رضا غلامی عنوان کرد؛

«اخلاق حرفه‌ای» بدترین نوع برخورد با اخلاق است/ مناظرات هیلاری و ترامپ نشان داد «فساد غربی» افسانه نیست

به گزارش جبهه روشنفکری انقلاب اسلامی به نقل از فارس؛ کارزار انتخاباتی آمریکا بیش از آنکه رقابت دو جناح برای جلب نظر رای دهندگان باشد نشانه انحطاط تمدنی است. انگشت اشاره هیلاری کلینتون یا ترامپ به سوی هم برای افشاگری جنسی نشانه فرود تمدنی از اوج به حضیض است.

تمدن سرمایه‌داری که متفکران آن، سال‌ها هر امر قدسی را نشانه رفته‌اند، سعی داشته‌اند همه مسائل را به شاهد بازاری تبدیل کنند، اکنون با شهروندان میانمایه روبه روایم که مسائل آنان مبتذل و فاقد ارزش است تا اینچنین نمایندگان آنان در ابتذال غرق شوند و مسایل مبتذل را در کارزار انتخاباتی جار بزنند.

راستی این تمدن دیگر چه برای گفتن دارد که طرفداران لیبرالیسم کعبه آمالشان را کدخدایانی این چنین قرار داده‌اند، چرا تا به این حد اخلاق در این سرزمین و تمدن افول کرده است.

به منظور تحلیل برخی از علل فسادهای اخلاقی و سیاسی به لحاظ اندیشه‌ای با حجت‌الاسلام رضا غلامی رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا گفت‌وگو کردیم.

*شرایط جدید اخلاقی و سیاسی در غرب این روزها بسیاری از مسائل و حوزه‌های تفکری را به چالش کشیده است، ماهیت این چالش شرایط مدرنیته غرب مدرن را بیشتر شفاف می‌کند. چه ویژگی‌هایی دنیای امروز و غرب مدرن را بیشتر از اخلاق دور کرده و به انحطاط تمدنی نزدیک می‌کند؟ چنانچه شاهد هستیم در مناظرات اخیری که برای ریاست جمهوری آمریکا هم برگزار می‌شود این بی اخلاقی مشهود است…

-به نظر می‌رسد، مهم‌ترین چالشی که اخلاق به مثابه یک نیروی عظیم و کنترل کننده درونی با آن روبرو است، حاکمیت رویکرد این جهانی بر دنیای مدرن و به تبع آن، رواج خود محوری در زندگی اجتماعی است.

اگر دقت کنید، خاصیت اخلاق، یادآوری گوهر وجودی انسان، جوشش دادن فضیلت‌ها از چشمه باطنی و سپس قرار دادن آدمی در مسیر رشد و حرکت ابدی و فرا این جهانی است.

خوب، طبیعی است، وقتی زندگی انسان به محدوده کوچک و تنگ دنیا محصور شد، واقعیت‌های زندگی پس از مرگ انکار می‌شود، و گوهر وجودی انسان در زیر شهوات و لذائذ موقت دنیوی دفن می‌شود، بنابراین اینجا دیگر صحبت کردن از اخلاق و فضائل انسانی کاری عبث و بی فایده تلقی می‌شود.

گریز از اخلاق در هر عصری ممکن است اتفاق بیفتد

برای انسانی که رشد وجودی خود را در چارچوب افکار پوچی نظیر داروینیسم اجتماعی تحلیل می‌کند، و اساسا هر نوع عمل اخلاقی را جا ماندن از مسابقه تمام نشدنی کسب قدرت و ثروت می‌پندارد، کسب فضائل انسانی و رعایت اخلاق، بی معناست.

البته گریز از اخلاق در هر عصر و مصری ممکن است اتفاق بیفتد ولیکن مساله ما این است که اندیشه غرب جدید به گریز از اخلاق، مشروعیت، وجاهت و وسعت بخشید.

با این وجود، من معتقدم، نیروی اخلاق هر قدر هم که ضعیف شود، در وجود کمتر کسی می‌میرد. بنابراین، چه بسا با تغییر فضای گفتمانی در عالم و شکل گیری یک انقلاب فکری در جهان، شاهد بروز و ظهور جلوه‌های عظیم و جذاب اخلاقی در بین انسان‌ها حتی در غرب باشیم.

*امروز با همه بی اخلاقی‌ها در دنیای غرب مواجه با یک پدیده ای به نام اخلاق کاربردی یا حرفه‌ای هستیم، یکی از کانون‌های ترویج این اخلاق نیز خود غرب هست. تحلیل‌تان از این جنس از اخلاق چیست؟ آیا واقعا اخلاق است یا امری در پوشش اخلاق در جریان است…

– بله، امروز صحبت از اخلاق کاربردی یا حرفه‌ای در غرب رونق دارد لکن اخلاق حرفه‌ای در دنیای مدرن، یک اخلاق سودگراست. به بیان دیگر، اخلاق حرفه‌ای به اخلاقی اطلاق می‌شود که قوه محرکه آن نفع و سود بیشتر برای انسان است.

مثلاً این اخلاق می‌گوید دروغ نگو، نه بخاطر اینکه دروغ به ذات پلید است بلکه به خاطر اینکه دروغگویی از نفع و سود تو می‌کاهد! این بدترین برخوردی است که می توان با اخلاق داشت.

وقتی شما به خاطر سود و نفع دنیوی به اخلاق رو آوردید، طبیعی است که در مواردی، به خاطر همین نفع و سود نیز از اخلاق روی گردان می‌شوی! این در حالی است که اخلاق حقیقی، آن اخلاقی است که بدی را به خاطر ذات بد آن کنار می‌گذارد و خوبی را به خاطر ذات خوب آن که توسط عقل فطری به راحتی قابل درک است انتخاب می‌کند و لذا در اخلاق حقیقی که من ترجیح می‌دهم از آن به اخلاق الهی تعبیر کنم، هیچگاه معروف به منکر و منکر به معروف تبدیل نمی‌شود.

*با این اوصاف شکی نیست که تمدن غرب دچار بحران وخیم اخلاقی شده است نمونه آن  هم آمارهایی که خود غربی‌ها از طلاق، همجنس گرایی، نافرجامی ازدواج‌ها، مشکلات اخلاقی و همین چندی پیش مناظرات کلینتون و ترامپ با موضوعات افشای فسادهای اخلاقی طرفین است. آیا خود غرب قربانی این بی اخلاقی شده است؟

– متاسفانه بخش مهمی از جامعه غربی یا عامل بی اخلاقی است و یا قربانی بی‌اخلاقی. البته اگر دقت کنیم، قربانیان بی اخلاقی به مراتب از عاملان بی اخلاقی بیشتر هستند.

وقتی نظام سرمایه‌داری نوین هیچ مرزی را برای پیشبرد اهداف دنیاپرستانه خود قائل نیست، و ارزش‌ها و فضائل انسانی را به امری نسبی و تابع منافع بشری تبدیل می‌کند، طبیعی است که فساد و بی اخلاقی به یک صنعت پر سود تبدیل می‌شود.

شما به آمار فزاینده فحشا در غرب دقت کنید، این آمار حقیقتاً تکان دهنده است. نظام سرمایه داری، حتی فرهنگ و هنر را هم کاملا به اسارت درآورده و از آن در جهت گسترش صنعت فساد و فحشا سوء استفاده می‌کند.

رهبران غرب تا گردن در منجلاب فساد فرو رفته‌اند؛ این باید مردم غرب را به تأمل جدی وادار کند

همانطور که اشاره کردید، مناظره‌های دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده طی هفته‌های قبل، پرده از روی بسیاری از این مفاسد که در عمق سیستم غرب رشد کرده برداشت.

اینکه رهبران غرب نیز تا گردن در منجلاب فساد فرورفته‌اند، امری است که باید مردم را در غرب به تأمل جدی وادار کند. اگر ما درباره وضع فاسد غرب صحبت می‌کردیم، ما را به نافهمی و یا اغراق متهم می‌کردند لکن امروز دو نامزد اصلی حزب دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکا در مقابل رسانه‌های همگانی می‌ایستند و با کمال وقاحت به مفاسد خود و سیستم رهبری ایالات متحده اعتراف می‌کنند. حقیقتاً برای چنین جامعه‌ای باید متأسف بود.

*آینده تمدن غرب و انحطاط آن را چگونه می‌بینید؟ آیا در آینده مرگ تمدنی با ادعای تمدن سازی خود غربیان را شاهد خواهیم بود؟

– سنت‌های الهی در تاریخ گواهی می‌دهد که جوامع بدور از اخلاق و فاسد، خصوصا جوامعی که در فساد، رویاروی نظام احسن خلقت قرار می‌گیرند به سرعت وارد مسیر انحطاط می‌شوند.

مثلاً همین همجنس‌گرایی را که امروز در غرب بر خلاف عقول سلیم، به یک امر فراگیر و قانونی تبدیل شده در نظر بگیرید؛ مطمئن باشید هر جامعه‌ای که به این امور که فساد آن در نظام خلقت، امری بدیهی تلقی می‌شود دچار شود، سرنوشتی جز فروپاشی نخواهد داشت و غرب نیز در این زمینه هرگز استثنا نیست.

بنابراین، توجه داشته باشید که اینها امروز پا در مسیر کاملاً خطرناکی گذاشته‌اند و مهم این است که سایر جوامع، فاصله خود را با غرب حفظ کنند تا همراه با غربی‌ها دچار فروپاشی و انهدام نشوند.

کمال بدبختی است که جامعه‌ای مثل ایران بخواهد با متأثر شدن از ظواهر فریبنده غرب پای خود را در جای پای غربی‌ها قرار دهد

واقعا این کمال بدبختی است که جامعه ای مثل جامعه ما بخواهد با متاثر شدن از ظواهر فریبنده غرب و نادیده گرفتن واقعیت‌های توسعه غربی، پای خود را در جای پای غربی‌ها قرار دهد.

ما هر میزان که کورکورانه و بدور از واقع بینی از غرب تبعیت می‌کنیم به بیماری‌های غربی و عوارض پرخطر آن نیز مبتلا می‌شویم و ای کاش بعضی مروجان غرب‌پرستی در ایران این واقعیت را درک می‌کردند.

*نقش اندیشمندان و متفکران علوم انسانی غرب در انحطاط این تمدن چه اندازه بوده است؟

حتما زیاد است. من نقش اندیشمندان علوم انسانی غربی را در شکل گیری این بی‌اخلاقی‌ها و مفاسد، یک نقش کلیدی می‌دانم.

البته این حرف به مذاق برخی خوش نمی‌آید لکن این متفکران غربی بودند که با تئوریزه کردن اندیشه این جهانی شدن و خودمحوری، و با توجیه رفتارهای نظام سرمایه‌داری طی چند قرن اخیر، شرایط ملتهب و مخاطره انگیز امروز را فراهم کردند.

فساد، فحشا، بی عدالتی، جنگ و جنایت که هم اکنون به سکه رایج در بخش اعظم جهان بدل شده نمی‌تواند با عملکرد دانشگاه‌های علوم انسانی سکولار بی ارتباط باشد و انکار این موضوع مشکلی را حل نمی‌کند.

اصولاً، تا زمانیکه علوم انسانی در فضای آزاداندیشی تنفس نکند و برده اربابان ثروت و قدرت باشد، هیچ نفعی از جانب آن برای رشد و تعالی انسان و جامعه انسانی قابل تصور نیست.

انتهای پیام/

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *