باید تحول در علوم انسانی به مطالبه دانشجویی تبدیل شود

حجت الاسلام و المسلمین دکتر مسعود آذربایجانی عضو شورای تحول و ارتقای علوم انسانی و علاوه بر این عضو کارگروه روانشناسی و علوم تربیتی این شوراست. دکتر آذربایجانی دانش آموخته حوزه علمیه قم و فارغ التحصیل‌ دانشگاه تربیت مدرس در مقطع دکتری در رشته فلسفه دین است و تاکنون آثار زیادی را در حوزه‌ روان‌شناسی اسلامی نگاشته است.

برخی از آثار ایشان عبارت است از: درآمدی بر روان‌شناسی دین، مبانی نظری مقیاس‌های دینی و همچنین روان‌شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی.

به گزاش پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، ایشان هم‌اکنون‌ علاوه بر تدریس در قم و تهران و فعالیت‌های پژوهشی، سمت قائم مقامی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه را هم بر عهده دارد.

آقای دکتر فعالیت شورای تحول و ارتقای علوم انسانی بر چه اساس آغاز شد؟

در کارگروه های این شورا به طور کلی اعضا دور هم جمع می شوند تا به مباحث مربوط به علوم انسانی بپردازند و آسیب ها و کاستی های آن را مورد توجه قرار دهند و به طور کلی به بررسی فرآیند تحول در علوم انسانی پرداخته می شود.

در قدم های اول کارهای بر زمین مانده بررسی شد و بحث ها در محورهای مختلفی در حال پیگیری است.  در این شورا بر روی محتوای رشته ها و دروس و سرفصل ها بازنگری صورت می گیرد و به مباحثی چون شاخص های اساتید و مدرسان حوزه علوم انسانی، چگونگی کمیت و یا کیفیت تحول در علوم انسانی، پایان نامه ها و پژوهش ها در این حوزه مورد بررسی قرار گرفته است.

در کل هدف این شورا بررسی شرایط  و اتخاذ سیاست های موثر در حوزه علوم انسانی است. البته برای این تغییرات ۱۵ کارگروه در شورای تحول در علوم انسانی تشکیل شد که کارگروه روانشناسی نیز یکی از کمیسیون های آن است و حدود ۱۲ عضو دارد و اساتید صاحب نظر در این رشته در آن عضو  هستند که بنده نیز عضو این کارگروه هستم.

چه اقداماتی تا کنون در این کارگروه انجام شده است؟

به اعتقاد من کارگروه روانشناسی یکی از کارگروه های موفق به حساب می آید. ما در این کارگروه توانسته ایم چند بحث اساسی را به هدف نزدیک کنیم. یکی از بزرگترین اهداف این کارگروه، تحول در روانشناسی بوده که سند مربوط به آن تهیه و اقدامات لازم عملیاتی، مشخص و بحث شده است.

از دیگر اقدامات این کارگروه می توان به بررسی مقطع کارشناسی روانشناسی اشاره کرد. در این مورد دو تصمیم مهم اتخاذ شد؛ یکی اینکه گرایش ‌ها در سطح کارشناسی تجمیع شود، چرا که الان در سطح دنیا، اکثر کشورها در مقطع کارشناسی، گرایشی برای رشته روانشناسی ندارند و گرایش ها برای کارشناسی ارشد و دکتری است و تصمیم به تجمیع در سطح کارشناسی، یکی از اقدامات مهم این کارگروه است.

دومین اقدام این بود که سه هدف را برای سطح کارشناسی تعریف کردیم که شامل اهداف دانشی، بینشی و توانشی است. اولین هدف، اهداف دانشی هستند. به این معنا که دانشجویی که در رشته روانشناسی فارغ التحصیل می شود، باید به دانش روانشناسی تا یک حد خاص اشراف داشته باشد. در زمینه بینش هم جهت‌گیری‌ های کلی روانشناسی را با توجه به پیش فرض‌ها با آن ها آشنا شوند و بتوانند  قدرت نقد نسبت به آنها بیابند؛ همچنین بتوانند جهت ‌گیری‌های دینی و ارزشی را اهمیت بدهند. در بخش اهداف توانشی هم به دلیل این که دانش روانشناسی نیاز به بحث های کاربردی دارد، فارغ التحصیل باید توانمندی های لازم را در یک سری از مهارت ها پیدا کرده باشد مانند بحث های تربیتی و بالینی و سایر کارکردهایی که یک روانشناس می تواند در بخش های مشاوره ای داشته باشد.

به دنبال این اهداف دروس رشته روانشناسی و سرفصل ‌های این دروس تغییر کرده است و برنامه درسی تهیه شده و با مقدمات و توضیحات و سرفصل های نهایی، تحویل شورای برنامه ریزی وزارت علوم شده است که امیدواریم مورد توجه قرار گیرد. همچنین کارگروه روانشناسی در مقطع کارشناسی ارشد هم برنامه هایی دارد که قرار است به زودی مورد بررسی قرار گیرد.

به اعتقاد شما چه ضرورتی در تحول علوم انسانی وجود دارد؟

ضرورت تحول در علوم انسانی از این جا معلوم می شود که در حقیقت دو جهت را در علوم انسانی به صورت عینی و مشهود یافته ایم. به خصوص بعد از سی سال از انقلاب دیدیم که علوم انسانی موجود کارآمدی لازم را نداشتند تا اینکه بتواند نیازهای بومی و متناسب با مقتضیات فرهنگی و اسلامی ما را تأمین کند. خروجی ها چه از جهت دانشجویان و چه از جهت برنامه ها و فن آوری های موجود در رشته های مختلف علوم انسانی از اقتصاد بگیریم که بیشتر با زندگی مردم ملموس است تا رشته هایی مثل مدیریت و تعلیم و تربیت، روان شناسی، جامعه شناسی، خروجی های آن این طور نبوده که واقعا بتواند کارآمدی لازم را در فرهنگ جامعه ما داشته باشد و کاستی ها و اشکالاتی که در جامعه هست را با تدبیر لازم برطرف کند. جهت دیگر آن این است که علوم انسانی موجود، نه تنها کارآمدی را نداشته بلکه گاهی از ان هنجارها و ارزش های اسلامی دوری و جدایی داشته است که این نه تنها ما را به سمت، دیدگاه های که مورد تأیید فرهنگ اسلامی ما می باشد نبرده بلکه می بینیم خروجی هایش جدایی از آن ها پیدا کرده اند. پس از این دو جهت کاستی های جدی در علوم انسانی موجود است و نیازمند یک تحول زیربنایی است.

چه موانعی در مسیر پیشرفت علوم انسانی قرار دارد که باید برطرف شود؟

یکی از موانع جدی برای آینده تحول علوم انسانی، سیاسی کاری و سیاست زدگی است. باید توجه داشت که بحث تحول علوم انسانی از جنس تولید علم و حرکت به سمت دانش های جدید است و این رخداد، حرکتی تدریجی و بنیادی است و با بخشنامه و تحمیل این مسئله به وقوع نمی پیوندد. هر چند که این دستورالعمل ها می تواند بسترساز تحول باشد. بنابراین باید این حرکت، حرکتی کاملاً علمی و از جنس دانش باشد است و اگر به حرکتی سیاسی تبدیل شود، به طور قطع شکست خواهد خورد. زیرا به صورت ابزاری در اختیار جناح های سیاسی قرار خواهد گرفت و به جای تعمیق و فرهنگ سازی در جامعه در نطفه از بین خواهد رفت. پس باید در این خصوص مراقب بود و مسئولان امر نیز باید از سیاسی کردن این اتفاق مهم بپرهیزند.

مانع دوم در این بحث، اتخاذ نگاه های حداقلی و حذف اکثریت اساتید و کارشناسان و اکتفا به گروهی اندک از اساتید است. ضمن آنکه اگر این نگاه تقویت شود که بومی سازی علوم انسانی زمینه ای جهت دفع و کنارگذاشتن و تعدیل اساتید است، این حرکت با موانعی جدی مواجه خواهد شد. این در حالی است که به عقیده بنده، که در رشته روانشناسی مشغول هستم، باید بگویم که اکثریت اساتید مطرح این رشته می توانند با ما همراه شوند و اگر حرکت در مسیر صحیحی قرار گیرد و تعامل مناسبی در مسیر علمی با این اساتید صورت گیرد، این همراهی افزون خواهد شد.

مانع سوم در مسیر بومی سازی علوم انسانی، شتاب زدگی در این مسئله است. از این رو باید توجه داشت که باید با زمان بندی و طی بازه های زمانی مشخص در مسیر تحول در علوم انسانی حرکت نمود. زیرا از آنجا که این اقدام از جنس تولید دانش و علم است و نیاز به بسترهای ذهنی و اجتماعی دارد.

چه راهکارهایی برای تحول در علوم انسانی از نگاه شما وجود دارد؟

با توجه به جنبشی که در زمینه تحول علوم انسانی در ایران شکل گرفته است و ایجاد فرهنگ این تحول در اساتید دانشگاه، زمینه مناسبی جهت انجام تحول در این علوم فراهم شده است. نخستین عامل به عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، وزارت علوم و نهادهای وابسته اختصاص دارد که در صورت عملکرد مناسب و صحیح این نهادها و با توجه به زمینه مناسبی که اکنون در اکثریت اساتید دانشگاه به وجود آمده است، تحول و ایجاد تغییرات در علوم انسانی با قدرت مناسبی دنبال خواهد شد.

عامل دوم در تحول علوم انسانی، مشارکت اساتید است و باید کوشش کرد که مشارکتی جدی در این رابطه از سوی اساتید دانشگاه صورت گیرد. به عنوان مثال در خصوص روانشاسی حضور و مشارکت اساتید قابل توجه بوده است. از این رو، هر چه در شاخه های گوناگون علوم انسانی، اساتید مشارکت بیشتری داشته باشند، امکان موفقیت بیشتر است.

مطالبه دانشجویان در خصوص تحول در علوم انسانی نیز یکی از عوامل مهم دیگری است که باید صورت بگیرد. در این خصوص باید نهادهایی مثل جهاد دانشگاهی و نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها در زمینه فرهنگ سازی و مطالبات دانشجویان فعالیت کنند و مسئله تحول و بومی سازی علوم انسانی را به یک فرهنگ و تقاضایی جدی تبدیل نمایند. باید توجه داشت که اگر بومی سازی و اسلامی سازی علوم انسانی به عنوان یک تقاضا از سوی دانشجویان مطرح شود، به طور طبیعی عرضه متناسب با آن نیز صورت خواهد گرفت.

چهارمین عامل تحول در علوم انسانی به عملکرد مراکز پژوهشی برمی گردد. از این رو، این نهادها باید از جهت محتوایی از این تحول پشتیبانی کنند و با انجام فعالیت هایی اثرگذار، در زمینه تدوین کتاب های درسی علوم انسانی با رویکرد و نگاه جدید و اسلامی سازی یا بومی سازی این منابع کوششی جدی انجام دهند. زیرا در صورتی که منابع و متون مناسب در دسترس اساتید قرار داده شود، آینده به نفع جریان بومی سازی علوم انسانی رقم زده می شود.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *