مردم‌ به‌ خدا و نفی موانع عبودیت تلاش کند.

خدمت به مردم، اجرای احکام اسلام و به‌ ویژه تلاش برای تحقق عدالت از دیگر مواردی است که مورد تأکید قرآن‌ قرار‌ گرفته‌ و آیات فراوانی در قرآن کریم در این باره آمده است که به بخشی از آنها‌ اشاره‌ می‌کنیم: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النّاسُ‌ بِالْقِسْطِ؛ رسولان‌ خود را با دلایل روشن ارسال کردیم و با آنان کتاب و میزان را فرو‌ فرستادیم‌ تا مردم را قسط و دادگری به پا دارند». (حدید: ۲۵)

«قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ؛ [خداوند‌ به‌ پیامبر اسلام‌ (صلی الله علیه وآله) دستور داده است که] بگو امر کرده است مرا پروردگارم‌ به‌ قسط». (اعراف: ۲۹) «فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ؛ هنگامی که پیامبرشان‌ آمد‌ بین آنان به قسط قضاوت کرده و بدان‌ها ظلمی نشد». (یونس: ۴۷) «إِن اللّه یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی‌ وَ‌ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ‌ الْبَغْیِ؛ ‌ همانا‌ خدا‌ خلق‌ را فرمان به‌ عدل‌ و احسان می‌دهد و به بذل و عطای خویشاوندان امر می‌کند و از افعال زشت و منکر‌ و ظلم نهی می‌کند». نحل: ۹۰.

بدیهی است این دستور، ‌ دستوری‌ عام‌ است‌ مبنی‌ بر‌ برقراری امنیت اجتماعی توسط همه مردم و از جمله نظام سیاسی اسلامی و رهبران و کارگزاران حکومتی. مبارزه با موانع راه خدا و تهدیدات موجود بر سر‌ راه جامعه اسلامی از دیگر دستورهای اسلام است. در آیات قرآن عناصری چون طاغوت، ملأ، مترفین، احبار و رهبان از عوامل سدّ راه خدا به حساب آمده‌اند و نام‌هایی چون‌ فرعون، ‌‌ هامان و قارون در کنار ابلیس و حمیّت جاهلی و هواهای نفسانی برای اهل قرآن آشناست.

برخی از آیات را می‌خوانیم: «وَ کَذلِکَ جعَلْنا لِکلِّ نبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ‌ وَ‌ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بعْضٍ زُخرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً؛ و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطان‌هاى انس و جن برگماشتیم. بعضى از آنها به بعضى، براى فریب [یکدیگر]، سخنان آراسته القا مى‌کنند». (انعام: ۱۱۲) محتوای آیه، همان‌طور که گذشته را توضیح می‌دهد، بر وضعیت امروز جهان‌ نیز‌ صدق و تطبیق می‌کند؛ چراکه‌ رسانه‌های تبلیغاتی جهانی در شکل‌ها و قالب‌ها و با ابزارهای مختلف و با شعارهای زیبایی چون دفاع از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم، سعی می‌کنند مردم دنیا را فریب دهند.

مهم‌ترین هدف نظام‌ سیاسی‌ اسلام که در جهت تحقق آن حرکت می‌کند، تکامل انسان و سیر الی اللَّه است: «انّا‌ للّه‌ و انا الیه راجعون». سایر اهداف از قبیل حاکمیت دین و قوانین الهی‌ بر‌ اجتماع، ‌ اجرای مقررات شریعت، استقرار و تحقق امنیت فردی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی، ملی، ‌ عبادت‌ پروردگار‌ و نفی شرک و جهالت و هواهای نفسانی و خدمت به همنوعان، همه کمک‌‌کننده‌ به آن هدف مهم است.

رسالت‌ اصلی اسلام تربیت انسان کامل و جامعه نمونه است. کمال انسان منوط به مبارزه با‌ موانع‌ کمال است. موانع کمال یا درونی است یا بیرونی. رذایل اخلاقی از‌ قبیل‌ پیروی‌ از هواهای نفسانی، حرص، حسد، تکبر، خودخواهی و خودبزرگ‌بینی جزء موانع درونی هستند؛ ‌ در‌ حالی‌ که استبداد و استکبار از موانع بیرونی به حساب می‌آیند. بنابراین از‌ نگاه‌ قرآن تهدیدات اصلی امنیت انسان و جامعه انسانی تهدیدات درونی است. مبارزه با تهدیدات درونی مقدمه مبارزه‌ با‌ تهدیدات بیرونی است. نتیجه این می‌شود که در بحث امنیت فردی‌ موانع‌ درونی کمال را جزء تهدیدات به حساب‌ آوریم‌ و در حوزه‌ امنیت ملی و جهانی استبداد‌ و استکبار را تهدید بدانیم و روشن است که با تهدید هم باید مبارزه‌ کرد.

امکان ترسیم یک الگوی واحد از امنیت در آموزه‌های دینی

با‌ توجه به دخالت مبانی در تعریف چیستی «امنیت»، «تهدید» و «فرصت» بدیهی است که هر مکتبی نظریه امنیتی خاص خود را‌ داشته‌ باشد و‌ هر نظریه امنیتی هم الگوهای ویژه خود را‌ دارد. اما متأسفانه تاکنون تلاش قابل توجهی در زمینه ارائه نظریه امنیتی اسلام صورت نگرفته است؛ ازاین‌رو شاید‌ سخن‌ گفتن‌ در این زمینه ابهامات و تردیدهایی را به همراه داشته‌ باشد. در وضعیت فعلی نوعاً نظریات امنیتی مکاتب غیر اسلامی در محافل علمی و دانشگاهی جمهوری اسلامی تدریس‌ می‌شود‌ و بدیهی است که این امر پیامدهای خاصی را به دنبال خواهد‌ داشت‌ که البته جای نگرانی دارد.

برای استنباط نظریه امنیتی اسلام باید اقدامات بسیار زیادی توسط محافل‌ علمی، ‌ اعم‌ از حوزوی و دانشگاهی، صورت گیرد. برخی از این اقدامات به‌ حوزه‌ سیاست‌گذاری‌ در کشور ما مربوط است و بعضی به مراکز آموزشی و پژوهشی. تأسیس پژوهشگاه یا‌ حداقل‌ مرکز تحقیقات و مطالعات امنیت در اسلام ضروری‌ترین اقدام در این جهت است. بدیهی‌ است‌ روش‌شناسی مطالعه امنیت در اسلام متفاوت از روش‌شناسی‌های مرسوم مطالعه امنیت در مکاتب‌ دیگر‌ است. ‌ هر روش‌شناسی متکی بر منابع معرفتی خاص است. در غالب روش‌های مطرح و مرسوم‌ در‌ حوزه مطالعات امنیت، منبعی به نام وحی به رسمیّت شناخته نمی‌شود. برخی نیز هر‌ چند‌ به‌ آموزه‌های دینی توجه می‌کنند، اما نگاهشان از منظر آگاهی‌های غیر واقعی است.

اگر تأثیر عناصر‌ ذهنی‌ در اتخاذ استراتژی‌های نظامی، اقتصادی، فرهنگی و… در هر جامعه پذیرفته شود، ‌ تأثیر‌ دین‌ هم امری بدیهی تلقی خواهد شد. شایسته است تأثیر آموزه‌های اسلامی در استراتژی‌های امنیتی کشورهای‌ اسلامی‌ مورد‌ بررسی و تجزیه و تحلیل مستقل قرار گیرد. به هر حال همانطور‌ که‌ محمل مادی عبادت در جامعه اسلامی مسجد است و نه کلیسا، الگوهای امنیتی مورد استفاده در‌ جامعه‌ اسلامی نیز متفاوت از دیگر مکاتب و جوامع خواهد بود. این نکته‌ قابل‌ بررسی است که پیامبر اسلام (ص) به چه‌ شیوه‌ و الگویی توانست جامعه جاهلی و مخصوصاً نابسامان‌ به‌ لحاظ امنیتی را تبدیل به جامعه‌ای اسلامی و مخصوصاً بسامان به لحاظ امنیتی‌ کند. ‌ ارزش‌هایی چون شعر، شتر، ‌ شراب‌ و شمشیر‌ چگونه‌ در‌ مدتی کوتاه، جای خود را به‌ ایثار، ‌ مقاومت، توکل، همبستگی، نیایش، توحید و دیگر ارزش‌های دینی داد، به گونه‌ای‌ که‌ بتواند دو ابرقدرت روزگار خود را متزلزل‌ و یکی را به طور کلی‌ ساقط‌ نماید. روشن است که قصد نفی استفاده از دستاوردهای بشری را در این‌ مورد‌ ندارم. بلکه برعکس، دستوری دینی‌ است‌ که‌ در این امور‌ از‌ عقل و تجارب بشری‌ نیز‌ استفاده شود. اما اولویّت و اوّلیّت با وحی است. آموزه‌های دینی در حوزه امنیت‌ فردی، ‌ امنیت خانوادگی، امنیت اجتماعی، امنیت سیاسی‌ و امنیت جهانی، تماماً‌ باید‌ در این بحث لحاظ‌ شود.

ضرورت‌های ترسیم یک نظام جامع امنیت ملی

ترسیم هر گونه نظام جامع برای مقوله امنیت ملی پیش از هر چیز نیازمند نظریه است و تا نتوانیم نظریه امنیت ملی را ارائه کنیم، کارهای دیگر را نمی‌توانیم انجام دهیم؛ لذا ابتدا باید سراغ این بحث برویم. در حوزه مطالعات امنیت دیدگاه‌های متعددی وجود دارند. نظریات از یک سو تابعی از رویکردهای اساسی چون رویکردهای رئالیستی و ایدئالیستی به مقوله امنیت هستند، یا اینکه یک مکتب امنیتی مستقلاً شکل گرفته و بعدها به ادبیات موضوع اضافه شده است، مانند مکتب کپنهاک. یا اینکه می‌توان گفت تعاریف مضیق و موسعی از مقوله امنیت وجود دارد. با این حال اگر بخواهیم نظام‌نامه جامعی را طراحی کنیم، از الزاماتش داشتن یک نظریه امنیت ملی بومی است. نمی‌توان رویکردهای نظریه امنیتی مذکور را چشم‌بسته و غیر اجتهادی قبول کرد. دلیلش این است که مبانی و مفاهیم آنها با مفاهیم و مبانی جمهوری اسلامی تفاوت دارد. چه نظریه رئالیستی باشد، چه لیبرالیستی، چه کپنهاک باشد، چه جامعه‌گرایانه، هر کدام که باشند، به کار ما نمی‌آید؛ چون مفاهیمی که در قانون اساسی ایران آمده با آنها تفاوت دارد. لذا در بدو امر باید تعیین تکلیف کنیم که باید چه نظریه‌ای را مبنای حرکت خود در جهت حصول به یک نظام جامع امنیت ملی قرار دهیم.

قدم دوم در این مسیر جمع‌آوری ادبیات موضوع است. باید از گذر یک کار تیمی، نظریات و تمام تلاش‌هایی را که در این زمینه شده، جمع‌آوری، دسته‌بندی و طبقه‌بندی نمود. از جمله الزامات این مرحله این است که مطلع شویم آیا در جمهوری اسلامی ایران نظریه‌ای برای امنیت، تولید شده یا نه؟ اگر نشده کار دشوارتر است و اگر شده، چه کسانی اینها را تولید کردند و به چه نتایجی رسیدند. اگر تولید کردند، مورد توجه مراکز ما قرار گرفته است یا خیر؟ و شورای امنیت ملی و دانشگاه دفاع ملی از اینها استفاده می‌کند یا خیر؟ علاوه بر این چون می‌خواهیم برای قانون‌گذاری از اینها استفاده کنیم، باید ببینیم که نسبت آن نظریه با قانون اساسی چه می‌شود. آیا براساس آنچه در قانون اساسی آمده، قابل قبول است یا قابل قبول نیست. این کارها، کارهای مقدّماتی است؛ یعنی قبل از ورود به این بحث باید به آنها پرداخته شود.

جمع‌آوری ادبیات موضوع اقتضا می‌کند مکاتباتی با مجلس، نهادها و وزارتخانه‌های مرتبط، دبیرخانه شورای امنیت ملی، دبیرخانه شورای امنیت کشور، دانشگاه دفاع ملی و کلیه مراکزی که مطالعاتی راهبردی در این خصوص انجام داده‌اند، صورت پذیرد. بعد بگوییم که این راه تا اینجا آمده است و ما می‌خواهیم از این به بعد را برویم. یعنی وظیفه ما قبل از تهیه نظام جامع، پر کردن خلأهایی است که قبلاً رفع نشده است. مثلاً ممکن است یکی دو سال زحمت بکشیم، بعد مطلع شویم که فلان نهاد در این زمینه از ما جلوتر است. بخشی از کار ما علمی است و بخشی از آن سیاست‌گذاری و مباحث ناظر به عمل.

اجمالاً اینکه برای تهیه نظام جامع امنیت ملی، ترسیم یک نقشه راه ضروری است. باید نقشه راهی را تعیین کرد که بخش اول آن عبارت است از اتخاذ یک نظریه تا بدانیم که بر اساس کدام نظریه می‌خواهیم کار کنیم. ضمن اینکه این نظریه باید با قانون اساسی و دیدگاه‌های ما منطبق باشد. گردآوری منابع و شناسایی دانشمندانی که در این زمینه کار کرده‌اند، قدم دوم ما است. بخش سوم این است که دقیقاً معلوم کنیم که می‌خواهیم چه کار کنیم. آیا می‌خواهیم بخش فقهی آن را پوشش دهیم یا می‌خواهیم نظام‌نامه جامعی را تهیه کنیم. اگر نظام‌نامه باشد، فراتر از بحث می‌شود و فقه یک بخش آن می‌شود. نکته دیگر اینکه مکاتبه با دستگاه‌های دیگر صورت پذیرد و از تجارب آنها هم استفاده ‌شود. بعد که تعیین و معلوم شد که باید چه کار کنیم، روی آن کار تمرکز نماییم. *

*منبع:  مهر

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *